خودکشی قاتل زن ایرانی مقیم فنلاند در سردشت + گفتگو با پسر هما حاجی پور

قتل همسر اتفاقی بود که چند روز قبل در سردشت رخ داد.در این قتل همسر، زنی 47 ساله به دست شوهر خود به قتل رسید.متهم بعد از قتل همسر اقدام به خودکشی کرد.انگیزه این مرد  از قتل همسر اختلافات خانوادگی بود.قبل از ماجرای قتل همسر، مقتول به تازگی از فنلاند بازگشته بود.

اخبار اختصاصی رکنا - کپی رایت

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا؛ 4 مرداد ماه امسال شلیک 20 گلوله در شهر سردشت روانه زنی به نام هما حاجی پور شد.ضارب که مجید حافظی نام داشت و شوهر هما بود؛ بعد از شلیک های مرگبار را به سوی همسر خود روانه کرد،اسلحه را در دهان خود گذاشت و شلیک کرد.و این چند ثانیه فاجعه بار این پایان زندگی عاشقانه هما و مجید بود.زندگی ای که تا همین چند سال پیش آن قدر خوب و عاشقانه بود یکی از بستگان نزدیک آنها می گوی:«همه به زندگی هما و مجید حسادت می کردند و حالا در شوک این اتفاق هستیم.»

خودکشی قاتل بعد از قتل همسر سردشتی

آلان ؛ نام پسر بزرگ مجید و هماست.او 24 سال دارد و ساکن کشور انگلستان است.زمانی که با او تماس میگیرم،مادرش به قتل رسیده و پدرش روی تخت بیمارستان نفس های آخر را می کشد.در فاصله تماس من با آلان تا آماده شدن گزارش،پدرش هم از دنیا می رود.

آلان حافظی در گفتگو با خبرنگار رکنا در مورد علت حادثه تلخی که برای پدر و مادرش رقم خورد می گوید:«من ساکن کشور انگلیس هستم.مادرم حدود دو سال بود که فنلاند زندگی می کرد.می دانستم که پدر و مادرم با هم اختلاف دارند.»

او در ادامه گفت:«در کشورهای اسکاندیناوی اگر ویزای شینگن بگیری و سه بار با دعوت نامه و یزا به این کشورها بروی و مشکلی نداشته باشی،بار سوم میتوانی درخواست اقامت دائم کنی.مادر من هم در این سال ها دو بار به فنلاند نزد خانواده اش رفته بود اما چون دعوت نامه از سوی خانواده مادری فرستاده شده بود،آنها نتوانسته بودند برای پدرم هم دعوت نامه بفرستند.برای همین پدرم ویزا نداشت و نمی توانست همراه مادرم به اروپا برود.»

آلان در ادامه گفت:«دومین بار که مادرم به فنلاند رفت،برادرم را نزد پدربزرگ و مادربزرگم گذاشت تا درس بخواند.بعد برادرم توانست اقامت بگیرد.سومین بار که مادرم به ایران برگشت و قصد داشت دوباره برگردد؛برنامه ریزی کرده بود که اقامت فنلاند را بگیرد اما کسی از این تصمیم مادرم باخبر نبود و قبلا نگفته بود که قصد دارد برای اقامت اقدام کند.پدر و مادر مادرم می گفتند نگران نباشید؛دخترمان اینجا می آید.آنها می گفتند بعد از چند ماه چون خواهر کوچکم همراه مادرم هست، مادرم می تواند به بهانه دلتنگی خواهرم برای پدرم؛برای پدر هم ویزا بگیرد و او را هم با خود ببرد.اما پدرم نتوانست ویزا بگیرد و هر روز با خواهرم حرف می زد و دلش می خواست خواهرم برگردد چون دلتنگ او بود.مادرم می گفت به خاطر کرونا نمی تواند برگردد.اما پدرم اصرار داشت خواهرم آگرین ده ساله؛ به ایران بازگردد.حتی چندین بار من با مادرم تماس گرفتم و گفتم آگرین را به ایران برگردانید.اما مادرم برنامه اش برای اقامت در فنلاند بود و فکر می کرد شاید اگر آگرین را برگداند دیگر نتواند او را با خود ببرد.برای همین آخرین بار تنهایی به ایران بازگشت تا برنامه هایی که در ذهنش داشت اجرا کند و از پدرم طلاق بگیرد.بعد از چند روز که از سفر مادرم به ایران گذشت،شنیدم که پدرم به او تیراندازی کرده و مادرم فوت کرد.»

آلان در آخر گفت:«اختلاف پدر و مادرم بر سر زندگی مادرم در خارج از کشور و مهاجرت خواهرم بود.اما اگر می خواهید گزارشی از قتل مادرم بنویسید،طوری ننویسید که فقط پدرم مقصر شناخته شود.حالا مادرم از دنیا رفته و شاید پدرم هم زنده نماند.همیشه در پرونده های قتل،کسی که زنده می ماند و نام قاتل پیدا می کند،مقصر تمام اتفاقات گذشته می شود.اما حقیقت این نیست و در هر اختلافی هر دو طرف مقصر هستند.اگر پدرم زنده بماند،در دادگاه ایران از او شکایتی نمی کنم.»

آلان، حدس زده بود که امید به زنده ماندن پدرش زیاد نیست.حدسش هم درست از آب درآمد.صبح امروز مجید به کام مرگ فرو رفت و دیگر کار نه به دادگاه کشید و نه به رمل و اصطرلاب انداختن برای سنجش تقصیر!