جوانی ۳۰ ساله و پدر دو فرزند هستم. احساس تنهایي، غم و بیکسی میکنم. حوصله هیچ کاری را ندارم. همیشه احساس مریضی دارم، همیشه درگیر خاطرات بد گذشته و فکرهایي که اطرافیانم نسبت به من دارند، هستم. وقتی در یک جمع حضور پیدا میکنم، راحت نیستم، مخصوصا اگر غریبه باشند. این مساله در کار و اخلاق من تاثیر منفی گذاشته است. نميدانم چه كار كنم. لطفا راهنماییام کنید.
با توجه به موارد ذكر شده به نظر ميرسد كه درگير مسائل حل نشده هستيد و از گذشته خود فاصله زيادي نگرفتهايد. اين احساسات ناشي از عدم اعتماد به نفس كافي، احساس غمگيني كهنه يا حتي نشانههايي از شخصيت وابسته است، از اين رو شايد اين موارد نوعي توجهطلبي غيرمعقول يا بيش از حد باشد كه شما را به سوي انتظارات غيرمعقول سوق ميدهد. از اين رو پيشنهاد ميشود از كتابهايي كه در زمينه افزايش اعتماد به نفس وجود دارد استفاده شود تا تفكرات مثبت را در خود تقويت كنيد. در اين فرصت بهتر است با يك روانشناس باليني و مشاوره روانشناسي مشورت كنيد، ولي فراموش نشود احساس آرامش، يادآوري و ارتباط با خدا اولين گزينه مناسب است كه در زندگي، كار و اجتماع كمككننده است. ارتباطات اجتماعيتان به دليل اين تفكرات منفي دچار خدشه ميشود و ممكن است همه جوانب زندگيتان را تحت تاثير قرار دهد.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر