گفتگو با زن جوان مالباخته در خیابان شوش؛
فیلم گفتگوی اختصاصی با زن تهرانی که مورد حمله دزدان بی رحم قرار گرفت ! / بیشتر نگران بچه ام بودم تا گوشواره هایم !
حوادث رکنا: در دل خیابانهای خلوت تهران، زمانی که زهرا دست آترین 2 ساله را در دستانش گرفته بود و بیخبر از سایهای که به او نزدیک میشد، صدای موتور سکوت کوچه را شکست. چند قدمی بیشتر نگذشته بود که کابوس به واقعیت تبدیل شد؛ آن مرد درشت هیکل ابتدا گردنبندش را نشانه رفت و سپس، با بیرحمی گوشوارههایش را از گوشش بیرون کشید. زهرا و پسرش روی زمین افتادند، اما این پایان ماجرا نبود.

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا،31 فروردین ماه ویدیویی از دوربین مداربسته، لحظاتی دردناک را در دل شهر تهران ثبت کرد! صحنهای که هجوم بیرحمانه 2 سارق به زنی جوان را در برابر چشمان کودک 2 سالهاش نشان میداد.
زهرا، زن جوانی که به همراه فرزندش در حال عبور از کوچه ای خلوت بود، ناگهان هدف حمله 2 موتورسوار قرار گرفت. یکی از سارقان(ترکنشین موتور) از موتور پیاده شد و چند قدم به سمت او برداشت. اما آنچه در لحظات بعد رخ داد، چیزی جز کابوس نبود. مرد مهاجم ابتدا تلاش کرد گردنبند زن را برباید! او دستش را به دور گردن فاطمه حلقه کرد، اما وقتی موفق به گرفتن گردنبند نشد، به گوشوارههای او حمله ور شد.
سارق بیهیچ رحمی، گوشوارههای زن را از گوشهایش بیرون کشید و در این لحظه، مادر و فرزند هر 2 با شدت روی زمین افتادند. کودک 2 ساله در شوک و وحشت گریه میکرد و مادر ترسیده بود پسر را به بغل گرفت و شروع کرد به دویدن!
مهاجمان، بدون هیچ تردیدی، سوار بر موتور همدستش شد و به سرعت از صحنه گریختند.
این ویدئو که بلافاصله در فضای مجازی منتشر شد، موجی از خشم مردم را به همراه داشت . تازه همین دیروز بود که صحنه سرقت موبایل زن جوان که او هم با فرزندش در کنار خیابان(صابونیان) ایستاده بود نگذشته بود.
پلیس آگاهی تهران، با حساسیت و فوریت، بررسی این سرقت خشن را در دستور کار قرار داد و ماموران پایگاه هفتم پلیس آگاهی با استفاده از سرنخهای موجود ، توانستند در کمتر از 48 ساعت سارقان را شناسایی و دستگیر کنند.
امروز زهرا، همان زنی که در دل خیابان فدائیان اسلام تهران قربانی خشونت این سارقان شده بود، مهمان خبرگزاری رکنا است.
او با گلویی کبود و چشمانی که هنوز از آن لحظات تلخ و هراسناک سخن میگوید، در گفتوگویی اختصاصی، جزئیات بیشتری از آن حادثه تلخ و لحظات روبرو شدن با سارقان را روایت میکند.
در ادامه، گفتوگوی این دختر با خبرنگار رکنا را میخوانید.
زهرا زنی که قربانی سرقت وحشیانه گوشوارههایش شده بود، در گفتوگو با خبرنگار رکنا ماجرای تلخ آن شب را بازگو کرد:
چطور این حادثه رخ داد؟
حدود ساعت 7 یا 8 شب بود که من و همسرم برای گرفتن عکس از مادرشوهرم به خانه آنها رفتیم. چون در کوچه جای پارک نبود، مجبور شدیم ماشین را در کوچه پایینتر بگذاریم. همسرم مشغول بیرون آوردن وسایل عکاسی از ماشین شد و من دست پسر 2 سالهام آترین، را گرفتم و با هم به سمت خانه مادر بزرگش قدم زدیم.
چند لحظه بعد، یک موتورسیکلت از کنار ما عبور کرد، اما فکر نمیکردم که برای سرقت آمده باشند. در یک چشم به هم زدن، ترکنشین موتور پیاده شد و به من نزدیک شد. قبل از اینکه بتوانم واکنشی نشان دهم، دستش را دور گردنم انداخت. وقتی موفق نشد گردنبندم را برباید، گوشوارههایم را وحشیانه قاپید و من و آترین با هم روی زمین افتادیم.
چه اتفاقی بعد از حادثه رخ داد؟
او ادامه میدهد: وقتی روی زمین افتادم، برای چند لحظه شوکه شدم و نتوانستم حتی همسرم را صدا بزنم. وقتی به خودم آمدم، تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که آترین را بردارم و از آن محل خلوت فرار کنم، چون میترسیدم دوباره به من حمله کنند.
همسرتان چه واکنشی نشان داد؟
فاطمه توضیح داد: همسرم همان لحظه که زمین خوردم، متوجه شد و به سمت موتور سواران دوید. او به همراه یک موتورسوار دیگر که در همان حوالی بود، حدود 500 متر آنها را تعقیب کرد، اما وقتی دید نمیتواند به آنها برسد، به خانه برگشت و با پلیس تماس گرفت.
وضعیت شما و پسرتان چطور بود؟
بعد از حادثه، حال من و پسرم بسیار بد بود. آترین مدام گریه میکرد و نمیتوانستم آرامش کنم. فکر کردم شاید از زمین خوردن آسیب دیده باشد، برای همین او را سریع به دکتر بردیم. پزشک گفت که او بیشتر دچار ترس شده است تا آسیب فیزیکی.
از روند پیگیری پلیس بگویید!
پلیس خیلی سریع وارد عمل شد. در کمتر از 48 ساعت، سارقان را شناسایی و دستگیر کردند. گوشوارههایم را هم پس دادند. وقتی شنیدم آنها را دستگیر کردهاند، احساس امنیت کردم. بعد از حادثه، نه من و نه خانوادهام خواب راحتی نداشتیم.
دیدار با سارقان
آنها را در پلیس آگاهی دیدم. او جوانی حدود 26 یا 27 ساله بود که 18 سابقه سرقت داشت و فقط 10 روز پیش با پابند الکترونیکی از زندان آزاد شده بود، او به من گفت که فیلم را در فضای مجازی دیده و وقتی متوجه شد کودک همراه من بوده و زمین خورده، دلش برای پسرم سوخته و برای همین گوشوارهها را نفروخته است.
او را میبخشید؟
هرگز. اگر دفعه اولش بود، شاید میتوانستم ببخشم، اما کسی که اینهمه سابقه دارد، دیگر قابل اعتماد نیست. رضایتی به او نخواهم داد.
درخواست از دستگاه قضایی چیست؟
فاطمه تاکید میکند: پلیس به وظیفهاش عمل کرد و سارقان را گرفت. حالا نوبت دستگاه قضایی است که با احکام جدی و قاطع، جلوی آزادی آسان این افراد را بگیرد. مردم باید بدانند که امنیتشان محفوظ است و مجرمان نمیتوانند بهراحتی از زندان بیرون بیایند و دوباره دست به جنایت بزنند.
ارسال نظر