ملت بی رویا ، آینده ندارد!

آینده همواره چون رازی هول‌انگیز، دغدغۀ انسان بوده است؛ «فردا چه خواهد شد؟ زندگی‌ام چگونه خواهد بود؟»

به گزارش رکنا، سارتر، کامو و بسیاری از دیگر متفکران بر این مهم تأکید کرده‌اند که هر انسانی سازنده آینده خودش و ناخدای سرنوشت خویش است.

این مهم اما در مورد کشورها صدبار صادق‌تر است. هر ملتی سازنده فردای خودش است. آینده چیزی نیست که راه می‌رسد بلکه آینده چیزی است که با اقدامات امروزمان می‌سازیم. فردا محتوم نیست؛ محصول امروز ماست.

هدف اصلی آینده پژوهی، کشف فعالانه احتمالات پیش روست تا بتوانیم پیش دستانه و آگاهانه برای تحقق آینده مطلوب، از امروز درست تصمیم بگیریم. و هر کشوری با این امر مواجه است که در افق زمانی 10 و یا 20 سال آینده چه جایگاهی دارد و از جایی که هست به کجا باید برسد.

چهار مؤلفه آینده هر کشور را می‌سازند:

 1ـ اقدامات و فعالیت‌ها: درخت آینده ریشه در امروز دارد. از اقدامات امروز آب می‌خورد. اقدامات مبتنی بر سیاست‌ها و جهت‌‌گیری‌های اقتصادی و ... ، افتتاح‌ها و سازندگی‌ها

  2ـ رویدادها: اتفاقاتی می‌افتند که در اختیار ما نیستند اما بر آینده ما موثرند. جنگی که در‌می‌گیرد و توطئه‌ای که علیه کشور می‌شود. زلزله بزرگی اگر خدای ناکرده اتفاق بیافتد. بی‌اختیار بودن ما در برابر رویدادها به معنی کم اهمیت بودن آنها نیست. به تعبیر بزرگی، هر رویدادی نه چندان بد است که عاقل نتواند از آن استفاده¬هایی ببرد، و نه چنان خوب است که بی‌خرد نتواند آن را به یک بدبختی تبدیل کند. موضع و عملکرد در برابر رویدادها نقش موثری در شکل‌گیری آینده دارد.

  3ـ روندها: کلان روندهایی بر جهان جاری‌اند که نقش پررنگی بر شکل‌گیری آینده دارند. بدون درک آنها و نمی‌توان آینده مطلوبی را ایجاد کرد.

  4ـ تصورات مردم نسبت به آینده: برنامه ریزی مستلزم پیش فرض هایی درباره آینده است. بدون داشتن رؤیایی برای فردا و اینکه چه تصوری از آینده داریم، هیچ تصویری از آینده نمی‌توان ارایه داد. بدون اینکه بدانیم به کجا می‌خواهیم برسیم برنامه‌ریزی برای رسیدن به آینده بی‌معناست.

این‌که اولویت‌شناسی، اقدامات و جهت‌گیری‌های کشور در راستای ساختن آینده مطلوب است یا نه، به میزان انطباق آنها با روندهای تاثیرگذار جهانی بستگی دارد. باید آگاهانه جهان را درک کنیم تا جهان فردایمان را امیدوارانه بسازیم.

به عنوان مثال کلان روند حاکم و غالب بر جهان، دیجیتالیسم است. در واقع رکن توسعه و تحول در صنایع، توجه به دیجیتالیسم است. مدل های کسب و کار مبتنی و متناسب با مقتضیات و مختصات دیجیتالیسم در حال تحول هستند. آنچه در تحول اقتصاد جهانی نقش اساسی دارد اقتصاد دیجیتال است. از این روست که کشورهای مختلف چشم انداز دیجیتال خود را می سازند تا آینده خود را ترسیم کرده باشند. چراکه عصر داده و الگوریتم است. داده همه جا و همه چیز است. در این عصر، داده ها قدرت را تعین می‌کنند. و از این رو گفته‌اند داده نفت آینده است.

آنها برای داشتن دست برتر در آینده در جذب سرمایه گذاری خارجی در صنعت دیجیتال با یکدیگر رقابت می‌کنند.

در آمریکا اداره تحلیل های اقتصادی (BEA) مدام در مورد وضعیت اقتصاد دیجیتال در آمریکا و سهم آن در تولید ناخالص ملی و اشتغال گزارش می‌دهد و اتاق فکرهای متعددی سناریوهای محتمل را رصد و گزارش می‌کنند.

چین برنامه‌ریزی جامعی برای توسعه صنعت دیجیتال دارد و سرمایه‌گذاری سنگین و موفقی برای توسعه پلتفورم‌ها داشته است. برای مثال همه خدمات شهروندی را به صورت یکپارچه و متمرکز روی «وی چت» ارائه می‌‌شود از خدمات مربوط به ثبت احوال گرفته تا خدمات بانکی و شهرداری ها و ...

پلتفورم «تیک توک» چین کاربران جهانی گسترده‌ای در کشورهای مختلف دارد. تا ده سال آینده چین و هند به عنوان بازیگران اصلی از جمله رقبای جهانی این حوزه هستند. آلمان یکی از بازیگران اصلی اقتصاد دیجیتال جهانی است. اقتصاد مبتنی بر اینترنت در آلمان حدود 120 میلیارد یورو گردش مالی دارد.

آینده جهان را نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی، فناوری اطلاعات، علوم شناختی و رباتیک شکل خواهند داد. قدرت آینده از آن کشورهایی است که در این حوزه‌ها پیشتازند. وجود نیروی انسانی متخصص در این حوزه‌ها و نیز سیستمی که قابلیت بروز خلاقیت و نوآوری داشته باشد، پیش شرط لازم برای برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری برای پیشرفت در این حوزه‌هاست.

از این رو کشورها سیاست‌های متفاوتی برای جذب نخبه‌های جوان جهان سوم در پیش گرفته‌اند. فنلاند که کمتر مقصد مهاجرت نخبگان جوان بوده ، طرح مهاجرتی موسوم به برنامه ۹۰ روزه را برای جذب متخصصان حوزه فناوری اطلاعات تدوین کرده بود تا نیروی کار خود را در این صنعت ارتقا بخشد. این شدت رقابت به دلیل سرعت تحولات است. امروزه سرعت تغییرات 10 برابر اولین انقلاب صنعتی جهان است و برابر کشورهای رقیب فرصت مغتنم است.

آینده خواهد رسید اما مطلوب و فاجعه بار بودن آن را ما رقم می زنیم. امید که با شناخت روندهای جهانی و منطق تحولات، چالش ها و فرصتهای پیش روی ایران را بشناسیم و برای ساختن آینده برنامه بلند مدت داشته باشیم. جرج برنارد شاو می‌گوید ما خردمند آفریده شده‌ایم، نه فقط برای به خاطر سپاری گذشته، که برای مسؤولیتپذیری در قبال آینده.

حال پرسشی که ذهن هر ایرانی را درگیر می‌کند این است که ما کجاییم و چه جهت‌گیری‌یی داریم. چقدر از آینده سخن می‌گوییم و از رؤیایمان برای ایران فردا.

قرار بود با رشد سالانه حدود 8 درصد در سال 1404 کشور اول منطقه باشیم اما حالا پانزده سال است که نرخ رشد اقتصادی نزدیک به صفر بوده است و بدیهی است که سال به سال فاصله ترکیه از ما بیشتر شده است به طوری‌که امروز در شمار 10 کشور توریستی جهان است و ... .

با همۀ ضعف ها و کاستی‌ها که هست اما ناامید نباید باشیم که ناامیدی نابودی است. ملتی که رویا ندارد، قطعاً آینده‌ای ندارد. باید از داشته‌ها گفت و بذر امید کاشت برای فردا. شرط اول قدم ساختن آینده آن است که همه از رویاهایمان بگوییم تا ایران را باور کنیم و فردا را بارور کنیم.

بدون همدلی و همراهی همه مردم، هر برنامه‌ بلندی ابتر است، چون تلاش برای ساختن فردا باید تلاشی آرزوآمیز باشد. این رویا پشتوانه است و البته پشتیبانی سیستم هم لازم دارد. رویا برای ایران، سامان‌مندی سیستم و به‌کارآمدگی بدنه کارشناسی، شرط لازم برای تحقق آینده مطلوب هستند.

یادداشت: امید جهانشاهی

منبع: عصر ایران