جوانی 25 ساله هستم كه هیچ ارتباط خوبی با خانوادهام ندارم، چون در خصوص هر اتفاقی كه برایم رخ میدهد با آنها صحبت میكنم، به جای رفع مشكل و كمك مخالفت و سرزنش میكنند، بنابراین هیچ ارتباطی با خانوادهام ندارم و تمایل به تنهایی دارم. لطفا راهنماییام كنید.
زندگی اجتماعی بدون وجود كسانی كه میتوان احساس و عاطفه پاك و بیآلایش را مبادله كرد، كاری بسیار دشوار است. اگرچه زندگی در تنهایی ضرورتهایی دارد، اما با توجه به اصالت سرشت و ضمیر انسان كه در آن عشق و محبت نسبت به كسانی كه به آنها محبت میورزیم، ضرورتی است انكارناپذیر.
قبل از هر چیز باید برای پذیرش كسانی كه با آنها زندگی میكنیم، مهارتهای زندگی مشترك را بیاموزیم و مبنای ارتباط متقابل را بر 3 اصل عقل، علم و صبر قرار داده تا در شرایط مختلف بهترین فرصتها را برای زندگی فراهم كنیم، لذا به این فرد پیشنهاد میشود به جای فرار از مشكلات، گوشهنشینی و تنهایی برای حل مشكل ارتباطی تحمل و پذیرش خود را توسعه بخشیده و از نعمت غیرقابل انكار محبت اعضای خانواده خود بویژه نگاه مهربان مادر و حمایت عاطفی پدر خود را محروم نسازد، زیرا در برههای از سن افراد دوست دارند در تنهایی خود فرورفته و انزواطلب میشوند، اما نمیتوان ماندن در این وضعیت را در طولانیمدت طبیعی دانست، بلكه باید طوری رفتار كرد كه جزو عادتهای طبیعی و رفتارهای مطلوب به شمار رود، بنابراین ماندن در این موقعیت، آن هم به صورت طولانی امری خطرناك و آسیبزاست كه نیاز به بررسی بیشتری دارد.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر