پسرم 15 سال دارد. با خودش چاقو دارد و خالکوبی میکند. دوستان نابابی هم دارد چطور رفتار کنم که دست بردارد؟
من چهارده سالم است و همیشه به فکر این هستم که کی میمیرم. چند بار هم خودکشی کردم ولی نمردم. نمیدانم چکار کنم اخلاقم هم خیلی تغییر کرده است. اگر میشود کمکم کنید.
شوهرم مردی خودرای بدون ملاحظه است و حقوق هیچکس را رعایت نمیکند و حاضر نیست به حرف کسی گوش کند و اصلا اجازه نمیدهد کسی اظهارنظر کند. تمام مسوولیت زندگی را از من گرفته و حتی برای خرید یک کیلو سیبزمینی هم نمیتوانم نظر بدهم. واقعا دیگر احساس پوچی میکنم. من یک مترسکم در این خانه که فقط میشورم و میپزم که آن هم باید زیرنظر ایشان باشد. هه عمرم را خیاطی کردم و تمام پولم را صرف زندگی و بچه هایم کردم. الان هیچی از خودم ندارم و حتی پول برای خرج خانه هم به من نمیدهد. راه حل مشکل من چیست؟
من 28 سالم است و به همه سوءظن دارم. همیشه به گذشته، بدبختی، بیچارگی و خودکشی فکر میکنم.
دو فرزند دوقلو شیطان دارم. چطور با آنها رفتار کنم که خودم آرامش بیشتری داشته باشم؟