فرار عروس خانم در شب خواستگاری  / با مسعود رابطه داشتم تا اینکه در ویلا همه چیز را باختم!

به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن ۱۸ ساله ای است که مدعی بود عاشقی در فضای مجازی آینده اش را به نابودی و تباهی کشاند. او که برای شکایت از همسر سابق خود وارد مرکز انتظامی شده بود، به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: وقتی پدر و مادرم در دوران کودکی از یکدیگر جدا شدند، پدرم با زن دیگری ازدواج کرد و سرپرستی مرا نیز به عهده گرفت.

درآن شرایط من تا مقطع راهنمایی درس خواندم تا این که در یکی از شبکه های اجتماعی ایرانی با جوانی آشنا شدم که هم محله ای خودمان بود. آن زمان ۱۴ساله بودم وحتی معنی «عشق»را نمی فهمیدم ولی همه بدبختی ها از همین ندانستن ها و سن هیجانی شروع می شود.

مدتی بعد از ارتباط های پیامکی و تلفنی، قراری در بولوار طبرسی گذاشتیم و این گونه روابط پنهانی من و «مسعود» آغاز شد. دیگر همه اوقاتم را با او می گذراندم و به درس و مدرسه اهمیتی نمی دادم. این بود که در همان مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم و به امید ازدواج با «مسعود» روزها را می گذراندم. بیشتر از یک سال از این رابطه غیر اخلاقی گذشته بود که پسر دیگری به خواستگاری ام آمد و خانواده ام نیز با آن خواستگار موافق بودند.

وقتی من ماجرای خواستگارم را برای «مسعود» بازگو کردم، او مرا تشویق به فرارکرد. من هم که خام حرف هایش شده بودم و آینده ام را در چشمان مسعود می دیدم، شب خواستگاری لوازم شخصی ام را برداشتم و با یکدیگر به شمال کشور فرارکردیم. او حتی پول اجاره سوئیت را هم نداشت به همین دلیل شب ها را در کنار ساحل می خوابیدیم تا این که مدتی بعد به مشهد بازگشتیم و با خواندن صیغه محرمیت به طور رسمی به عقد یکدیگر درآمدیم.

هنوز مدت زیادی از این ماجرا سپری نشده بود که مسعود و دوستانش جشن تولدی در یکی از باغ ویلاهای مشهد گرفتند و پای بساط مشروب خوری نشستند ولی آن ها با فرد غریبه دیگری در همان وضعیت، درگیر شدند که در این میان جوانی به قتل رسید و «مسعود» هم به اتهام قتل عمدی روانه زندان شد.

در این شرایط من تازه به خود آمدم و فهمیدم که در مسیر اشتباه قدم گذاشته ام. با شکایت در دستگاه قضایی، ازدواجم را به ثبت رساندم و بعد هم با گرفتن مبلغی به عنوان مهریه، از او جدا شدم چرا که خانواده اش نیز راضی به ازدواج ما نبودند و من می دانستم که دیگر اصرار به زندگی مشترک هیچ فایده ای ندارد.

خلاصه مدتی بعد از جدایی رسمی از مسعود، با پسر دیگری که همسایه خودمان بود وارد رابطه شدم تا با هم ازدواج کنیم ولی خیلی زود متوجه شدم که همه این عشق های خیابانی به هوس آلوده است و دیگران فقط قصد هوسرانی دارند.

این بود که ارتباطم را با «فرامرز»هم قطع کردم و تصمیم گرفتم این بار به صورت عاقلانه ازدواج کنم و دست از این آشنایی های مجازی و خیابانی بردارم. اکنون نیز «مسعود»رضایت صاحبان خون را گرفته است و تهدیدم می کند که باید به ارتباط با او بازگردم! ولی من دیگر نمی خواهم اشتباهات گذشته ام را تکرار کنم. به همین خاطر هم پیگیری های قضایی را برای گرفتن حق وحقوقم ادامه می دهم  اما ای کاش ...

این گزارش حاکی است با  دستور ویژه سرگرد احمد آبکه(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد)بررسی های کارشناسی و اقدامات قانونی دراین پرونده تاسف بار به کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

وبگردی