رکنا: غیبت طولانی داماد که برای خرید گل و شیرینی سفره عقد را ترک کرده بود، پس از ساعاتی دلواپسی، جای خود را به غمی بزرگ داد. زودتر از همه رسیده بودند و آماده بودند که تا یک عمر کنار هم زندگی خوب و…
رکنا: عروس در حالی به داماد «بله» گفت که داماد از طریق دوربین کامپیوتر از آن سوی دنیا سفره عقد و عروسش را میدید.
رکنا: زوج سالمند که پس از سالها عشق و علاقه کنار سفره عقد نشسته و به عقد هم در آمده بودند، به طور تلخی از هم جدا شدند.
رکنا: سوال خواهرشوهر که از روی ناآگاهی سر سفره عقد مطرح شد، سرآغاز یک مشاجره طولانی شد. این مشاجره تا به هم زدن یک پیوند پیش رفت. در خانهای کوچک سفره عقد ظریف و زیبایی انداخته شده بود. سفرهای که…
حوادث رکنا: زندگی که با دروغ و نیرنگ بنا شود عاقبتی جز ویرانی و نابودی نخواهد داشت؛ زندگی من نیز از این جمله بزرگان مستثنا نبود چرا که دیگران درباره خواستگارم آن قدر دروغ گفتند و مبالغه کردند که…
رکنا: امروز که از پله های دادگاه و کلانتری بالا و پایین می روم هیچ گاه فکر نمی کردم زندگی که روزی با موسیقی رقص و خنده آغاز شد این گونه با نت های گریه، غصه و درد به پایان برسد درحالی که فقط 18 ماه…
رکنا: عروس وفادار آنقدر پای سفره عقد نشست تا داماد دستبند به دست با ماموران از راه رسید و خطبه عقد جاری شد. عروس خوشحال بود. نشسته بود کنار سفره عقد که زمزمههایی از اطراف به گوش رسید داماد دیر کرده…
رکنا: محمد جواد موسوی دوست شهید گفت:حدود شش روز از اعزام حسن به سوریه گذشت که خبر شهادتش را شنیدم، هم پای سفره عقد او بودم و هم هنگام تدفیناش تلقین خواندم.
حوادث رکنا: پدرم مراسم عقدکنان مرا طوری برنامه ریزی کرده بود که ناگهان چادر سفیدی را سرم کردند و درحالی که مات و مبهوت بودم، سر سفره عقد نشستم چادر روی سرم بود و نمی توانستم همسر آینده ام را ببینم…
رکنا: عروس جوان در حمله 4 مرد مسلح پای سفر عقد با شلیک گلوله کشته شد. داماد جوان از انگیزه مرموز در این جنایت گفت.
رکنا: چند ماه بعد زمانی فهمیدم همسرم دو زن دیگر هم دارد که باردار شده بودم و چاره ای جز سکوت نداشتم با این وجود نفرت عجیبی از «قربان محمد» در سینه ام موج می زد و در پی فرصتی برای گرفتن انتقام از او…
رکنا: مریم فکر میکرد پیمان میتواند تکیهگاه محکمی برای او باشد. دختر جوان با ذوق و اشتیاق فراوانی به پیشنهاد ازدواج پیمان بله گفت و بسرعت با او پای سفره عقد نشست. تصور میکرد پیمان او را دوست دارد…