دختری 17 ساله هستم، حدود يك سال است با پسری آشنا شدهام و پس از مدتی به دليل اختلافاتی كه در خانهمان وجود داشت، به مدت 15 شب فرار كردم و دستگير شدم و دوباره به خانه برگشتم. پدر و مادرم از هم جدا شدهاند و پدرم معتاد است. از گذشته خود رنج میبرم و بيزارم. نمیدانم بايد چكار كنم.
پدیده خانهگریزی یك فرآیند روانی و اجتماعی را در برمیگیرد كه آسیبهای فراوانی به مهمترین پایگاه اجتماعی یعنی خانواده وارد میآورد. محیط خانواده باید گرم و صمیمی و عاری از هرگونه میكروب مخرب و آسیبزا باشد. از این رو محیط خانواده، نقش پدر و مادر و... در شكلگیری شخصیت كودكان با اهمیت است.
وقتی محیط خانواده امن نباشد و جایی برای زیستن نباشد و افراد خانواده در این محیط احساس خطر كنند، به خانهگریزی و فرار از خانه مجبور میشوند. به هر حال خانواده و خانه نقش مهمی در ساخت افراد دارد و فرار از خانه یك پدیده خطرناك اجتماعی است كه هر روز بر آمارهای اجتماعی و خانوادگی میافزاید.
در فرآیند مساله و معضل فرار از خانه كه پدیدهای با قدمت طولانی در برخی جوامع است، شاهد آن هستیم كه میتوان این مساله را اینگونه ارزیابی كرد. زمانی كه میزان تنشهای خانوادگی از حد توان فرد بیشتر شود و فرد دچار فقدان تحمل و ناكامیها شود، ممكن است اقدام به فرار از خانه و مسائلی از این قبیل گرفته و برای خروج از وضعیت اضطراری و نجات دادن آرمانگرایانه خود از دست افرادی كه هیچگاه وی را درك نمیكنند، دست به هرکاری بزند. وقتی به نیازهای عاطفی فرد پاسخ داده نمی شود، دیده میشود در اینگونه موارد معمولا شاهد دو گونه خانواده و سبك فرزندپروری هستیم.
برخی از خانواده ها سبك فرزندپروری سختگیرانه و سهلگیرانه به جای شیوه صحیح مقتدرانه را به كار میگیرند. در این دو شیوه معمولا در سن نوجوانی كه ادعای استقلال فكری، اجتماعی و... در تمام سطوح زندگی وجود دارد، نوجوان احساس تنش و فشار میكند و از طرفی خود را آماده ورود به دنیای جدیدی بدون مسوولیت خانوادگی و ماورای روابط سرد خانوادگی، خود را به اجتماعات یا گروههایی وارد میكند كه میتواند آسیبهای جدیتری به دنبال داشته باشد. معمولا افرادی كه از خانه فرار میكنند و اصطلاحا به نجات مابقی عمر خود میپردازند، سوژهها و قربانیان مناسبی برای منفعتطلبان و سودجویان بوده و گرفتاریهای زیاد و شدیدی برای خود و خانواده ایجاد میكنند. ادعای استقلالطلبی در نوجوانان به جهت بحران هویت در این سن پایهریزی میشود و از این طریق این افراد معمولا آسیبهای ناخواستهای را به جان میخرند.
در این بین افرادی هستند كه قدرت ریسكپذیری نداشته و در جستوجوی هیجان نیستند، اما ناخواسته و ندانسته با تصمیم به ترك موقت خانواده و خانه به دام میافتند. لازم به ذكر است خانوادهها در این میان مجبور به پذیرش بیقید و شرط خواستههای فرار بوده و برای پیشگیری از وقوع مجدد آن به بهانه درك احساسات و عواطف او باج های بیشتری پرداخت میكنند و این مساله خود میتواند شالوده شخصیت را در سن نوجوانی تغییر داده، از این رو آمادهخواهی و فزونخواهی را در آنان تقویت میكند. پیشنهاد میشود در صورتی كه چنین اتفاقاتی رخ داد، قبل از هرگونه اقدام هیجانی یا رفتار نامناسب با كمك متخصصان ریشهها و عوامل زمینهساز آن را پیدا كرده و ابتدا دلایل آن را یافته و به رفع موانع در زمینه برقراری ارتباط سالم با فرزند و اعضای خانواده قدم بردارد. سپس با آگاهی و برنامهریزی دقیق سعی كرده یك گام از خواستههای فرزند در زمینه آگاهی و اطلاعات جلوتر رود و به پیشبینی عواقب نوع برخورد روابط خود با دیگران بپردازد. به این سبب میتوان به آرامی شخصیت ظریف و حساس آنها را شناخت و به اقتضای صلاحدید با توجه به سن و جنسیت و میزان هوش و ذكاوت فرزند با آنها برخورد كرد.
هرگز توصیه به اعمال پرخاشجویانه یا تلافیجویانه به آنان نمیشود و نیز از طرفی دیگر بیاهمیت جلوه دادن چنین موضوعی به مراتب خطر بیشتری برای اقدامات بعدی صورت میگیرد. عمدتا چنین افرادی در تیپهای شخصیتی آرمانگرایانه و بسیار حساس قرار گرفته و شناخت كافی از استعدادهای خود و توانمندیهای اجتماعی ندارند. ما با رویكردی اقتدارطلبانه سعی در اغنا و اثبات خود به بزرگسالان كرده و مسیر اشتباهی را به این منظور انتخاب کنیم که نقش خانواده در این میان بسیار مهم است. گاهی اوقات عوامل زمینهساز یا تسریعكننده این جریان در خانواده و والدین دیده میشود. وضعیت بد اقتصادی، میزان زیاد آشوبها و استرسهای خانوادگی از جمله مساله طلاق، متاركه، نزاعهای زناشویی، اعتیاد اعضای خانواده و فقدان محبت در كانون گرم خانواده میتواند بستر آمادهای برای بروز چنین مشكلاتی شود.
لازم به ذكر است طبق تحقیقات متخصصان، خانوادههایی كه دچار نزاعهای زناشویی و خانوادگی هستند، به مراتب نسبت به خانواده های متاركه كرده كه از یكدیگر جدا زندگی میكنند، اما هنوز طلاق نگرفتهاند میزان استرس و مشكلات پایهای بیشتری را نشان میدهند، یعنی میزان آسیب به فرزندان در خانوادههای دسته اول و دوم نسبت به خانوادههای دسته سوم به مراتب بیشتر بوده و تمام این دستهها از دیدگاه روانشناسی آسیبپذیری بالاتری نسبت به خانوادههای عادی دارند. این موضوع همیشه مورد تاكید روانشناسان قرار داشته كه آرامش و تولید آرامش به عنوان یكی از كاركردهای مهم نظام خانواده با مسوولیت والدین است. ایجاد جوّ صمیمی و دوستانه در روابط خانوادگی بین والدین و فرزندان مانع تولید یا شناخت اغتشاشات شده و در نتیجه مانع بروز فقدان امنیت و آسایش در خانواده از دید نوجوان میشود. به این سبب در حالی كه از روابط خانواده لذت میبرد، هیچ كانونی گرمتر از خانواده پیدا نكرده و همیشه به انزجار از روابط خارج از خانه عقیده دارند.
برخی دختران و پسران به اختلالات شخصیتی مانند ناسازگاری اجتماعی و افسردگی مبتلا هستند كه ترجیح میدهند كمتر در گروه و جمعهای خانوادگی باشند، از این رو از برقراری یك ارتباط سالم در خانواده هراس دارند و اغلب روابط بزهكارانه را به روابط دوستانه ترجیح میدهند. ضعیف بودن اعتقادات مذهبی و ضعف در اعتماد به نفسشان عامل دیگری به شمار میرود. همچنین عواملی چون مدگرایی و ترویج مدهای نابهنجار و فقر فرهنگی نیز عامل اصلی به شمار رفته كه باعث فرار دختران میشود. همچنین تاثیر رسانههایی چون ماهواره و اینترنت باعث میشود این آسیب افزایش پیدا كند. به هر حال پدیده فرار از خانه آسیبی جدی است كه كاركردهای مثبت خانواده را تهدید میكند.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر