دختري 24 ساله هستم، پدرم هيچ توجهي به خواستههايم ندارد و پا روي تمام نيازهايم ميگذارد. همه چيز را برايم سخت ميگيرد و من را هنوز يك بچه تصور ميكند. ديگر از دست پدرم خسته شدهام و از صبح تا شب خودم را در اتاق حبس ميكنم. بيحوصله شدهام و نميدانم در مقابل رفتار پدرم چگونه برخورد كنم. لطفا راهنماییام کنید.
با توجه به روابط بينفردي در قالب تعاملات اجتماعي، معمولا از سن كودكي به بزرگسالي يك مرحله گذار و انتقال وجود دارد كه جواني نام ميگيرد. جوان در اين سن معمولا در جستوجوي استقلال هويت بوده و تمايل دارد در همه موضوعات راجع به زندگي خود قدرت تصميمگيري داشته باشد و مسووليت كارهاي خود را به عهده بگيرد. از اين ديدگاه تنشهايي كه بين اعضاي خانواده با آنها صورت ميگيرد، در قالب دخالتهاي بزرگسالان تعبير و تفسير ميشود، از اين رو وظايف و محدوده تصميمگيري والدين با توجه به سن آنها تعريف جديدي پيدا ميكند. از اين پس تصميمهاي فردي به عهده خود او بوده و تمايلي ندارد به تشريك مساعي بپردازد. در صورتي كه دخالت بزرگسالان بيشتر از قبل شود، منبع آسيب جدي براي رشد اجتماعي و اخلاقي فرد به شمار ميرود، از اين ديدگاه جوانان در پي آزاديهاي مشروط بوده و استقلال نسبي كسب ميكنند و بيشتر به فکر كشف روابط اجتماعي گستردهتر هستند و به تمرين استقلال راي ميپردازند. چنانچه در رسيدن به اين اهداف با موانع و مشكلاتي روبهرو شوند، شديدا ممكن است فرد سركش و تند بار آيد و اخلاق تكانشي پيدا كنند و به زود قضاوت كردن و گرفتن تصميمات عجولانه براي ذخيره زمان بپردازند. از طرفي هرچه تنشها و مناقشات بيشتر شود، به نگراني والدين در اين زمينه بيشتر دامن ميزند و در نتيجه آن روابط تيرهتر و تنشها بيشتر ميشود. اين سيكل باطل بين استقلال و احساس ناتواني به مرور زمان آسيبهاي جديتري در پي دارد و به هر صورت از ديدگاه روانشناسي با ايجاد آرامش در يكي از طرفين باید آن را قطع كرد. حلقههاي معيوب ارتباطي در زنجيره نگراني و اضطراب والدين بوده و احساس خودبسندگي كه ناشي از اعتماد به نفس كاذب در نوجوان است، ممكن است هر يك جداگانه به اين تاثيرات مخرب دامن بزند.
توصيه ميشود با اين رويدادها عاقلانهتر برخورد كرده و با احتياط بيشتري روابط بينفردي را تحليل و بررسي كنند كه ظاهرا در اين مورد والدين تصور فقدان كنترل بر شرايط از طرف نوجوان را احساس ميكنند. از سوي ديگر اين نوجوان دچار توهم كنترل بر شرايط شده و مدعي استقلال كامل از والدين است، به همين لحاظ با كشيدن دو سر اين طناب بازيهاي رواني تبديل به آسيبهاي جدي ميشود كه به منزله ارتباط بين جوان با والدين است يا قطع شده يا از كنترل يكي از طرفين خارج ميشود. در صورتي كه چنين ارتباطي به صورت اشتباه در اين روابط نهادينه شود، آسيبهايي مانند انزواي اجتماعي، اختلال شخصيت اسكيزوئيد و بدبينيهايي كه در قالب اختلالات رواني و رفتاري مشاهده ميشود، توليد خواهد شد. براي پيشگيري از بروز چنين حوادثي نخستين قدم تحكيم روابط خانوادگي با تمركز بر علقههاي اجتماعي و عاطفي بين اعضاي خانواده از سنين كودكي است. همچنين آموزش مهارتهاي بينفردي در سنين پایینتر به فرزندان و تمرين آنها مانند كنترل خشم، كاهش استرس، تمركز بر آرامش روابط صحيح بينفردي، افزايش قدرت تصميمگيري، ايجاد روحيه مسووليتپذيري و... در كودكان گذار كودكي به بزرگسالي را آسانتر كرده و به جلوگيري از اين تنشها ميانجامد. در صورتي كه موارد فوق رعايت نشده باشد، با پيشبيني خطرات جديتر ميتوان از توليد يا تشديد آسيبهاي آتي با مراجعه به مراكز مشاوره رواندرماني و نيز تهيه جزوهها، كتابها و سيديهاي آموزشي، مهارت بينفردي در زندگي به كاهش اثرات منفي آنها پرداخت.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر