من همسرم را سال 87 از دست دادم با توجه به این که 35 ساله بودم 3 فرزند داشتم بعد مرگ همسرم حملات پانیک ترس اضطراب سراغم آمد دارو مصرف می کنم ولی چند بار خودکشی کردم در آخر خود سوزی کردم 38 درصد درجه 3 سوختم الان فرزندانم یکیشون معتاد هست و دیگری بیماری فوبیا داره هر سه ازدواج کردن ولی ناموفق هنوز نگرانم . زنده بودن رو دوست ندارم . به هیچکس هم دردم را نمی گویم ولی همیشه نگرانم.
مسلماً همان طور که مددجوی گرامی ذکر کرده است اقدام به خودکشی اغلب به علت نا امیدی و ناکامی های شدید زندگی یا عوامل استرس زای زندگی صورت می گیرد. مسلماً خودکشی به غیر از ابعاد مذهبی آن که جز گناهان کبیره محسوب می شود چیزی جز درد و رنج برای اطرافیان نخواهد داشت. روانشناسان اجتماعی بر این باورند که خودکشی نوعی اختلال و آسیب چند بعدی است که عوامل متعددی از جمله عوامل روانی – اجتماعی مانند افسردگی، نا امیدی ، بیکاری،اعتیاد ، فقر، مشکلات اقتصادی و احساس گناه در بروز آن نقش دارد. در واقع وقتی فردی به نوعی به بن بست فکری، روانی و انگیزشی می رسد فکر خودکشی ممکن است در او شکل بگیرد. با درک شرایط سخت این مددجوی گرامی باید گفت واقعیت این است که انسان بیهوده آفریده نشده است و انسان دارای ظرفیت ها و قابلیت های بالای فکری، تلاش و جدیت است که با ارتقاء این ظرفیت ها می تواند به قله های خوش بینی برسد. باید بدانید که خودکشی یک راه حل نیست و برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد. اما متاسفانه فردی که در فکر خودکشی است دچار دید تونلی است و نمی تواند مسیر های جایگزین را ببیند. افسردگی دید را تنگ و تاریک و فرد را نزدیک بین روانی می کند. در ادبیات خودمان هم مولانا در این باره چه نیکو گفته " کوی نومید ی ها مرو، امید هاست / سوی تاریکی مرو خورشید هاست. به عبارت ساده تر انگیزش، نگاه و تفکر واقع گرایانه می تواند انسان را به نتایج مثبتی برساند و او را از نا امیدی و عواقب ناشی از آن مانند خودکشی دور نماید. سعی کنید با شرکت در فعالیت های اجتماعی خیر خواهانه، مسئولیت پذیری خود را در این رابطه افزایش دهید.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر