داستانکهای سینمایی رضا کیانیان/8
از کتاب این مردم نازنین
رکنا: هر روز شما را به خواندن یک داستان کوتاه سینمایی از رضا کیانیان در کتاب این مردم نازنین و یک فنجان چای دعوت می کنیم.
بیا به تهران
روز ـ خارجی ـ سنندج
در خیابان انقلاب راه میرفتم و تماشا میکردم. مردِ جوانی جلو آمد و سلام کرد. معلوم بود کتابخوان است. ادبیات محاورهییِ شستهرفتهیی داشت. پیشنهاد کردم با هم راه برویم. خوشحال شد و همراه شدیم. از وضعییت سینما Cinema و تئاتر میپرسید. از وضعیت کتاب گله داشت.گفت فیلمنامهیی دارد. باید چه کارش کند؟ کجا و به کی بدهد؟ گفت یکسری قصه هم دارد که به درد فیلمنامه میخورند. قرار شد ببرد خانهی سینما، ثبت کند. من باید برمیگشتم. با او خداحافظی کردم و گفتم: اگر به تهران آمدی، تماس بگیر تا ببینمت.
گفت فکر نمیکند به تهران بیاید، چون در رادیو کار میکند و برای رادیو مینویسد. آنقدر سرش شلوغ است که مطمئن است به تهران نخواهد آمد.
نفهمیدم چرا آدرس خانهی سینما را گرفت!
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر