چرا بعضی از مادرها بی عاطفه هستند؟

لطفا از بي‌عاطفگي مادران هم صحبت كنيد.

2020-05-09 12:57:35 تاریخ : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰ ۱۷:۲۷:۳۵ تعداد پاسخ ها 1
  • به نظر مي‌رسد بي‌عاطفي موضوعي است كه بيشتر در شهر‌هاي بزرگ و صنعتي ديده مي‌شود. با شكل‌گيري انقلاب صنعتي در قرن 18 شهر‌هاي بزرگ و صنعتي تحت تاثير انقلاب صنعتي قرار گرفتند. اين انقلاب صنعتي از خود‌بيگانگي را در بين افراد به وجود آورد و به دليل حاكم شدن صنعت و تكنيك انسان‌ها معنويات، ارزش‌ها و هنجارهايي را كه در يك جامعه سنتي و فئودال وجود داشت، از دست دادند. به همين خاطر بي‌عاطفگي در شهرهاي بزرگ بيشتر مصداق دارد، چون روابط اجتماعي و خانوادگي در درون خانواده به صورت موزایيكي درآمده و صوري شده است، يعني اعضاي خانواده در كنار هم هستند، ولي با هم و همراه هم نيستند. درست مثل موزایيك‌هاي كف اتاق. در جوامع شهري بزرگ انسان‌ها بي‌پناه، تنها و بي‌هويت شدند و نوعي فروريختگي فرهنگي و از خود‌بيگانگي در انسان‌هاي شهري مشاهده مي‌شود. در نتيجه از احساس محبت و علاقه‌اي كه در يك جامعه معنوي و سنتي افراد همواره با هم و كنار هم بودند و از حال و روز همديگر با‌خبر بودند، خبري نيست. به عبارتي بر‌خلاف جوامع سنتي كه اعضاي خانواده و فاميل در كنار هم هستند و اقتصاد خانواده مشترك است و محبت و مهرباني حرف اول را مي‌زند، در جوامع شهري چنين رفتارهايي ديده نمي‌شود به همين خاطر احساس مي‌كنيم مادران ديگر مثل مادران جامعه روستايي كه هنوز در كنار هم هستند و معنويات در اين جامعه حاكم است، كم‌عاطفه و كم‌محبت شده‌اند و توجهي به فرزندان خود ندارند، البته اين مساله خيلي هم درست نيست و نمي‌توانيم بگوييم همه مادران بي‌عاطفه هستند، ولي اين موضوع به نسبت شهر‌هاي كوچك و روستاها درست است. اصولا شهر محبت‌ها و عواطف را كم مي‌كند. شهر افراد را از هم بيگانه بار مي‌آورد. اين مساله حتي در برخي حوادثي كه در سطح شهر اتفاق مي‌افتد نيز ديده مي‌شود. به خاطر اينكه شهر روابط معنوي را ضعيف مي‌كند. همه افراد به فكر خود هستند و هر كسي در لاك خود فرو‌رفته است. همچنين چون پيوندهاي خويشاوندي و نسبي كمتر است، اين مساله بيشتر تشديد شده و به خانواده‌ها و پدر و مادر هم سرايت كرده است. در يك جامعه شهري افراد از هم دور هستند و اعضای خانواده ممكن است تنها سر يك سفره همديگر را ببينند، علاوه بر آن فرزندان شهري اصولا حرف‌شنوي كمي از والدين‌شان دارند و اين همان موضوع تجرد‌گرايي را هم تاييد مي‌كند كه نشان‌دهنده ضعيف شدن پيوندهاي خانوادگي است. همه موارد گفته شده، ويژگي جوامع سنتي است كه به جامعه معنوي رسوخ كرده است. چنانچه مي‌بينيم پسران بعد از سن 18 سالگي
    قصد جدايي از خانواده اصلي را دارند و ديگر اقتدار پدر و مادر براي‌شان اهميتي ندارد. فروريختن اقتدار والدين اين نوع مسائل را به وجود آورده است و به همين خاطر والدين هم ترجيح مي‌دهند چندان در امور فرزندان‌شان دخالت نكنند، در نتيجه پايه‌هاي بي‌عاطفگي در خانواده شكل مي‌گيرد.

    2020-05-09 12:57:37 ۱۳۹۹/۰۲/۲۰ ۱۷:۲۷:۳۷ 841

ارسال پرسش

پرسش شما با موفقیت ارسال شد ، کاربر گرامی چنانچه ایمیل خود را هنگام ثبت سوال وارد کرده اید در صورت پاسخ دادن به سوال شما از طریق ایمیل به شما اطلاع داده خواهد شد.

پرسش شما با موفقیت ارسال شد، کاربر گرامی، لطفا برای بازدید از پاسخ‌های ارسالی به سوالتان، حداکثر تا 7 روز آینده به همین صفحه مراجعه کنید.

ایمیل واد شده صحیح نمیباشد.
وارد نمودن ایمیل ضروری نیست
انتخاب دسته بندی اجباری می‌باشد.
ok {{ uploadedFileData.name }} uplodaed.
این فیلد اجباری میباشد. کاراکتر وارد شده کم میباشد.

ارسال نظر