پسري هستم 17 ساله که ميخواهم داماد شوم. به دختري علاقهمند شدهام اما خانوادهام مخالفت ميکنند و ميگويند هنوز براي ازدواج زود است اما من او را دوست دارم. لطفا راهنماييام کنيد.
واضح است کسي که در سن پايين ازدواج ميکند به بلوغ فکري نرسيده است زيرا او در اين دوره که دوره نوجواني به حساب ميآيد درگير بحران هويت است. اينکه من چه کسي هستم و هدفم از زندگي چيست، سوالاتي است که در بحران هويت براي نوجوانان پيش ميآيد. وقتي آنها وارد اين بحران ميشوند صميميت در برابر انزوا قرار ميگيرد.يعني او دائما با خود فکر ميکند که آيا ازدواج کنم و تشکيل زندگي بدهم يا اينکه تنها باشم؟ وقتي در دوره بحران هويت ازدواج ميکنند موضوع اصلي و دغدغه اصليشان هويت است و صميميت نيست و مسائل ديگر براي آنها اولويت دارد. بنابراين اهداف آنها در زندگي مشترک متفاوت از همديگر است. در اين نوع ازدواجها اگر با يکي از طرفين صحبت کني ميگويند ما از ازدواج خود هدفي نداشتيم و نميدانستيم چه اتفاقي ميافتد يا اينکه اگر عقل فعلي خود را داشتيم تصميم درست و بهتري ميگرفتيم. البته در جوامع روستايي که افراد زود ازدواج ميکنند بحران هويت زياد برجسته نيست. وقتي دختران به سن 14 سالگي ميرسند ميدانند بايد ازدواج کنند و تشکيل زندگي بدهند ولي در جوامع شهري که فرد با مسائل مختلفي روبه رو است و از طرفي خانوادههاي همسر انتظارات متفاوتي از فرد دارند همه اينها آسيبدهنده است و بنابراين نميتوانند خواستههاي خانواده همسر را برآورده کنند. متاسفانه چون اين افراد آگاهي لازم را ندارند به محض ازدواج نقش همسري را ياد نگرفته نقش مادري نيز به آن اضافه ميشود و در حاليکه فکر ميکنند هنوز در دوران مجردي بسر ميبرند در کنار آن نقش ديگر به آن اضافه ميشود که اين عوامل مقدماتي براي شروع اختلافات و بحثهاي خانوادگي است.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر