عبدالمالک ریگی تروریست مشهور + ماجرا و جزئیات دستگیری او

    56

    عبدالمالک ریگی کیست؟

    عبدالمالک ریگی در سال 1358 در طایفه ریگی در زاهدان متولد شد. بنابر ادعای ایرنا، ریگی مدرسه نرفته است و تنها چند سال در یکی از حوزه های علمیه سنی مذهب به تحصیل مشغول بوده که از آنجا نیز اخراج شده است. ریگی از 19سالگی اسلحه به دست گرفت و هدف اصلی خود را دفاع از حقوق قوم بلوچ و اهل سنت در سیستان و بلوچستان اعلام کرد. گفته می شود ریگی پیش از آغاز فعالیت هایش برای جلب حمایت علمای اهل سنت منطقه نزد آنها رفت اما آنها برای حرف های او اهمیتی قائل نشدند. ریگی بیان کرده بود که مدتی بعد از شروع فعالیت گروهش در نزدیکی تهران اشتباها بازداشت شده اما چون شناسایی نشده رهایش کرده اند. بنابر گفته یکی از گروگان هایی که اسیر جندالله بوده است، ریگی هرگز یک شب بیشتر در مکانی اقامت نمی کرد و حتی با دستکش با دیگران دست می داد.

    عبدالمالک ریگی بازداشت

    زندگی شخصی و خانوادگی ریگی

    پدر و مادر ریگی اغلب همراه گروه جندالله در کوهستان های بلوچستان تردد می کردند. پدر ریگی ها دو روز بعد از اعلام خبر نادرست اعدام عبدالحمید ریگی در خرداد 1388 به دلیل سکته قلبی از دنیا رفت. او یکی از برادران خود را در یک برخورد مسلحانه در منطقه سراوان از دست داد. کوچکترین برادر وی به نام عبدالغفور نیز در یک عملیات انتحاری در قرارگاه نیروهای انتظامی در سراوان کشته شد. برادر بزرگترش عبدالحمید ریگی نیز در 3 خرداد 1389 در زاهدان اعدام شد. 3 برادر دیگر وی عبدالرئوف، عبدالستار و عبدالغنی هستند.

    اعدام عبدالحمید ریگی

    شرح جنایات و عملیات ریگی

    حادثه تاسوکی (1384)

    در شامگاه 25 اسفند 1384 تعداد زیادی از مسئولان برای شرکت در «یادواره شهیدان دولتی مقدم» و 700 شهید سیستان در شهرستان زابل حضور داشتند. در این روز دشمن با برنامه ریزی در 91 کیلومتری زابل با پوشیدن لباس نیروی انتظامی به بستن جاده اصلی زابل- زاهدان اقدام کرد. بستن جاده به شکلی بوده که ترافیک شکل نگیرد و مشخص نشود که جاده مسدود شده است. شیوه آنها استفاده از ایست بازرسی ها بوده که در منطقه معمولی است. بخشی از ماشین ها تردد می کردند و بخشی هم برای ایست بازرسی نگه داشته می شدند؛ به این شکل برخی از خودروهای عبوری را متوقف و سرنشینان آنها را پیاده می کردند. مجموعه افرادی که از جاده به سمت پایین هدایت می کردند هنگامی که کمی از جاده دور می شدند دهان، دست ها و چشم هایشان را می بستند و تا حدود 170 تا 200 متری جاده انتقال می دادند. درنهایت بیش از 30 نفر را به محل مذکور هدایت کرده و به گلوله بستند که 21 نفر در همان محل حادثه و 2 نفر بعدا در بیمارستان به شهادت رسیدند.

    بمب گذاری های زاهدان (1385)

    ساعت 6:37 صبح روز 25 بهمن 1385 بمبی که داخل یک پیکان در بلوار ثارالله منطقه احمدآباد زاهدان در مسیر حرکت اتوبوس حامل کارکنان سپاه پاسداران به کار گذاشته شده بود منفجر و به شهادت 10 نفر و مجروحیت 17 تن دیگر از نیروهای سپاه ختم شد. دقایقی پس از این بمب‌گذاری، با هوشیاری مردم و فداکاری شهید مسلم کیخا، یکی از عوامل بمب‌گذاری به نام «نصرالله شنبه زهی» که در حال فیلمبرداری از صحنه جنایت بود، دستگیر شد. شهید مسلم کیخا که از محل حادثه می گذشت با مشاهده این تروریست به سمت وی حمله کرده و او را دستگیر می کند اما در این حین، توسط عامل تروریست دوم مورد اصابت چندین گلوله قرار گرفته و به شهادت می رسد.

    بمب گذاری در زاهدان (1388)

    بمب‌گذاری 1388 در زاهدان در روز 7 خرداد همزمان با برگزاری نماز جماعت مغرب و عشا در مسجد «علی بن ابی‌طالب» که از مساجد شیعه در استان سیستان و بلوچستان است، رخ داد. 20 ایرانی ازجمله افراد عضو سپاه پاسداران و بسیج و افراد غیرنظامی، 3 کودک و یک افغانستانی در این انفجار کشته شده و 125 نفر دیگر زخمی شده‌اند. بمب دیگری هم توسط پلیس در نزدیکی مسجد خنثی شد. این انفجار همزمان با سالگرد شهادت دختر پیامبر اسلام، فاطمه زهرا (س) که در ایران تعطیل رسمی است، شکل گرفت. این انفجار دومین حمله تروریستی در ایران پس از درگیری‌های دهه 60 میان سازمان مجاهدین خلق و جمهوری اسلامی ایران است. اولین حمله تروریستی توسط عبدالمالک ریگی در یکی از پادگان‌های نیروی انتظامی در سال 1387 همزمان با ماه محرم انجام شد. گروهک جندالله یک روز پس از این رویداد مسئولیت انفجار را بر عهده گرفت. عبدالرئوف ریگی، سخنگوی این گروهک در تماس با دفتر تلویزیون العربیه در پاکستان گفت که انفجار توسط این سازمان صورت گرفته است.

    انفجار در پیشین (1388)

    بمب‌گذاری انتحاری در پیشین یک حمله انتحاری در 26 مهر 1388 در شهر پیشین استان سیستان‌ و بلوچستان (نزدیکی شهر سرباز) بود که این انفجار در ساعت 8:20 صبح رخ داد و طی آن عده‌ای از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سران قبایل منطقه در اثر انفجار کشته شدند. گروه جندالله به رهبری عبدالمالک ریگی، مسئولیت این عملیات انتحاری را برعهده گرفت. این حادثه در شهر پیشین در حد فاصل شهرستان‌های راسک و چابهار در جنوب استان سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد. سردار نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه و فرمانده قرارگاه قدس، سردار محمدزاده فرمانده سپاه استان سیستان و بلوچستان، فرمانده تیپ امیرالمؤمنین، فرمانده سپاه ایرانشهر، فرمانده سپاه شهرستان سرباز ازجمله کشته‌شدگان انفجار در پیشین بودند. این افراد در تدارک برگزاری همایشی میان عشایر شیعی و سنی بلوچ بودند. در این رخداد 10نفر از سران عشایر، قبایل و طوایف منطقه نیز کشته‌شدند. مقامات ایرانی، آمریکا، انگلیس و پاکستان را به نقش‌آفرینی در این حادثه متهم کردند. انفجار زمانی رخ داد که فرماندهان سپاه در حال تدارک برگزاری همایش وحدت میان عشایر شیعی و سنی کشور بودند. برخی از گزارش‌ها حاکی از روی‌دادن 2 انفجار است.

    جزئیات نحوه دستگیری و اعترافات

    محمد مرزیه، دادستان عمومی و انقلاب زاهدان با اشاره به دستگیری عبدالمالک ریگی  سرکرده گروهک تروریستی موسوم به جندالله گفت: دستگیری ریگی با برنامه‌ریزی اطلاعاتی و امنیتی در اوایل صبح روز سه‌شنبه 4 اسفند 1388 شکل گرفت. وی در آن تاریخ افزود: دستگیری ریگی با اقدامات اطلاعاتی‌ که مدت‌ها در حال انجام بود به سرانجام رسید و در حال حاضر نیز وی وارد خاک ایران شده است و تحویل مقامات امنیتی و قضایی خواهد شد. دادستان عمومی و انقلاب زاهدان در ادامه تاکید کرد: ‌عملیات دستگیری عبدالمالک ریگی غافلگیرانه بود و وی در اختیار نیروهای اطلاعاتی قرار گرفت. ترور‌های متعدد ازجمله ترور برخی مقامات سپاه پاسداران، قاچاق مواد مخدر،‌ آدم ربایی و ایجاد آشوب در منطقه ازجمله اقدامات تروریست عبدالمالک ریگی بوده است.

    امیرفرزاد اسماعیلی در سخنانی با اشاره به چگونگی دستگیری عبدالمالک ریگی اظهار کرد: او پروازی را انتخاب کرده بود که همزمان 3 پرواز دیگر هم با آن وارد کشور شود. شما در سیستم راداری کشور 4 پرواز همزمان یک اثر راداری را می‌بینید مگر اینکه آنها را تفکیک کنید. ریگی با شناسایی متفاوت وارد هواپیما و ساعت 12 شب وارد ایران شده بود که زمانی باشد که بیشتر افراد خواب باشند. پدافند هوایی به همین دلیل 24ساعته کار می‌کند و به همین دلیل گفتم که اگر یک سرباز در پدافند هوایی خواب باشد آبروی فراملی ما می‌رود.

    فرمانده سابق قرارگاه پدافند هوایی خاتم ارتش یادآور شد: به خلبان هواپیما گفته شده بود که ارتفاع را کم کند تا در جنوب کشور فرود بیاید. هواپیما هم مسافربری بود و ریگی برای خودش از سپر انسانی استفاده کرده بود. اگر چنین جنایتکاری متوجه می‌شد که هواپیمایش می‌خواهد بنشیند چه کار می‌کرد؟ مطمئن باشید که هواپیما را یا به مراکز هسته‌ای ما می‌زد یا هدایت می‌کرد به سمت تهران یا در جنوب کشور بلایی به سر مسافران می‌آورد. اسماعیلی ادامه داد: از خلبان خواسته شده بود که در جنوب کشور فرود بیاید و او علت این امر را نمی‌دانست و از دستور تمرد می‌کرد چون می‌گفت که من قانونی وارد شدم و دلیلی ندارد که فرود بیایم. شاید نزدیک به 10بار دور زد که ارتفاعش را کم کند و در چنین شرایطی که برای مسافران مشخص می‌شود هواپیما در حال کاهش ارتفاع و دور زدن است حتی ریگی از خواب هم بیدار نشد که این کار خداست.

    وی یادآور شد: خلبان هواپیما که از این دستور تمرد می‌کرد با اخطار دو فروند از جنگنده‌های ارتش که شلیک‌هایی در آسمان می‌کنند که خلبان هواپیما دید و حتی همه مسافران باید می‌توانستند که ببینند ولی بازهم خدا خواست که جز خلبان کس دیگری ندید و آنجا بود که خلبان پس از یک ساعت و 10دقیقه کلنجار با ما مجبور شد فرود بیاید. اسماعیلی در پایان گفت: باز خدا می‌خواست که طول مسیر مبدا تا مقصد آن معدوم (ریگی) همین یک ساعت و 15 دقیقه بود که ظرف یک ساعت و 10دقیقه هم طول کشید فرود آید و این دیگر دست ما نبود. حتما که معاونان او باید متوجه می‌شدند اما بازهم همه آنها خواب بودند و در خواب دستگیر شدند.

    هرچند که مدت‌ها از اعدام عبدالمالک ریگی سرکرده گروهک موسوم به جندالله(جندالشیطان)، می‌گذرد، اما بازخوانی اعترافات او، که به گفته خودش می‌تواند جلوی بسیاری از کژی‌ها و کجروی‌ها و رفتارهای تروریستی را بگیرد، خالی از لطف نیست. این متن اعترافاتی است که ریگی چند روز قبل از آنکه چوبه دار را به چشم ببیند، بیان کرده است و برای اولین بار متن کامل آن توسط این بنیاد منتشر می‌شود.

    عبدالمالک ریگی گفت: خیلی از افراد ممکن است بخواهند در رابطه با من مطالبی بدانند که این شخص چرا این‌گونه شد و با چه ذهنیتی از این دنیا رفت؟ چه حرف‌هایی می‌خواست بزند؟ می‌خواهم آنچه که در دل من در این لحظات هست با شما در میان بگذارم. زمانی که در زندان بودم یک وقتی پیدا شد که بنشینم و به تمام جریاناتی که در این سال‌ها توسط من انجام گرفت فکر کنم.
    به مسائلی که مرتبط با خون و زندگی انسان‌ها و امنیت یک بخش عظیم از جامعه بود و من آن را از آن‌ها گرفتم که این‌ها در تمام لحظات مرا زجر و آزار می‌دهد و الان در حالی هستم که نمی‌توانم از مرگ فرار کنم و این مرگ است که تصور و خیالش بر ذهن من مسلط است.
    و این‌ها را برای این می‌گویم که عده‌ای عبرت بگیرند که عاقبت من چه شد؟ عبدالمالکی به وجود آمد، این همه جنایت انجام داد و الان به کجا رسید؟ و در آخرتش چه پیش می‌آید؟

    ببینید! من از ابتدایی که این جنایت‌ها را شروع کردم، چقدر انسان توسط من و گروه به شهادت رسیدند؟ چقدر انسان‌ها از این جریانات درد کشیدند؟ چقدر انسان‌ها آزار و اذیت شدند؟ چقدر مصیبت‌ها و تبعات اجتماعی و اقتصادی در جامعه به وجود آمدند؟ حالا از هر بُعدی که نگاه کنید جنایت خیلی بزرگی انجام گرفته است.
    در آن زمان همه ما به نوعی در بدبختی و عذاب بودیم؛ همین که بالاخره ما شب و روز در جنگ و خطر بودیم. از طرفی با سرویس‌های اطلاعاتی مثل پاکستان، آمریکا، اسرائیل و دیگر سرویس‌های جاسوسی مرتبط بودیم. و الان هم این احساس گناه شب و روز دارد مرا عذاب می‌دهد. عذابی که به عنوان یک بار سنگینی که از مجموعه تمام این جنایات، الان در تنهایی و خلوت و در داخل انسان تسلط پیدا می‌کند بر وجود انسان که انسان هم نمی‌تواند از این‌ها فرار کند و حتی به راحتی نمی‌تواند با این‌ها کنار بیاید و تصور آن‌ها را بکند، تصور کارهایی که انجام داده است و آنچه که در آخرت و در بعد از مرگ اتفاق می‌افتد. تمام این‌ها من را به یک نکته‌ای بالاخره می‌رساند و آن این است که مردم عبرت بگیرند و عبرت گرفتن این است که انسان آن راهی که کسی رفته و به نتیجه‌ای نرسیده است چرا باید شخص دیگری این راه را برود ؟ الان من چه دارم در این دنیا؟ من حتی نسبت به دوستان خودم که آمدند و به دستور من افراد دیگری را کشتند، مسئول هستم.

    من فکر می‌کنم اگر در همین مسیری که ما این کارها را انجام می‌دادیم در هر مقطعی می‌نشستیم و تمام قضایا را خوب تحلیل می‌کردیم حتی با همان نفرت‌ها، باز هم ما تعدیل می‌شدیم و بر می‌گشتیم. ولی بعضی وقت‌ها انسان حتی فکر هم نمی‌کند. چون گمان می‌کند که کارش درست است. و این را بدانید حرف‌هایی که می‌زنم بدون هیچ‌گونه فشاری و از ته دلم است و امید دارم که ان‌شاءالله کسانی که راه منحرفی را انتخاب کرده‌اند، بازگردند. از مجموع این حرف‌ها می‌خواهم بگویم انسان وقتی خوف خدا در قلبش کم باشد و متعصب باشد هیچ چیز را درک نمی‌کند و قلبش هم کور می‌شود. کوری عقل این است که وقتی تعصب می‌آید مثلاً من فکر می‌کردم که شیعیان کافرند، العیاذ بالله. مثلاً شیعه مسلمان نیست؛ خب! قلبم کور شده بود ولی آن تعصبات غلط، آن تعصبات، آن جمود سبب می‌شوند که انسان حتی یک جنایت بسیار بزرگی را می‌کند و بعد خوش هم هست. خوشحال هم می‌شود که من مثلاً خدا را راضی کردم و به خدا رسیدم و تقرب حاصل کردم! و اگر بشود هر انسانی که حرف مرا می‌شنود از دوست و غیردوست، از نزدیک و دور، هر نوع تعصبی را کنار بگذارد همه کارها آسان می‌شود و دیگر می‌داند که این کار خطا بوده و این کار خطا نبوده است.

    من وقتی اینجا آمدم(زندان)، برخورد دوستان و بچه‌های اینجا را با خودم دیدم، خودبه‌خود آن تعصبات شکست و بعضی وقت‌ها فکر می‌کردم که ای کاش من را در همان روزهای اول[کتک] می‌زدند که در آن ذهنیتی که دارم بمانم و می‌گفتم در آن موقع درست است که جسم من ضربه می‌دید اما با همان تصوراتی که قبلا داشتم می‌ماندم ولی وقتی که اخلاق و رفتار خوب این‌ها را دیدم که نمی‌توانست تصنعی باشد چرا که بالاخره تأثیر تصنعی در یک لحظه یا در یک ساعت است؛ ولی با یک شخص نشستیم و غذا خوردیم، با همدیگر صحبت کردیم، با همدیگر خندیدیم و اصلاً در آن روزهای اول بزرگ‌ترین شکنجه روی من همین بود که چرا این‌ها با من این طور برخورد می‌کنند؟! یا اینکه با خودم می‌نشستم تلقین می‌کردم که این‌ها همه‌اش تصنعی است ولی نمی‌توانستم خودم را قانع کنم و اولین چیزی که از بین رفت به نظر من آن تعصب بود. وقتی تعصب از بین می‌رود، انسان تمام جریانات را راحت می‌تواند بفهمد. اصلاً فهم مسئله، مشکل پیدا نمی‌کند ولی الان این را می‌گویم که یک شخص دیگری که ممکن است در این جریانات باشد یا هنوز در چنین راه‌هایی قرار نگرفته، قرار نگیرد و کسی که می‌خواهد ترور کند باید فکر کند آن شخصی که از ماشین پیاده می‌شود، با چه آرزوهایی می‌خواهد به خانه برود و مثلاً پدرش را ببیند، برادرش را ببیند، زن و بچه‌اش را ببیند. یا مثلاً به دوستانی زنگ زده بود که من می‌خواهم بیایم به دیدن تو. من هر جا می‌رفتم زنگ می‌زدم و صحبت می‌کردم با خانواده‌ام. اماالان فکر می‌کنم با تمام این آرزوها، این‌ها توسط من چطور یک دفعه کشته شدند؟ زیرا انسان نمی‌تواند در یک آن سنگدل باشد اما مثلاً، منی که آنجا این چنین کاری را انجام می‌دادم فوراً به خانه می‌رفتم، بچه‌ام را در آغوشم می‌گرفتم. پس همان سنگدلی آنی سببش همان تعصبات، همان نفرت‌هایی بود که در ذهن داشتم.
    وقتی تنها می‌نشینم، با خودم می‌گویم ای کاش آن چیزهایی که الان من درک می‌کنم و می‌فهمم، می‌توانستم این‌ها را به دیگران منتقل کنم که یک ذره‌ای هم دیگران می‌دانستند که من آن عذابی را که می‌کشم، آن دردی را که من می‌کشم. ای کاش هیچ انسان دیگری به درد من مبتلا نمی‌شد. ای کاش هیچ انسانی این درد در او پیدا نمی‌شد.
    والله بعضی وقت‌ها می‌گویم ای کاش می‌شد یک وقتی من می‌توانستم تمام آن چیزی که در وجود من هست به دیگران بگویم، مثلاً بگویم الان برای من انگار همان آخرت است. این که انسان‌ها در آخرت می‌گویند ای کاش ما بر می‌گشتیم به این دنیا، ای کاش فرصتی پیدا می‌کردیم یک اعمال صالح دیگری انجام می‌دادیم، ای کاش می‌توانستیم کارهای نیک دیگری می‌کردم. من حداقل اگر دل هزاران انسان را رنجاندم، می‌توانستم دل صد نفر یا هزار نفر را خوش می‌کردم که الان آن کسانی که در فضای آزاد هستند، این موقعیت برای آن‌ها فراهم است.
    من الان فکر می‌کنم اگر در آن زمان به کارهای خودم با یک خود باوری نگاه نمی‌کردم، با یک حالت سطحی نگاه نمی‌کردم، پی می‌بردم که این کارها کجایش غلط است و کجایش درست بوده است؟ بعضی وقت‌ها انسان خودش متوجه نیست. می‌خواهم این ریزه‌کاری‌ها را همه افراد توجه کنند. خب این خیلی کار و اقدام خطرناکی است و این نوع اقدامات نیاز دارد که انسان واقعاً بنشیند و فکر کند که ارزشی هم ندارد که انسان به خاطر چهار روز زندگی در این دنیا و به خاطر اینکه چهار تا تعریف از مردم بشنود و مردم هی بگویند که کارت خوب است یا تشویق بکنند یا برای چهار تا حس انتقام‌جویی که حالا یک نفر کشته شد و من بیایم و یک نفر دیگر را بکشم، این‌ها فکر می‌کنم هیچ ارزشی ندارند.
    اگر انسان به واقعیت خودش پی ببرد، خودش را بشناسد و همان‌طور که زندگی خودش را و پدر و مادرش را دوست دارد چطور حاضر می‌شود خون انسانی ریخته شود؟ مگر در آن حالتی که ناگزیر باشیم یعنی در میدان جهاد باشیم آن هم در صورتی که تمام علمای مسلمین فتوا دهند نه اینکه یک عالم یا یک مفتی که آن هم متعصب یا در انحراف است فتوا دهد.

    روزی که بعضی از شاکیان را دیدم یک فکر جدید در من پیدا شد که خدایا این بچه‌اش در ۵ سال قبل کشته شده ولی تا امروز و روز مرگش هر روز این درد به دلش است. این چه گناهی است؟ یعنی چطور می‌توان این گناه را تعریف کرد؟ یعنی هیچ وقت تمام نمی‌شود. الان پنج، شش یا هفت سال گذشته است و هر روز دارد درد می‌کشد. یعنی انگار امروز هم یک آهنی را داغ کردی و روی دلش گذاشتی. هر روز داری می‌گذاری. هر ثانیه. یعنی گناه استمراری. من اصلاً به این نتیجه رسیدم که این گناه نمی‌تواند یک گناه باشد یعنی گناه استمراری است. پدرش، برادرش، زنش. خب، حالا بچه‌ای که کوچک است و بزرگ می‌شود ممکن است که فراموش کند ولی پدر و مادر چه؟ برادر و خواهر چه؟

    راه درست به نظر من خیلی پیچیده نیست در این قضیه. راه واضحی است. راه واضح این است که اگر آن را اختیار می‌کنیم تعصب در آن نباشد. من فکر می‌کنم همان طوری که این مسئله برای من خیلی ساده حل شد.گر چه یک مدتی گذشت. یک ذهنیت‌هایی مثل بتن محکم درست شده بودند ولی کم‌کم این ها از بین رفتند، فکر می‌کنم خیلی ساده اگر ما تعصبات و نفرت‌ها و آن نگرش‌های سطحی خودمان را کنار بگذاریم همان طور کم‌کم حل می شود؛ بعضی وقت‌ها انسان در یک حالتی قرار می‌گیرد که خودش را مجتهد می‌داند، اصلاً می‌گوید من خودم، اصلاً نیازی به فتوا ندارم، من خودم می‌دانم که این طور است. نه؛ این طور نیست. تمام این‌ها بر می‌گردد به خسر الدنیا و الآخره، که هم در دنیا ضرر، هم به همه انسان‌ها ضررمی رسد و سودی که به اندازه یک درصد یا یک ذره ای بگوییم سود یا بهره‌ای، هیچ کسی از این جریانات نبرده است. من تمام این صحبت‌هایی که کردم بارها مثال زدم، بارها صحبت‌ها را تکرار کردم فقط به خاطر اینکه احساس کردم بارها بگویم که ممکن است یکی از این صحبت‌ها، یکی از این کلمات، یکی از این مثال‌ها موثر بیفتد و ما بتوانیم، یا من بتوانم سبب شوم که کسی برگردد!

    چگونگی محکومیت و اعدام عبدالمالک ریگی

     صبح روز یکشنبه 30 خرداد 1389 با حکم صادر شده ازسوی دادگاه انقلاب اسلامی، عبدالمجید ریگی با نام مستعار "عبدالمالک" با حضور تعدادی از خانواده های شهدا و جانباختگان جنایات تروریستی در محل زندان اوین به دار مجازات آویخته شد. درپی برگزاری جلسه محاکمه عبدالمجید"عبدالمالک" ریگی در یکی از شعب دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی توحیدی به اتهام محاربه و افساد فی الارض، وی به اتهام 79 مورد اقدامات جنایتکارانه به استناد مواد 190،191،‌ 186، 185 و 183 قانون مجازات اسلامی به اعدام ازطریق آویختن از چوبه دار با حضور مجروحان و خانواده های جانباختگان و شهدای جنایات وی محکوم شده بود.

     محکوم عبدالمجید ریگی سرکرده گروهک ضد انقلاب مسلحانه در شرق کشور که با هوشیاری ماموران امنیتی بازداشت شد با تشکیل گروهک مسلحانه خود اقدام به راهزنی،‌ سرقت مسلحانه،‌ بمب گذاری در اماکن عمومی، ‌حمله مسلحانه به نیروهای نظامی و انتظامی و مردم بی دفاع، قتل و جرح، اخاذی، ایجاد رعب و وحشت و هراس و سلب امنیت مردم، آدم ربایی و گروگانگیری، همکاری با بیگانگان و اخذ کمکهای مالی و اطلاعاتی از آنان کرده بود.

    اعمال مجرمانه ریگی اعم از تشکیل و اداره دسته و گروهک تروریستی موسوم به جنبش مردمی جندالله به قصد مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران و ایجاد ناامنی در منطقه و کشور، مباشرت و آمریت در 15 فقره آدم ربایی مسلحانه، حمل و نگهداری سلاح و مهمات به صورت عمده و قاچاق سلاح و مهمات به داخل کشور، بوجود آوردن 6 فقره راهبندان مسلحانه و ایجاد رعب و وحشت در جاده ها و بین مردم، اقرار صریح به مباشرت درسه فقره قتل عمدی، آمریت در قتل عمدی ده ها نفر از شهروندان و مسئولان نظامی،‌انتظامی و... ازطریق بمب گذاری و اقدام مسلحانه، سرقت مسلحانه سلاح،‌ مهمات و خودرو به دفعات به شرح موجود در پرونده، تحصیل مال نامشروع از طرق مختلف از قبیل آدم ربایی، گروگانگیری، ‌سرقت از بیت المال، ‌اخذ دلار از سرویس های اطلاعاتی بیگانه، ‌اخذ وجه از قاچاقچیان مواد مخدر، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران ازطریق مصاحبه های متعدد با شبکه های معاند و ضد انقلاب، ارتباط با عناصر سرویس های اطلاعاتی بیگانه ازجمله افسران اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی در پوشش ناتو،‌ برخی افسران اطلاعاتی بعضی کشورهای عربی و گروهک های ضدانقلاب خارج از کشور مانند گروهک منافقین، ورود و خروج غیر مجاز از خاک جمهوری اسلامی ایران است.

    دادگاه ریگی

    گفتنی است گروهک تروریستی تحت هدایت محکوم عبدالمجید ریگی از سال 82 بیش از 35 مورد گروگانگیری از اتباع داخلی و خارجی،‌ 25 مورد اخاذی و بیش از 40 فقره عملیات راهبندی مسلحانه توام با انفجار را انجام داده که درنتیجه این اقدامات شرورانه 154 نفر از نیروهای انتظامی و مردم بی گناه به دست نامبرده و عوامل این گروهک شهید و تعداد 320 نفر نیز مجروح شده اند. دادسرای عمومی و انقلاب اسلامی تهران اعلام کرد: متهم ریگی در جریان دادگاه،‌ مسئولیت اقدامات گروهک خود را پذیرفت و اذعان کرد در برخی از قتل ها مباشرت و در برخی نیز آمریت داشته است. وی همچنین تمام موارد اتهامی مطروح در کیفرخواست صادرشده از سوی دادستانی را پذیرفت و توضیح داد که تصمیمات تمامی اقدامات تخریبی، بمب گذاری، قتل و ... با مسئولیت وی انجام شده است.

    دادگاه عبدالمالک ریگی

    در جلسه دادگاه که با حضور نماینده مدعی العموم،‌ وکیل محکوم علیه، شکات و خانواده های شهدای اقدامات تروریستی گروهک مذکور برگزار شده بود نماینده دادستان پس از قرائت کیفرخواست خواستار اشد مجازات برای متهم شده بود. متعاقبا ریگی در جریان دفاع از خود ضمن قبول اتهامات و جنایات ارتکابی، اقدامات خود را اشتباه خواند و تاکید کرد جنایاتش با موازین اسلامی و انسانی در تضاد بوده است و در ادامه از عوامل گروهک خود نیز خواست که اشتباهات او را تکرار نکنند. وی همچنین خواستار بخشش ازسوی شکات پرونده شد. در پی صدور حکم دادگاه،‌ حکم صادره مطابق مقررات به نامبرده ابلاغ،‌ وی اعلام کرد"حکم صادره را قبول داشته و تقاضای عفو دارم" که متعاقبا با درخواست عفو نامبرده توسط ریاست محترم قوه قضائیه مخالفت شد. با توجه به اهمیت پرونده و اتهامات محکوم علیه ریگی، پیش تر رسیدگی به اتهامات وی به دستور رییس قوه قضائیه و موافقت دیوان عالی کشور به دادسرا و دادگاه های تهران احاله شده بود.

    سینما و عبدالمالک ریگی

    فیلم شبی که ماه کامل شد

    اسم فیلم به‌نظر می‌رسد برای عبدالحمید ریگی طراحی و انتخاب شده، برای مرد عاشقی که در شب کامل شدن ماه تبدیل به گرگینه می‌شود اما ناباورانه در سکانسی این لحظه شوم را تجربه می‌کند که مخاطب به جای تقابل، با او حس همراهی دارد (شب‌هایی که ماه کامل در آسمان می‌درخشد، زیباترین شب‌ها برای گردش در طبیعت به‌شمار می‌رود اما این شب‌های مهتاب فقط شب‌های شعر و ترانه نیست، افسانه‌ها می‌گویند یکی از مخوف‌ترین هیولاهای جهان همراه با ماه کامل ظهور می‌کنند). شبی که ماه کامل شد فیلمی ایرانی است به کارگردانی نرگس آبیار، نویسندگی آبیار و مرتضی اصفهانی و تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی محصول سال 1397. این فیلم برای نخستین بار در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر به‌نمایش درآمد و با نامزدی در 13 رشته این جشنواره توانست 6 سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین چهره‌پردازی را از آن خود کند. «شبی که ماه کامل شد» روایت دختر جوانی است از مناطق جنوب شهر تهران که درگیر عشق جوانی شهرستانی می‌شود و این در حالی است که پس از ازدواج بنا به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران می شود. در این مسیر، برادرش با او همراه می‌شود اما در میانه راه اتفاقاتی برای آنها رقم می‌خورد. این فیلم براساس داستان واقعی عبدالحمید ریگی و همسرش فائزه منصوری است.

    شبی که ماه کامل شد

    ریگی

    مستند الجزایر

    مستند دستگیری عبدالمالک ریگی توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران ساخته شد؛ هواپیمای حامل این تروریست ددمنش در سال 1388 در عملیات اطلاعاتی پیچیده ای در آسمان رهگیری شد و به دستگیری وی انجامید.

    ریگی

    عکس و فیلم لحظه دستگیری عبدالمالک ریگی

    لحظه دستگیری عبدالمالک ریگی

    دستگیری ریگی

    دستگیری عبدالمالک ریگی

    نتیجه جستجو :

    ادامه