خندوانه و نود و تسخیر تلویزیون به‌دست اسپانسرها

انتقادی که در سری جدید حتی در شکل چیدمان صندلی‌های تماشاگران و حاضران در استودیو و چه در شکل شیوه اجرا و محتوی اصلاحات قابل ملاحظه‌ای را به خود دید و از این جهت شاید رامبد جوان با هوشمندی خود نسبت به بازخوردهای برنامه در جامعه حساسیت‌ دارد و نسبت به اصلاح کار خود کوشش می‌کند. این کوشش از آن جهت قابل تقدیر است که بدانیم با وجود آنکه لذت ازدیاد جمعیت در برنامه‌های مخاطب محور که می‌تواند از یک پز رسانه‌ای به یک ارضای حس درونی تبدیل شود یک فریب درونی را به همراه دارد، اما مجری و طراح این برنامه با علم به این موضوع تلاش کرد تا از این مولفه چشم پوشی کند و ازدیاد جمعیت در سری قبل را با حضور کم‌تعداد تر در سری جدید عوض کرده و به جای آن حس همگرایی و هم افزایی را در برنامه‌اش افزایش دهد. نمود بیرونی این اتفاق را در مسابقه اخیر خنداننده شو می‌توان به وضوح دید. مسابقه‌ای که اگر چه ایده اولیه آن و بسیاری از مسابقات تلویزیونی که در داخل تولید می‌شود چه از لحاظ ساختار و چه از لحاظ محتوی بسیار شبیه به برنامه‌های شبکه‌ من و تو است، اما رامبد جوان خصوصیت اصلی مسابقه اخیر خود را از اعتباری توانست تامین کند که در طول این مدت در غیاب مولفه جذابیت در رسانه ملی، یک تنه بار آن را به دوش می‌کشید و محصولی را ارائه می‌کرد که در تمامی ابعاد یک سر و گردن از تمامی آثار حاضر بالاتر است.
اگر چه این روزها و با رسیدن به ایام محرم این دوره از برنامه هم به اتمام می‌رسد، اما با تعطیلی هر دوره این برنامه و خلا خلاقیت و جذابیت در رسانه ملی این باور را به یقین تبدیل می‌کند که صدا و سیما هیچ‌گاه نتوانسته است شاخصه‌های جذب مخاطب را بومی‌سازی کند و از گذر آن بتواند حاصل یک اتاق فکر منسجم را تبدیل به برنامه‌های مفرح برای مخاطبان کند. شاید به خاطر همین خندوانه را باید یک اتفاق انفرادی در یک سازمان عریض و طویل و بدون انسجام فکری دانست. سازمانی که مجمع‌الجزایری اداره می‌شود و حاصل هر شبکه بستگی به استقلال Esteghlal فکری و اقتصادی با کیفیت‌های متفاوت روی آنتن می‌رود.
چند سالی است صدا و سیما به بهانه کمبود بودجه و نبود منابع تامین اعتبارات پروژه‌های خود، تبدیل به یکی از بنگاه‌های بزرگ حق‌العمل کاری شده است و تقریبا تمامی برنامه‌ها ویروس وار به میکروب ستاره مربع و کدهای دستوری دچار شده‌اند و هیچ حد و مرزی برای این سیرک بی‌خردانه وجود ندارد. دایره وسعت ثروت آفرینی این بنگاه‌ها که مستقیم از جیب مردم ارتزاق می‌کند، کار را به جایی رسانده است که حتی برنامه‌ای مثل نود که مجری زیرک آن قریب به بیست سال از گزند اسپانسرهای مالی در امان مانده و به غیر از تامین بخشی از هزینه‌های سالانه از طریق یکی از موسسات مالی و اعتباری، مابقی برنامه با استقلال مالی روی آنتن می‌رود؛ در سری جدید خود وارد این بازی شده است به نحوی که بعید نیست در آینده رفراندوم هفته‌ای عادل فردوسی‌پور در مسابقه پیامکی هم دستخوش تغییر بر اساس ذائقه اسپانسر شود. به راستی دامنه این اندوخته‌های مالی در تلویزیون تا کجاست و تا چه زمان می‌توان نسبت به این اتفاق سکوت کرد؟ برنامه خندوانه به خاطر وسعت این تبلیغات درون برنامه‌ای جانی برای ادامه مسیر ندارد و آنقدر گل درشت در چشم مخاطب فرو می‌روند که عطای دیدن یک برنامه مفرح را به لقایش می‌بخشیم و تلویزیون را خاموش می‌کنیم. اخیرا رییس سازمان صدا و سیما از مخاطب بالای ۸۰ درصدی رسانه متبوع خود ابراز رضایت و شگفتی کرد. دیری نیست که این شگفتی تبدیل به حسرت شود. وقتی دامنه فعالیت اسپانسرهای ستاره مربع تا پشت در اتاق آقای رییس برسد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.