فرزین به خواهش و التماس افتاده بود که اگر با من ازدواج کند جانش را فدایم می کند و از این حرف های یک من دو غاز که بعضی جوان ها از سر احساس و هیجان به زبان می آورند. اما حرف پدرم یکی بود و به هیچ عنوان حاضر نبود حرف هایش را بشنود.

حالا که با خودم فکر می کنم می بینم باید بنشینم و به حال خودم افسوس بخورم. من خام و کم تجربه آن روز چقدر گریه کردم و اشک ریختم.

آشنایی ما چند ماه قبل از این خواستگاری و در فضای مجازی اتفاق افتاد و در مدت کوتاهی آن قدر شیفته و دلباخته هم شدیم که هیچ کس و هیچ چیزی را مانع رسیدن به خواسته مان که ازدواج بود نمی دیدیم.

در برابر پدرم ایستادم و شرم و حیا را زیر پا گذاشتم و گفتم اگر به خواسته دلم نرسم بلایی سر خودم می آورم. خانواده ام سعی می کردند با گفتگو به من بفهمانند اشتباه می کنم. فایده ای نداشت و حاضر نبودم کوتاه بیایم. پدرم از ترس آبرویش کوتاه آمد و در جلسه دوم خواستگاری که خانواده فرزین پسر مورد علاقه ام نیز حضور داشتند او مهریه ای سنگین تعیین کرد. خانواده خواستگارم خودشان را عقب کشیدند و فهمیدند چرا پدرم سنگ اندازی می کند. فرزین نیز جلوی خانواده اش ایستاد و بالاخره ما با هم ازدواج کردیم. مدتی گذشت و تازه متوجه شدیم بدرد هم نمی خوریم. او حواسش به من و زندگی مان نبود و گیج می زد.

شوهرم با رفتارهایش روانی ام کرده بود و آنچه بیشتر از هر چیزی عذابم می داد این بود که نمی توانستم با خانواده ام درد دل کنم و راهنمایی بگیرم. دلم برای گذشته ام و خانواده ام تنگ شده بود. اشتباهم این بود که فکر می کردم نمی توانم از خانواده ام کمک بخواهم. اما به محض آن که پدرو مادرم را در جریان مشکلاتم گذاشتم بلافاصله آمدند و پشت سرم ایستادند. من در حالی طلاق گرفتم که شوهرم همچنان تهدیدم می کرد اگر حرف از مهریه ام بزنم چنین و چنان خواهد کرد. فرزین روزی که به دادگاه آمده بود با وقاحت تمام عکس دختری را نشانم داد و گفت قرار است با هم ازدواج کنند و ... .

با شنیدن این حرف از خودم بدم می آمد که چطور و با چه عقلی خاطرخواهش شدم و به خاطر او احترام پدر و مادرم را زیر پا گذاشتم. بعد از طلاق دچار افسردگی شده بودم و برای همین هم تصمیم گرفتم به مشاوره بیایم.

مریم احمدی منش، مشاور، روانشناس و کوچ توانمندسازی، پاسخ می دهد:

مریم احمدی منش

دوستان عزیزم سلام

گفتگوی من با این خانم جوان که برای مشاوره مراجعه کرده بود، پیرامون دو موضوع بود؛

موضوع اول: قبل ازدواج چه کنیم؟

شما با فردی جذاب و دوست داشتنی ملاقات می کنید(حضوری یا مجازی) و در همان برخورد نخست، سخت شیفته و عاشق او می شوید، به طوری که هیجانات شدید، اجازه ی دیدن و شنیدن نظرات خانواده ها و بررسی تمام جوانب را نمی دهد، آن گاه پس از مدتی، متوجه عادات و رفتار غیر معمول او می شوید و در نهایت مشکلات شدید شخصیتی و یا رفتاری او و یا عدم تناسب اخلاقی، فرهنگی و... شما را آزار می دهد.

پس یعنی عشق و علاقه، برای ازدواج کافی نیست، بلکه ما به موارد مهم دیگری احتیاج داریم، از جمله شناخت کافی و منطقی، از خودمان و از فرد مقابل.

فرد برای وارد شدن به زندگی مشترک، علاوه بر بلوغ جسمی و جنسی، باید به انواع دیگر بلوغ و پختگی رسیده باشد، ازجمله:بلوغ اجتماعی؛ توانایی مدیریت خانواده و امکان ایجاد ارتباطات مهم کاری، اقتصادی و عاطفی و اینکه بتواند فرد موثری در جمع خانواده، دوستان و جامعه باشد.

بلوغ اقتصادی؛ یا داشتن عقل معاش که فرد از نظر اقتصادی، تامین مخارج و اداره امور زندگی مستقل شود و بتواند از نظر اقتصادی روی پای خود بایستد.

بلوغ روانی؛ سلامت افکار، باورها و رفتارها، تغییرات مثبت پایدار در عادات، روابط، فعالیت ها، ترک بعضی از عادت های ناسازگار، کنار گذاشتن بعضی از ناهنجاری‌ها یا صفات کودکانه و رسیدن به تکامل نسبی از نظر روانشناختی.

بلوغ عاطفی؛ سطحی از هوش هیجانی مناسب، شناسایی و مدیریت هیجانات و توانایی درک احساسات دیگران، فرد بتواند به طور مناسب، احساسات مثبت و منفی خود را در زمان مناسب و به شکلی مناسب بیان کند.

بلوغ اخلاقی؛ فرد بتواند رفتارهاى منصفانه‌‌‌‌ترى از خود نشان دهد، توجه به پیامد درازمدت اعمال داشته باشد، بتواند عواقب رفتار خود را پیش‌بینى کند، توانائى کنترل رفتار خود را داشته باشد(خودکنترلی)، توانائى همدلى با افراد دیگر را داشته باشد، به اصول اخلاقی مانند صداقت، صبر، گذشت و تعهد پایبند باشد.

مریم احمدی منش ،مشاور خانواده و عضو رسمی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران افزود:

موضوع دوم: مدیریت زندگی بعد از طلاق

داشتن احساسات منفی امری طبیعی است: این را بپذیرید که تجربه هیجاناتی مثل غم و اندوه، عصبانیت، تنفر، خستگی، بیهودگی، سردرگمی و نگرانی تا مدتی طبیعی است.

به خودتان استراحت دهید: ممکن است برای مدت کوتاهی نتوانید در زمینه شخصی یا شغلی، مثل قبل، ظاهر شوید. زمانی را برای بهبود خود و سروسامان دادن به امور و به دست آوردن انرژی دوباره، در نظر بگیرید.

به‌تنهایی از این مرحله عبور نکنید: به اشتراک گذاشتن احساسات خود با دوستان و خانواده می‌تواند به شما در عبور از شرایط سخت زندگی بعد از طلاق کمک کند. سعی کنید به یک گروه پشتیبان اجتماعی ملحق شوید، در مورد احساسات خود حرف بزنید و آنها را به هیچ وجه سرکوب یا انکار نکنید. می توان از دفتر خاطرات یا یادداشتهای روزانه برای تخلیه هیجانی و خودشناسی بیشتر، کمک گرفت.

بعد از طلاق از حمایت نزدیکان خود بهره ببرید: با دوستان و خانواده خود وقت بگذارید.

از خود مراقبت کنید: عوامل ایجاد استرس را در زندگیتان به حداقل برسانید، فعالیت‌های آرامش‌بخش، تسکین‌دهنده و تمرین های خود مراقبتی انجام دهید، در طبیعت قدم بزنید، کتاب مورد علاقه‌تان را بخوانید، به فعالیتهای لذت بخش خود بپردازید، سعی کنید حتی از چیزهای کوچک مثل نوشیدن یک فنجان چای گرم لذت ببرید.

برای رشد و توسعه فردی خود وقت بگذارید: آینده پیش روی شماست، کمی بعد از التیام عواطف منفی ، امیدها، آرزوها و اهداف جدیدی برای خود پایه ریزی کنید، برای رسیدن به خواسته‌هایتان، برنامه‌ریزی، تلاش روزانه و مهارت آموزی داشته باشید.

مریم احمدی منش، مشاور و روانشناس خانواده و مربی مهارت های زندگی در ادامه افزود:

بعد از پایان رابطه به خود اندکی فرصت دهید: سعی کنید بعد از طلاق تا زمانی که شدت عواطف کاهش پیدا نکرده، درباره مسائل مهمی مثل شروع یک کار جدید، شروع رابطه جدید یا تغییر مکان و شهر زندگی، هیچ تصمیمی نگیرید.

از پایان رابطه و جدایی خود درس بگیرید: لازم است عاقلانه بررسی کنید که چه اتفاقی و به چه دلایلی رخ داده و نقش و مسئولیت خود را در این مسئله بپذیرید تا از تکرار تجارب مشابه جلوگیری کنید و بتوانید زندگی رضایت بخشی برای خود بسازید.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی