دو سال پیش ازدواج كردم و از آن موقع به بعد مشكل عصبی پیدا كردهام. شوهرم بیش از اندازه خودخواه، مغرور و لجباز است. همیشه احساس میكنم كه دوستان و بقیه افراد را در اولویت قرار میدهد و گاهی اوقات به فكر طلاق میافتم. لطفا راهنماییام كنید.
قبل از ازدواج به خصوص زنان انتظاراتی از همسر خود دارند و آن را مدام در ذهن میپرورانند. از جمله این انتظارات این است كه محدودیتهایی كه در خانه پدری داشتهاند را كنار زده و تصور میكنند باید همیشه در آرامش باشند و روابط اجتماعی و فعالیتهای خود را از سر بگیرند. این زنان فكر میكنند كه شخصی كه به عنوان همسر وارد زندگیشان میشود مثل یك فرشته نجات است كه همیشه و همه جا باید نیازها و خواستههای آنها را برطرف سازد، در صورتی كه چنین اتفاقی رخ نمیدهد. از این رو باید در برخی موقعیتها تفاوتها را پذیرفت.
در كشور ما هیچ هزینه و آموزشی برای ازدواج وجود ندارد و افراد بر اساس آزمون و خطاها همسرداری میكنند و آن را یاد میگیرند. از سوی دیگر فكر میكنند كه بعد از ازدواج باید نسبت به همسر خود حس مالكیت داشته باشند. به همین دلیل است كه با رشد چنین دیدگاههایی میزان رضایتمندی از زندگی زناشویی كم میشود. درست است كه بعد از ازدواج نباید روابط دوستانهای كه در دوران تجردی تجربه میشده است قطع شود، اما انتظار میرود كه روابط در حدتعادل قرار بگیرد. اگر این تعادل به هر دلیلی به هم بخورد و همسر جایگاه خود را از دست بدهد از یكدیگر راضی نخواهند بود. از این رو بهترین راهحل طلاق نیست باید سلسله مراتب را دوباره برای خود تعریف كنند. با تعریف جایگاههای فردی و برنامهریزی درست در زندگی هر فرد در جای خود قرار میگیرد، اما وقتی كه طلاق را انتخاب میكنید به طور قطع این خوددرمانی آفت بسیاری از خانوادهها میشود و خوددرمانی آسیبهای جدی را برای طرفین ایجاد میكند.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر