2 ماه است احساس میكنم افسردگی گرفتهام و اضطراب شديدی را تحمل میكنم، در ضمن با اينكه 17 ساله هستم، عصبی شدهام و علت اين اتفاقات را نمیدانم. لطفا راهنمايیام كنيد.
گاهی اوقات در طول زندگی به دليل فشارهای روانی شرايط اجتماعی، محيطی و فشارهای خانوادگی احساس خوشايندی را در فرد ايجاد نمیكند، از اين رو اين افراد احساس اضطراب و افسردگی دارند و از خودشان احساس رضايت نمیكنند. همچنين ممكن است از ديگران شكايت داشته باشند و دچار يك روزمرگی شوند و احساس میكنند كنترلی بر شرايط و نظام خانوادگی خود ندارند، به همين دليل دائما در جستوجوی راههايي هستند كه بتوانند اين احساس را در خود كنترل كنند، اما چون دليل ايجاد آن را به درستی نمیدانند و منبع ايجادكننده را نمیشناسند، بنابراين نمیتوانند اين احساس را به خودی خود درمان كنند. بايد بدانيم روزمرگی و داشتن اطلاعات متعدد از جوانب متفاوت عوامل مختلفی هستند كه احساس خوشايندی را از افراد ميگيرد و به آنها اجازه لذت بردن از زندگي را نمیدهد. به اين منظور برای پيدا كردن راهحلهاي مناسب ابتدا بايد بدانيد چرا آنقدر عصباني و مضطرب هستيد و به همين دليل بهتر است دفترچهاي را تهيه كنيد و در اوقات بيكاری در آن نكاتی را يادداشت كنيد كه هر اتفاقی كه در طول روز برايتان رخ داده چقدر خوشايند بوده، چقدر ناخوشايند بوده است و چقدر نتوانستيد آنها را حل كنيد و در آخر هر ماه اين دفترچه را مرور كنيد و با نگاه كردن به آن جمعبندي كنيد كه چقدر نكات منفي داشتهايد و اين نكات منفي چقدر برايتان آزاردهنده بوده است و نتوانستهايد آن را حل كنيد. وقتي توانستيم به كمك اين راهكارها علتها و دلايل را پيدا كنيم، در كنار هر راهحلی كه براي رفع مشكلات پيدا كنيد، بايد سرتان را بالا بگيريد و به اطرافتان به خوبی نگاه كنيد و ببينيد چقدر مسائل خوشايند و مطلوب وجود دارد كه باعث شادی میشود و به دنبال آنها بگرديد، از اين رو بايد برنامهريزی جديدی را برای خود انتخاب كنيد.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر