من ۳۹ سالم است و خیلی احساس تنهایی و بیکسی و به درد نخوردن میکنم. اگه سه تا بچه هام نبودند تا حالا مرده بودم. شوهرم را دوست ندارم. او دروغگو و بدجنس است و من میدانم شیشه میکشد ولی قسم دروغ میخورد که نمیکشد. من از آینده بچه هام که دوتاشون ۱۰ ساله و یکیشون ۹ ساله است میترسم. دلم میخواهد جدا شوم و بچه هایم را تنهایی بزرگ کنم ولی نه کسی را دارم نه شغلی و نه پولی.
ایشان به خاطر زندگی شان دچار افسردگی شدند و اوضاعشان رو به وخامت می رود . بعضی اوقات انسان ها خواستار تغییر و تحولات در زندگی شان هستند اما گاهی خداوند هم گفته از تو حرکت از من برکت به همین خاطر این خانم که بچه کوچک دارد باید برای زندگی اش تصمیم بگیرد و تغییر و تحولاتی ایجاد کند. اولین تغییر و تحول این است که این خانم مشغول به کار شود و سبک زندگی اش را تغییر بدهد. بیرون از خانه یا حتی داخل خانه می تواند کار و فعالیتشان را بیشتر و درآمدزایی کند که زندگی اش بهبود پیدا کند چرا که با خانه نشستن فقط اوضاع افسردگی شان رو به افزایش می رود اما توصیه من صحبت با روانشناس و مشاور است.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر