تکنیک‌های رویارویی با بلوغ نوجوانان

نوجوانی کلکسیونی است از همه حس‌های خوب و بدی که قرار است در دوران بزرگسالی آن را تجربه و احساس کنید. اتفاقی که در کتاب‌های مختلف روان‌شناسی از آن به‌عنوان طوفان و عبور از بحران و خروج از پیله یاد می‌شود.

به گزارش رکنا ، برخورد با این اتفاق مهم مهارت‌های خاصی را می‌طلبد تا بی‌هیچ هزینه اضافه‌ یا حتی اشتباه‌های جبران‌ناپذیری، کودک دیروز به بزرگسال موفق فردا تبدیل شود. این داستان هزاران سال است که تکرار می‌شود و در هر دوره به شیوه‌های مختلفی آن را گذرانده‌اند و آنچه باقی‌مانده است، تجربه‌های موفق یا ناموفق نسل‌های قبل بوده است.

عصر آگاهی و اطلاعات می‌طلبد که مانند دیگر به‌روزرسانی‌ها، فرزندپروری و مواجهه با مشکلات نوجوانی هم به‌روز شود. بیتا میرکاظمی، کارشناس ارشد روان‌شناسی و کارشناس حوزه نوجوان در این‌باره توضیح می‌دهد.

دوران رشد چند جانبه

در دوره نوجوانی برخلاف دوره کودکی منظور از رشد، فقط رشد فیزیکی نیست. بلکه باید گفت در دوره نوجوانی درواقع چهار نوع رشد داریم که باید آگاهانه شناخته شوند، مورد بررسی قرار بگیرند و براساس همان‌ها برایشان برنامه‌ریزی کنیم. رشد فیزیکی، رشد شناختی، رشد هیجانی و رشد اجتماعی. برای به‌روزرسانی اطلاعات‌مان در زمینه نوجوانی باید تک‌تک این رشدها را بررسی کنیم تا متوجه شویم نوجوان در چه مرحله‌ای قرار دارد، چگونه فکر می‌کند، هنجارها و نابهنجاری‌های چگونه به وجود آمده است و چطور می‌توانیم جلوی آن‌ها را بگیریم.

نوجوانی یعنی چه؟

بهتر است موضوع را با تعریف واژه نوجوانی شروع کنیم. «نوجوانی» در زبان فارسی به معنی رشد کردن یا رسیدن است. درواقع نوجوانی دوره‌ای از رشد کودک انسان است که با بلوغ آغاز می‌شود و با شروع دوره بزرگسالی هم خاتمه پیدا می‌کند. همچنین نوجوانی را می‌توان مرحله گذر از کودکی به بزرگسالی تعریف کرد. این دوره به پلی بین کودکی و بزرگسالی تشبیه شده است که فرد برای یافتن جایگاه خودش به‌عنوان یک بزرگسال رشدیافته، ناگزیر است از آن عبور کند.

نوجوانی زمانی خاتمه پیدا می‌کند که جوان از نقش عادی خودش در کنجکاوی‌های همیشگی کودکی دست بکشد و یک یا چند نقش دوره بزرگسالی یعنی ازدواج یا والدگری یک اشتغال تمام‌وقت را برعهده بگیرد. به‌طور کلی باید گفت این روزها طول دوره نوجوانی در جوامع صنعتی به دلیل طولانی شدن دوره وابستگی به والدین افزایش پیدا کرده است.

در دوران گذشته، طول دوران نوجوانی کوتاه‌تر بود چون در آن زمان کودکان زودتر مستقل می‌شدند، کار پیدا می‌کردند، تشکیل خانواده می‌دادند و ... ولی در حال حاضر رسیدن به مرحله استقلال و در نتیجه پایان نوجوانی هم طولانی‌تر شده است.

گذر از دوره کودکی به بزرگسالی پدیده بسیار پیچیده‌ای است و باید بدانیم که مدت زمان لازم برای عبور از این مرحله برای افراد مختلف متفاوت است اما خوشبختانه بیشتر نوجوانان موفق به عبور از این مرحله می‌شوند. البته ممکن است بعضی‌ها همچنان در مرحله کودکی بمانند و فقط بلوغ فیزیکی پیدا کرده باشند.

ابعاد مختلف «رسش»

واژه‌ای که در دوران نوجوانی زیاد آن را می‌شنویم واژه «بلوغ» است. بلوغ دوره‌ای است که در آن فرد به«رسِش جنسی» یا همان رشد جنسی می‌رسد. منظور از رشد جنسی یعنی فرد بعد از عبور از این دوران توانایی تولیدمثل پیدا کرده و می‌تواند بچه‌دار شود.

معنی تحت اللفظی و عامیانه این رسش هم همان مودار شدن بدن در طول دوران بلوغ است. این رسش همچنین شامل تغییرهای هورمونی، پیدایش صفت‌های ثانویه جنسی و تغییرات فیزیکی دیگر بدن در کودک قبل و نوجوان امروز ... را شامل می‌شود.

رسش فقط از نظر فیزیکی نیست بلکه فرد از نظر هوشی، هیجانی، اجتماعی و حتی معنوی هم می‌تواند رشد کند. رسش در تمام این ابعاد در یک زمان حاصل نمی‌شود و در افراد مختلف متفاوت است. ممکن است یک نوجوان در دوازده‌سالگی به رسش فیزیکی رسیده باشد ولی در مراحل دیگر به ثبات نرسیده باشد به همین دلیل است که باید از این روند آگاهی داشت و نوجوان را در این مسیر آگاه کرد.

عدم تعادل عادی است

برای بهتر شناختن دوره نوجوانی و عدم تعادل‌های روانی و اخلاقی که در این دوره اتفاق می‌افتد باید از دیدگاه‌های مختلف روان‌شناسی این دوره را بررسی کنیم و ببینیم که روان‌شناسان مختلف آن را چطور معرفی کرده‌اند. «استنلی ‌هال»، بنیانگذار جنبش مطالعات کودک در آمریکا، دیدگاهی نسبت به نوجوانی و اتفاق‌های آن دارد که سال‌ها در دنیا مورد توجه بوده است.

او دوره نوجوانی را دوره‌ای پر از آشوب و استرس شدید می‌داند و آن را به زمانی تشبیه می‌کند که نژاد بشر مرحله گذر پرآشوب خودش به شهرنشینی را می‌گذراند.او معتقد است که دلیل همه آشوب‌ها و استرس‌های نوجوانی جنبه زیست‌شناختی و عصبی دارد. او این موارد را واکنش مستقیم بدن در رابطه با سلسله اعصاب و ترشح هورمون‌ها می‌داند که باعث بروز آشوب‌ها و استرس‌های مختلف در کودکان و نوجوانان می‌شود.

از نظر او بلوغ زمانی برای ناپایداری و آشفتگی هیجانی است و در آن خلق نوجوان بین انرژی یا خمودگی؛ لذت زیاد یا افسردگی، خودپسندی و تحقیر در نوسان است. این نظریه سال‌ها مورد استناد در ما نگران و خانواده‌هایی بود که با این مورد نوجوانی برخورد داشتند. مطالعات زیادی در این زمینه انجام شده است که نظریه‌ هال را از اعتبار جهانی دور کرده است.

محققان چه می‌گویند؟

پژوهش‌های جدید؛ دوره نوجوانی را به این صورت بیان می‌کند که برای بسیاری از نوجوانان رشد و عبور از این مرحله؛ سرشار از استرس و آشفتگی است در حالی که برای خیلی‌های دیگر همراه با آرامش نسبی است. تلاش‌های اخیر برای تبیین گوناگون بودن این روند در افراد مختلف ناشی از اثر زیست‌شناختی و روان‌شناختی بر دوره رشد است و تاثیر هر دوی این عوامل بر حالات روانی و خلقی نوجوان است.

یعنی همچنان که ترشح هورمون‌ها یا همان عوامل زیست‌شناختی می‌تواند بر حالات روحی نوجوان تاثیر بگذارد، عوامل روان‌شناختی هم می‌تواند این روند را کنترل و تحت‌تاثیر قرار دهد. به این صورت که والدین و نوجوان بیاموزند تا چگونه هیجان‌های متغیر خلقی ناشی ازتاثیر هورمون‌ها را کنترل کنند.

این هورمون سرکش

یکی از عوامل زیست‌شناختی مهم و موثر بر حالات روحی، هورمون کورتیزول و نوسانات آن است که با رشد هیجانی افراد ارتباط مستقیم دارد. کورتیزول هورمونی است که توسط غده آدرنال و در شرایط استرس‌زا ترشح می‌شود. در تاثیرهای این هورمون کنترل بر استرس هم اثبات شده است. از سوی دیگر هورمون کورتیزول بر عملکرد دیگر غدد درون‌ریز بدن هم تاثیر می‌گذارد تا ترشح خودشان را کاهش داده و بازگشت بدن به حالت عادی را امکانپذیر کنند.

افرادی که مبتلا به افسردگی یا دیگر اختلالات عاطفی هستند در این زمینه دچار مشکل هستند زیرا آن‌ها نمی‌توانند اثرات هورمون کورتیزول بر دیگر غدد درون‌ریز را کنترل و مدیریت کنند. این ناتوانی در همه افراد در سطوح مختلف دیده می‌شود و نوجوانانی که در زمینه‌های عاطفی و رفتاری دچار نقص یا کمبودی باشند هم توانایی کنترل چنین شرایطی را ندارند. رابطه مشخصی بین کارکرد فیزیولوژیکی بدن در شرایط استرس‌زا و هیجانی و رفتار افراد وجود دارد که در افراد مختلف متفاوت بوده و به کارکرد بدن آن‌ها مربوط می‌شود.

یک باور قدیمی نادرست

این باور که آشوب‌های روان‌شناختی در نوجوانی پدیده‌ای به هنجار و طبیعی است، باوری قدیمی و بی‌پایه‌ای بوده است که متاسفانه هنوز هم در مواردی تکرار می‌شود و همین برداشت اشتباه پیامدهای تاسف‌باری به همراه داشته است.

این‌که بیشتر نوجوانانی که به مشکلات روان‌شناختی گرایش پیدا می‌کنند فقط در این دوره دچار این مشکلات هستند چون هورمون‌های‌شان این‌طور دستور می‌دهند و با افرایش تدریجی سن خود‌به‌خود بهبود پیدا می‌کنند؛ اشتباه بزرگی است!

در حالی‌که شواهد گواهی می‌دهند که اگر مشکلات روان‌شناختی در نوجوانان درمان نشوند معمولا پایدار خواهند بود و حتما به درمان جدی در بزرگسالی نیاز خواهند داشت و باید گفت شواهد نشان می‌دهد که مشکلات رفتاری و نابه‌هنجاری‌های رفتاری به ندرت با افرایش سن و به صورت خود به خود برطرف می‌شود.

دوره تعارض‌های رفتاری

نظریه روانکاوی دیگری هست که این دوره را دوره‌ای از عدم تعادل‌های روانی، تعارض‌های هیجانی و رفتارهای نا به‌هنجار می‌داند. به این صورت که از یک‌سو نوجوان بسیار خودپسند و خود محور می‌شود و اعتقاد دارد که توجه همه معطوف به اوست و از سوی دیگر وقتی به نیازهای دیگران متمرکز می‌شوند می‌توانند در برنامه‌های خیرخواهانه مشارکت فعال داشته باشند.

به دلیل همین نبود ثبات و تعادل است که این افراد قادرند خودشان را در این زمینه‌ها کاملا از بین ببرند. نوجوان ممکن است به‌شدت دلباخته بشود سپس به سرعت عشق خودش را از یاد ببرد.

نوجوانان در این دوره در مرحله صفر و صد هستند به همین دلیل باید توجه بیشتری داشته باشیم که در این دوره درگیر مسائل فلسفی که پیچیدگی‌های منطقی دارند نشوند.

چه باید کرد؟

آن‌قدر تکانه‌های عصبی در نوجوان بالاست که نمی‌توانند تعادل رفتاری صحیحی داشته باشند. گاهی دوست دارند در گروه‌های اجتماعی باشند و گاهی کناره می‌گیرند و دوست دارند تنها باشند، گاهی خوشحالند و گاهی غمگین، همواره بین طغیانگری و هم نوایی در نوسان هستند. نه‌تنها خودپرست و مادی‌گراست بلکه آرمان‌گرا هم می‌شود، هم ریاضت‌کش هستند هم لذت‌جو هم بی‌ملاحظه و خشن، هم حساس و مهربان. بین اعتمادبه‌نفس مفرط و شک به خود درواقع به صورت خستگی‌ناپذیر در رفت‌و‌آمد هستند.

برای عبور از بحران باید به شیوه‌های مختلف با او ارتباط برقرار کرد. با صحبت کردن و احترام گذاشتن به عقاید آن‌ها، پاسخ به سوالات با توجیه‌های منطقی، آشنا کردن آن‌ها با افراد موفق، امکان و فرصت انجام آزمون و خطا، دادن استقلال به آن‌ها تا این‌که خودشان تصمیم بگیرند، دخیل کردن آن‌ها در تصمیم‌گیری‌ها، ریسک کردن تاجایی که جان‌شان در خطر نیفتد.

نوجوان اگر این ریسک کردن را در خانه پدری تجربه و این استقلال و هویت را پیدا کنند دیگر لازم نیست که بدون حضور ما این ریسک‌ها را بکند. این یک نیاز است که با تلاش و خطا بفهمد که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط.

ورزش و بلوغ نوجوان

نوجوانان در دوران بلوغ با مشکلات فراوانی روبه‌رو هستند و همین سردرگمی آن‌هاست که زمینه‌ساز بروز انواع خشونت‌های جسمی و رفتاری می‌شود. در کنار همه این تنش‌ها یکی از مهم‌ترین خواست‌های طبیعی در وجود آن‌ها شکل می‌گیرد که همان، حس استقلال‌طلبی و زندگی مستقل از خانه و خانواده است. حرکتی که برای والدین دلهره‌آور است و کنترل‌های پنهان و آشکار باعث می‌شود فاصله دو نسل بیشتر از آن چیزی شود که وجود دارد. راهکاری که در این مورد می‌تواند کمک‌کننده و اصلاحی باشد ورزش‌های تیمی و خارج از محیط خانواده است.

بهترین سوپاپ اطمینان

انجام فعالیت‌های ورزشی علاوه بر تخلیه هیجانات منفی نوجوان در زمینه‌های مختلف؛ حس استقلال‌طلبی او را کنترل کرده و با به نمایش گذاشتن ویژگی‌های جسمی و توانمندی‌های دیگر در این زمینه به او اجازه می‌دهد تا کم‌وکاستی‌های رفتاری، اخلاقی و احیانا درسی خود را پوشش داده و به قولی در جمع خانواده حرفی برای گفتن داشته باشد. انجام ورزش‌های حرفه‌ای علاوه بر تکمیل و تسریع روند رشد در نوجوان باعث دیده‌شدن و مورد توجه قرار گرفتن او شده و حس برتر و مقاوم بودن او را کنترل می‌کند.

نظارت همچنان باقی است

انجام ورزش و عضویت در تیم‌های محلی و باشگاهی اگر بدون چارچوب و نظارت باشد، ممکن است خودش به‌عنوان زمینه‌ساز مشکل معرفی شود.

والدین باید آگاهی لازم در مورد تغییرات جسمی و جنسی دوران بلوغ را داشته باشند و آن‌ها را به زبان ساده و روان به نوجوانان هم آموزش دهند.

نوجوانان تحمل شنیدن نصیحت را ندارند ولی همین نصیحت‌ها می‌تواند در قالب دستورات تیمی و فردی از طرف مربی یا مسئول باشگاه به آن‌ها داده شود تا به صورت عینی و تجربی عواقب یا پیامدهای مثبت و منفی رعایت آن‌ها را ببینند و درک کنند. ارتباط مناسب اولیا با مربی ورزشی می‌تواند مسیر مناسبی برای آموزش‌های غیرمستقیم به نوجوان و شنیدن دردها و نگرانی‌های او باشد.

ورزش، راهکاری موثر

باید به نوجوانان آزادی عمل داده شود تا در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت فعال داشته باشند، راه‌های جدید را امتحان کنند، طعم بعضی دشواری‌ها را بچشند و تلاش کنند تا در مقابل شکست‌ها تاب بیاورند. همه این اتفاقات در زمین و سالن ورزش اتفاق خواهد افتاد بی‌آنکه بداند نقش‌های بزرگسالان را تکرار و بازی می‌کند.

نوجوانان در مرحله گذر از بلوغ تحت‌تاثیر تغییرات جسمی و روانی این دوره ممکن است دچار سردرگمی‌های زیادی شوند و رفتاری بزرگ‌تر از سن خود یا رفتاری کودکانه از خود بروز دهند. باید در این زمینه آموزش‌های لازم را بدون تحکیم یا تمسخر به آنان داد و تجارب خود را عملا به او منتقل کرد. ورزش به نوعی فعالیت و بازی کودکانه‌ای است که در قالب و چارچوب قوانین بزرگسالانه اداره و مدیریت می‌شد و این نوجوان است که با قرار گرفتن در بین این محدودیت‌ها و چارچوب‌ها می‌آموزد که چگونه کودک و در عین حال شاد و مدیر باشد و همه احساسات و نیازهای روانی خودش را کنترل و هدایت کند.

احترام به روحیه استقلال‌طلبی

استقلال‌طلبی از خصوصیات بارز این دوره است. او می خواهد از قیدوبندهای خانوادگی خلاص شود، ضمن این‌که به‌شدت به خانواده خود وابسته است و این تعارض و نوسان بین استقلال و وابستگی مشکل‌آفرین است. بنابراین باید هر نوع آزادی که متناسب سن و با نظارت والدین به آن‌ها داده شود و در صورت سوء‌استفاده ضمن تذکر، دامنه این آزادی را محدود کرد.

حضور در بین گروه همسالان ورزشی و تلاش برای تصاحب عنوان کاپیتانی یا سرگروهی به او کمک می‌کند تا علاوه بر خود، مجموعه‌‌ای از افرادی با همان حس و حال را کنترل و مدیریت کند. نوجوان در این جایگاه نیازمند راهنمایی و کسب تجربه‌های جدید است که در عین تلاش برای استقلال او را به بزرگ‌ترهای خانواده یا همان مجموعه ورزشی نزدیک می‌کند. استفاده از این ابزار علاوه بر تقویت اعتماد به نفس و کنترل خشم هورمون‌های جنسی او را کنترل کرده و مانع از بروز بلوغ زودرس می‌شود.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی