پسري 21 ساله هستم كه حدود يك سال و نيم پيش با دختري از طريق تماس تلفني آشنا شدم و بعد با ديدن هم به رابطهمان ادامه داديم و چون به دلم نشست، عاشقش شدم، ولي خانوادهام مخالفت كردند اما تا الان باز هم ارتباط داريم، خيلي به او علاقه دارم و در زندگي به من خيلي كمك ميكند. راهنماييهايش خيلي موثر هستند. نمیدانم با اين وضعيت چكار كنم. لطفا راهنماییام کنید.
بيشتر روابطي كه اينگونه شكل ميگيرند، اولين مسالهاي كه در آن مطرح ميشود، آسيبهاي رابطه است، اما نبايد فكر كنيم كه هر رابطهاي آسيبزاست، زيرا وجود رابطه عادي و معمولي كه در آن هدف ازدواج و تشكيل زندگي مشترك است و دختر و پسر همديگر را كمك ميكنند، نميتواند آسيب محسوب شود و آنها حق دارند براي زندگيشان تصميم بگيرند. پدر و مادرها ميتوانند در حد مشاوره نظر بدهند، نه در حد نظرات تحميلي.
امروزه جوانان را صاحب اختيار عقل ميدانيم كه ميتوانند براي خودشان تصميم بگيرند و پدر و مادر بايد با دلايل قانعكننده و منطقي اظهارنظر كنند و به آنها مشاوره بدهند، زيرا هر كسي اين اجازه را دارد كه خودش تجربه به دست آورد و در صورتي كه پدر و مادر با انتخاب فرزندشان مخالفت كنند و نتوانند دلايل منطقي براي مخالفتشان بيان كنند، قطعا فرزندشان به راه خودش ادامه خواهد داد. فردي كه يك و نيم سال با دختري ارتباط داشته و والدينش نسبت به آن بيتفاوت بودهاند و حالا بعد از آنكه علاقهاي بين آنها شكل گرفته است و مخالفت ميكنند، چنين فردي با والدينش لجبازي ميكند و نسبت به مخالفتشان عكسالعمل نشان ميدهد.
امروزه مخالفت خانوادهها نبايد در برخورد با جوانان مستقيم باشد. اگر دلايل منطقي داشتند، آنها را با مستندات مبني بر مخالفتشان بيان كنند و نشان دهند انتخابي كه فرزندشان داشته است، درست نبوده و ممكن است در آينده برايش مشكلاتي را فراهم كند. چنانچه دلايل منطقي وجود نداشته باشد، او نظرات والدينش را نميپذيرد، والدين بايد با منطق با فرزندانشان صحبت كنند و با دلايل قانعكننده او را راضي كنند تا از تصميمي كه گرفته منصرف شود. در صورتي كه اظهارنظرهاي پدر و مادرتان با دلايل منطقي و مستنداتي همراه است، به مشاورههاي آنها بيشتر توجه كنيد.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر