دختری 25 ساله هستم و 4 سال است با فردی در یك رابطه عاطفی قرار دارم كه قرار بر ازدواج بود. او یك بار هم به خواستگاریام آمد، اما با مخالفت شدید پدر و مادرم روبهرو شد و اكنون به خاطر نداشتن رضایت خانوادهها از هم جدا شدهایم. در طول این مدت شرایط زندگی برایم سخت شده است و از این تنهایی در عذاب هستم، زیرا همه زندگیام را تحتتاثیر قرار داده است. لطفا راهنماییام كنید.
با توجه به توضیحات ارائه شده، طولانی بودن زمان ارتباطات عاطفی در دو طرف این ارتباط وابستگی شدید ایجاد میكند كه این وابستگی مقدمات را برای ورود به مرحله عاشق شدن فراهم میسازد، از این رو این احساسی كه در این فرد وجود دارد، بیشتر به واسطه وابستگی شكل گرفته در درون او است كه به صورت طبیعی فرد را در رسیدن به اهداف زندگی و انسجام فعالیتهای روزمره دچار آسیب میكند، لذا اگر ارتباطی با هدف و نیت ازدواج باشد، شایسته است قبل از شكلگیری وابستگی الزامات مرتبط با آن مورد توجه قرار گیرد كه یقینا انتظارات و باورهای خانواده نقش بسزایی در این فرآیند دارد. اما به هر حال برای این فرد این نوع وابستگی شكل گرفته است و این موضوع برای او مهم است كه چگونه از این وابستگی رهایی پیدا كند. سه نكته اساسی برای برونرفت از این شرایط میتوان اشاره كرد، هر سه موضوع قابل طرح مشكلات مهم این فرد است؛ نخست فراموشی گذشته است؛ تلاش و برنامهریزی برای اینكه فرد خاطرات تلخ و شاد گذشته را در ذهن پاك كرده تا زندگی در حال را تجربه كند. بخشیدن خود و دیگران یكی دیگر از فاكتورها و راهكارهای اساسی است، زیرا این فرد هم برای خود و هم برای اعضای خانواده و حتی برای فردی كه قرار بود با او ازدواج كند، در ذهن خود احساس گناه و پشیمانی را پرورش میدهد. تا زمانی كه این احساس وجود دارد، رهایی از بند وابستگی امكانپذیر نخواهد بود، لذا بخشیدن خود و دیگرانی كه در محیط زندگی در شكلگیری این موضوع سهم داشتهاند، گام دوم رهایی است. گام سوم دوست داشتن خود و دیگران است كه در این مرحله داشتن یك برنامه عاقلانه آگاهانهای كه ریشه در صبر و شكیبایی دارد و توجه به نیازهای جسمانی و روانی با توجه به داشتههای موجود میتواند فرد را از چالش وابستگی نجات دهد و به مرحله آرامش برساند.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر