رکنا: مادر چند روزی است ثانیههایش را با کابوس آن غروب شوم میگذراند و از فراغ دختر کوچولوی شیرین زبانش فقط اشک میریزد. هر لحظه که پلکهایش روی هم میرود «فاطمه» را میبیند که برای رفتن به بوستان…