مدتي است كه ازدواج كردهام. همسرم قبل از ازدواج، موقعيت خانوادهاش را به من دروغ گفته بود. اين مساله من را آزار ميدهد. لطفا راهنماييام كنيد.
مهمترين اصل در ازدواج، صداقت و جلب اعتماد است. چنانچه طرفين ازدواج بدانند كسي كه يك عمر ميخواهد با او زندگي كند، متوسل به دروغ شده است، اعتمادش را نسبت به او از دست مي دهد. ارتباطي كه بر مبناي اعتماد شكل نگرفته باشد، در جامعهشناسي آن را اعتماد غيرموثر و ناسالمي ميدانيم كه باعث ميشود در همه طول زندگي مشترك طرفين ازدواج نسبت به شخص دروغگو شك و ظن داشته باشد و تصور كند كه همسرش با او روراست نبوده و صادق نيست. ارتباط عاطفي صميمي و رابطهاي كه بر مبناي اعتماد شكل بگيرد بين اين دو نفر بطور موثر شكل نميگيرد و مقدار زيادي انرژي به جاي اينكه صرف زندگي شود، صرف خنثي شدن دروغگويي ميشود، زيرا يكي از زن يا شوهر به ديگري اعتماد ندارد و دایم دنبال حرف راست و حقيقي است و اين مساله انرژي را به جاي سازش و راهحل صرف خنثي كردن دروغگوييها ميكند، در نتيجه زندگي از شكل طبيعي خود فاصله ميگيرد. در جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم، دروغ مشكل فرهنگي است. افراد به آنچه كه نيستند تظاهر ميكنند و نسبت به آن پاداش دريافت ميكنند، به عنوان مثال گاهي در ازدواجها ميبينيم مرد يا زن مومن نيست و تنها به خاطر اينكه طرف مقابل ناراحت نشود، نماز ميخواند تا ثابت كند كه مومن است. اين مسائل نشان ميدهد افراد براي اينكه كارشان را راه بيندازند، متوسل به دروغ ميشوند. در ازدواج هم براي اينكه ارزيابيهای منفي نسبت به فرد صورت نگيرد، سعي در دروغگويي برآمده تا مسائل را خنثي كنند، به عنوان مثال ديده ميشود زوجين شغل و درآمد پدرشان را دروغ ميگويند و سعي ميكنند خود را با موقعيت مالي خوبي نشان دهند. اينها همگي عواملي است كه باعث دروغگويي ميشود، زيرا ارزيابيها بر مبناي نگرشهاي طبقاتي شكل ميگيرد. اگر همسرتان قبل از ازدواج متوجه دروغ شده، پس نبايد تصميم به ازدواج ميگرفتيد. حال كه ازدواج كردهايد و متوجه اين مساله شدهايد، با او گفتوگو كنيد و بگوييد كه از دروغ بدتان ميآيد و ترجيح ميدهيد در زندگيتان صداقت حاكم باشد. اگر صداقت را مبناي كارهايتان قرار دهيد، مشكلات حل ميشوند، ولي دروغ تبديل به عادت شده و زندگي بر مبناي دروغگويي ادامه مييابد كه ادامه آن سخت و مشكل است.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر