دختر 13 سالهام ميگويد كه آرزوي مرگ پدرش را دارد و هيچ وقت او را دوست نداشته تنها مشكلي كه بين آنها وجود دارد تأكيدي است كه او بر قرارگرفتن چارچوبهاي اخلاقي داشته و او را محدود ميكند. صحبتهاي دخترم مرا نگران كرده است. آيا نياز به اقدام جدي است؟
نوجوان در مرحله بعد از بلوغ يعني بعد از 12-11 سالگي يك دوره بحراني را طي ميكند. او در اين مرحله پدر و مادر جديدي را كه با تفكر انتزاعي امروز او هماهنگ است بر پدر و مادري كه در كودكي ايدهآل ميدانست ترجيح ميدهد. نوجوان ديگر مانند كودكياش حرفهاي مادر و پدرش را به راحتي قبول نميكند و چنانچه آنها همچنان با همان سختگيريهاي دوران كودكي با او برخورد كنند با عكسالعملهاي اينچنيني مواجه خواهند شد. اين احتمال نيز وجود دارد كه رفتارهاي متفاوت والدين با فرزندان ديگر خانواده باعث بروز احساس بد نسبت به پدر شده باشد.
بهترين روش در اين سن براي فراگيري هر مهارتي برخورد به شكل همسن و سال اوست زيرا بيشترين يادگيري در اين مرحله از سوي همسالان است. والدين ميتوانند به شكل يك همسال نيز عمل كنند. به اين معني كه با نوجوان رابطه دوستانه برقرار كرده هر چيزي را با دليل و منطق نوجوانشان بيان كنند. يك رابطه دوستانه دوجانبه بهترين روشي است كه به شكلگيري رفتار نوجوانتان كمك ميكند.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر