؛
حرف های صریح و بی پرده توکلی از وضعیت سینما / ایوبی یک نیروی تخریب بود و همه چیز را نابود کرد
رکنا: خانه سینما در اختیار ۱۳ نفر بود که این تعداد شایعاتی درباره بستن خانه سینما، تعطیلی آن و بسیج هنرمندان سینما، علیه آقای شمقدری به کار بردند.
یکی از فیلمسازان و مدیران فرهنگی اوایل انقلاب «هوشنگ توکلی» است؛ شخصی که در آن دوران یکی از بنیانگذاران تلفیلم بود که امروز آن را با سینمافیلم میشناسیم، تلفیلمی که بسیاری از فیلمسازان مطرح کشورمان کار خود را از آنجا شروع کردند و آن مکان باب ورودی برای آنها شد تا وارد عرصه فیلمسازی شوند.
توکلی میگوید که سالها بود که تصمیم گرفتهبود سکوت کند و احساس میکرد که این سکوت چقدر خوب است؛ اما در حال حاضر تصور میکند که باید به این سکوت خاتمه داد و راجع به مباحث سخن گفت.
اینک در ادامه مشروح آخرین بخش از این گفتوگو را مطالعه میکنید:
سیر فعالیتهای شما از اوایل انقلاب تاکنون نشان میدهد که بسیار علاقهمند به فعالیت سیاسی بودید، حتی تمایل داشتید که در دولتی انقلابی مشغول به کار بشوید، این دیدگاه چقدر درست است؟
توکلی: این دیدگاه، دیدگاه درستی است. بخشی از این علاقهمندی برمیگردد به تربیت دوره گذشته ما، خواست من و دوستانم این بود که شرایط بهتری برای زیستن و فعالیت کردن داشته باشیم. حاصل کار ما در نسلهای بعدی انقلاب قابل مشاهده بود. بحرانهایی که جریانها و گروههای مختلف سیاسی پس از انقلاب برای کسب قدرت به وجود آوردند، عرصه را برای ما تنگ کرده بود. این موضوع فقط انگارههای ذهنی من نبود، بسیاری از دوستان همفکر من این انگاره را در ذهنشان داشتند. ما تصمیم نداشتیم مانند برخی از سیاستمداران کارخانهای را برای خودمان مصادره کنیم. ما آمده بودیم انقلابی که بهزحمت آن را به پیروزی رساندهایم تلاش کنیم تا بهسمت اعتلا پیش رود. در آن سالها بسیاری میآمدند و شعار انقلابی میدادند؛ اما من و دوستانم تنها به آن کسانی کمک میکردیم که میدانستیم، میتوانند کاری اساسی انجام دهند.
شما درست گفتید، من و دوستان همواره بهدنبال این بودیم که دولتی انقلابی روی کار بیاید. در اوایل دوره آقای احمدینژاد این اتفاق افتاد. او آدمی بود که حداقل همجنس دارودسته اینها نبود. وقتی احمدینژاد رئیس جمهور شد، آقای حسینی وزیر ارشاد از من دعوت کرد که معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بهعهده بگیرم؛ اما خودم قبول نکردم، چون توانش را نداشتم، این پست احتیاج به نیروی جوان داشت و من دیگر روزهای جوانی را گذرانده بودم. با آمدن آقای احمدینژاد هم عملاً هیچ اتفاقی نیفتاد، چرا که تمام نهادها و سازمانها توسط مهرههای جناح اصلاحات اشغال شده بودند، با عوض شدن یک رئیس جمهور اتفاقی نمیتوانست به وقوع بپیوندد. من تا جایی که توانستم در جهت بهبود این سیستم تلاش کردم، اما دیگر کار از کار گذشته است.
آقای ایوبی خانه ویدیویی را نابود کرد
در سال ۸۸ و با آغاز دوره جدید ریاست جمهوری آقای احمدینژاد، میبینیم که شما بهعنوان گزینه جدی و قطعی ریاست سازمان سینمایی مطرح میشوید، بعد بهیکباره آقای شمقدری بهعنوان رئیس سازمان سینمایی منصوب میشود. داستان عدمانتخاب شما چه بود؟ حتی بعد از آن پُست معاونت به شما پیشنهاد میشود که قبول نمیکنید. از علت وقوع این اتفاقها برایمان بگویید.
توکلی: مهمترین مسئله انتخاب آقای شمقدری این بود که او هم جوانتر از من بود و هم این که از نظر توانایی و فرصتیابی گزینه مناسبتری نسبت به من بود. بهنظرم آقای شمقدری کارهای بسیار مهمی در دوره ریاست خود انجام دادند، همین که معاونت سینمایی تبدیل به سازمان سینمایی شد کار بسیار بزرگی بود. وقتی آقای احمدینژاد به قدرت رسید در مقابلش جریان بسیار بزرگ و قدرتمندی قرار داشت که نهتنها کمکش نمیکردند بلکه تخریبش هم میکردند، یعنی نیروهای طیف تمام همتشان را به کار گرفته بودند که جلوی احمدینژاد بایستند تا پیچی در جهت اعتلای کشور بسته نشود. چهار سال دوم احمدینژاد، چهار سال بسیار سخت و پیچیدهای بود. تمام بچههایی که شبانهروز کار میکردند برای اعتلای کشور در یک لیست سیاه قرار گرفتند که هنوز که هنوز است از آن لیست سیاه خارج نشدند.
مثلاً خانه سینما Cinema در اختیار ۱۳ نفر بود که این تعداد شایعاتی درباره بستن خانه سینما، تعطیلی آن و بسیج هنرمندان سینما، علیه آقای شمقدری به کار بردند. این شایعات در حالی گفته میشود که قرار نبود که خانه سینما بسته شود، هیچکدام از شایعاتی هم که درباره شمقدری مطرح میکردند واقعیت نداشت. آنها رسانهها را در اختیار داشتند؛ اما شمقدری هیچ قدرتی در مطبوعات نداشت که از خودش دفاع کند. هر تخریبی که خواستند و توانستند انجام داد؛ نتیجه هم این شد که در حال حاضر اهالی سینما میگویند که چه کلاهی به سرشان رفته است. این داستان در بسیاری از حوزهها اتفاق افتاده است. روزی که آقای حسینی را برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معارفه کردند، من بعد از مراسم رفتم در حیاط وزارت ارشاد که بسیاری از دوستانم آمدند پیش من و گفتند که "خودت را کنار بکش"! مثلاً آقای ... به من گفت که "تو چرا خودت را میان اینها انداختهای و کمکشان میکنی!؟ "، این حرفها برای این بود که افرادی تصمیم گرفته بودند که طیف احمدینژاد را سرنگون کنند. ما شرایط را برای مؤسسات ویدیویی فراهم کردیم تا بتوانند فعالیت کنند. سازمان سینمایی در آن سالها سعی کرد از نظر مالی به خانواده سینما کمک کند؛ اما همه این کارها دیده نشد و بعضاً علیه ما به کار برده شد.
بعد از اینکه آقای روحانی رئیس جمهور شد، آقای ایوبی را که نمیدانم او را از کجا آورده بود رئیس سازمان سینمایی کرد. ایوبی یک نیروی تخریب بود و انصافاً در این کار موفق بود. او وقتی کارش را در سازمان سینمایی شروع کرد، یکی یکی بچهها را حذف کرد و مهرههای خودش را جای آنها گذاشت. من آن زمان در شورای ویدیو بودم، بعد از آمدن آقای ایوبی استعفا دادم؛ اما آقای ایوبی خواهش کرد که بمانم و کار کنم، ۶ ماه با حسننیت در این سیستم کار کردم ولی بعد از آن دیگر نتوانستم دوام بیاورم و رفتم. ما در آخر دوره آقای شمقدری با ۲۰۰ فیلم مواجه بودیم که اجازه اکران گسترده را نداشتند و از طرفی دیگر نمیتوانستند در خارج از کشور اکران شوند، در دوره آقای ایوبی برای اینکه بتوانیم این سرمایه را به فیلمسازان بازگردانیم، بحث هنر Art و تجربه را مطرح کردیم. هنر و تجربه به همین خاطر آغاز به کار کرد، نه اینکه مانند امروز خود این گروه بیاید و یک جریان مافیایی راه بیندازد.
آقای ایوبی خانه ویدیویی را نابود کرد. ما در کشور ۴۰۰ مؤسسه ویدیویی داریم، در اواخر دوره آقای شمقدری بودجهای فراهم کرده بودیم که این ۴۰۰ مؤسسه تصویری هر کدام سالی یک فیلم داشته باشند و این فیلمها را وارد چرخه نمایش خانگی کنند. متأسفانه این طرح ما را گرفتند و با آن در سینما پولشویی راه انداختند.
چرا الآن باید آقای اسعدیان مخالف هنر و تجربه شود؟
توکلی: مخالفت و موافقت آنها مهم نیست، اینها مهرههای اصلی فرهنگی نیستند، اینها ابزار دست مدیران فرهنگی هستند. مهم این است که ساختار درست باشد که بشود در آن سیستم کار کرد. ما در اینگونه مسائل با افراد روبهرو نیستیم، با یک جریان روبهرو هستیم. اگر میخواهیم آن را بهبود بخشیم باید جریانساز باشیم. متأسفانه در حال حاضر جریانهای اصلیمان به انحراف کشیده شده است، ما در تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی با اینگونه مشکلات مواجه هستیم. این ایدهای که گالریهای ما فروش برود، تابلوهای نقاشی ما خریدار پیدا کند، هنرمندان تجسمی ما موفق شوند اینها همه خوب است؛ اما در حال حاضر ببینید چند نفر نقاش میان کسانی است که تابلوهای سهمیلیاردی به فروش میرسانند. دلالهای خودشان را نقاش و هنرمند معرفی میکنند که بسیاری از گالریهای بزرگ دنیا به حضور این دلالان معترض هستند. در حال حاضر سیاست فرهنگی مدیریت اصلاحاتیها چیست؟ تالار وحدت را که فروختهاند، تئاتر شهر را هم که دارند میفروشند، اصلاً اعتقاد ندارند که بهعنوان یک نهاد فرهنگی باشید سالن در اختیار داشته باشند، چوب حراج زدهاند به همهچیز.
به مشایی گفتم وارد فرهنگ و هنر کشور نشو!
در دولت آقای احمدینژاد شنیده میشود که شما به مشایی نزدیک میشوید و رفتوآمد بسیاری در دفتر وی دارید و او به شما کمک میکند شما فیلمتان را بسازید. چقدر این موضوع صحبت دارد؟
توکلی: چنین اتفاقی نیفتاده است. من کلاً دو مرتبه بیشتر مشایی را از نزدیک ندیدهام. او در برخی از امور کشور دخالت میکرد، مثلاً یک بار که در حوزه هنر کشور دخالت کرد من به او تذکر دادم که «وارد فرهنگ و هنر کشور نشو». دفعه دوم هم که او را دیدم دوباره گفتم که در امور هنری کشور دخالت نکند، اما گوش نمیکرد و کار خودش را انجام میداد.
برخی از خبرنگاران میگویند که در هنرهای تجسمی یک دایرهای وجود دارد که اینها مشخص میکنند چهکسانی میتوانند آثارشان را در حراجیهای تهران بفروشند و هستۀ فکری از طرف یکی از مسئولین وزارت ارشاد است.
توکلی: یکی از کارهایی که در اواخر دهه ۵۰ انجام میدادیم تحویل کاخهای سعدآباد و نیاوران بود. کارمان هم این بود که این کاخها را تحویل بگیریم و آنها را سروسامان بدهیم، اداره کل موزهها هم در آن سالها به همین منظور تشکیل شد. یکی از ساختمانهایی که من برای بررسی آن رفتم دفتر فرح پهلوی بود که امروز بالاتر از فرهنگسرای نیاوران واقع شده است. این دفتر در آن سالها هنوز نیمهتمام بود و ساختوسازش به پایان نرسیده بود. این ساختمان بهگونهای ساخته شده بود که پذیرایی بسیار بزرگی داشت و کنارش چهار طبقه دفتر اداری وجود داشت و در وسط آن سردیس فرح پهلوی را نصب کرده بودند.
وقتی وارد ساختمان شدم، دیدم که بستههایی با ابعاد ۳ متر در ۴ متر و ۲ متر در ۶ متر در کف ساختمان چیده بودند وقتی پرسیدم این بستهها چیست گفتند که اینها دکوراسیون داخلی کاخ است که از ایتالیا وارد کرده بودند؛ منتها دیگر فرصت نکردند آنها را باز کنند. وارد طبقه چهارم ساختمان که شدیم اتاقی را مشاهده کردیم که پلمب شده بود. از پشت شیشه نگاه کردم، دیدم چند اثر از آثار نقاشان معروف امپرسیونیسم در آنجا وجود دارد، آثاری که من دیدم از جمله آثار گرانقیمت بود. من همانجا با آقای کلهر تماس گرفتم و او هم آمد و این تابلوها را صورتجلسه کرد و همه را تحویل انبار هنرمعاصر دادیم.
آثاری که در نیاوران و کاخ ملت بود، آنها را هم لیست کردید؟
توکلی: آقای کلهر و مهندس کنی آنها را لیست کردند. ما ۶ ماه بعد رفتیم و موزه ایران باستان به ما گفتند که موزه ایران باستان سه سال است که تعطیل شده است. با آقای کلهر رفتیم و درب آن را باز کردیم، دیدیم که حدود ۷۰ درصد آثاری را که در موزه ایران باستان بوده است به تاراج بردهاند. این موضوع جزو مسائل محرمانه آن دوره است. تمام افتخارات در موزه ایران باستان بود، قبر خشایار وغیره، همه را کندند و بردند. نزدیک دو ماه روی این موضوع تحقیق کردیم و بالاخره یکی از کارشناسان قدیمی موزه ایران باستان را پیدا کردیم. به آن کارشناس گفتیم که "ما بستههایی در دفتر فرح پیدا کردهایم، بیایید و ببینید اینها چیست". وقتی رفتیم و بسته اول را باز کردیم دیدیم قبر خشایار است که از موزه ایران باستان دزدیده شده بود. قرار بود این آثار را از ایران خارج کنند.
آقای مرادخانی چطور بهطرف طیف اصلاحات آمد؟
توکلی: مرادخانی جزو بچههایی بود که کلهر همیشه از آنها گله میکرد و بچههای دیگر به آنها میگفتند بچههای هاشمی و انوار. مرادخانی بسیار دیرتر از این گروه از بچهها بهسمت دارودسته انوار رفت. تقریباً میشود گفت زمانی که کاملاً از جناح راست ناامید شد بهسمت جناح چپ رفت. او ابتدا در گروه تولید فیلم جای اکبر عالمی را گرفت. بعد در دوره انوار که سیدجوادی جای کلهر را گرفت، مرادخانی ماند و جزو دارودسته انوار شد. آنها حتی آن دوره تالار رودکی را سند زدند بعد که ما سروصدا کردیم و دیدند که گند کار در آمده است، مانند فارابی قانونیاش کردند. از همانجا به هنر لطمه خورد، چون بودجهای که سازمان برنامه و بودجه میداد بر اساس کد بود، مثلاً کد ۲۰۰ نوازندهای را که در گروه کُر بود برمیداشتند، با آن بودجه دریافت میکردند؛ اما آن بودجه را جایی دیگر خرج میکردند.
هاشمی اصلاً نمیدانست چیزی بهنام وزارت ارشاد وجود دارد
وزارت ارشاد در زمان دولت آقای هاشمی چه اوضاع و احوالی داشت؟
توکلی: میگویم اصلاً هاشمی نمیدانست چیزی بهنام وزارت ارشاد وجود دارد. افرادش به او گفتند که "ارشاد را بگیریم چون در آن نان دارد"، او هم گفت "بگیریم".
این سیستمی که قبل از اینکه بیایند در ارشاد در سازمان صدا و سیما چیده بودند، بهنظر شما این سیستم هنوز ادامه دارد؟
توکلی: بله.
مدیریتها که خیلی تغییر کرده است.
توکلی: بله، در حال حاضر قدرتشان از رئیس سازمان بیشتر است.
این فردی که به شما گفته بود "دخالت نکن"، خود در سیستم احمدینژاد کار میکرد، این چگونه با هم جمعپذیر میشود؟
توکلی: مگر آقایان اصلاحطلب دیگر در وزارت ارشاد نبودند که همانها دولت در سایه را تشکیل داده بودند.
بعضی از آقایان ادعا دارند آقای انوار در ساختمان وزارت ارشاد آنها را شکنجه Torture میداده و با شلاق Whip آنها را زده است، حقیقت دارد؟
توکلی: خیلی کارهای بدتر از این هم کردند یعنی تمام آرشیوها را آتش زدند، تمام دفاتر سینمایی را نابود کردند، اکثر تهیهکنندهها را گرفتند بهخاطر اینکه قدرت شوند و بعد همیشه بلد بودند چگونه شماره ۲ قویای باشند هیچوقت جلو نبودند، همیشه یک نفر دیگر بوده که چوبش را خورده و اینها نبودند.
آقای توکلی، خستهتان کردیم، و آخرین سؤال؛ چرا شما و همسرتان همیشه در موقعیتهای طلایی عقبنشینی میکنید، مثلاً در زیر تیغ مطرح شدید و بعد چند سالی کار نکردید؟
توکلی: دلیلش این است که ما هر موقع سرمان را بیرون میآوریم باید خسارت بدهیم.بهترین قیمت های اجاره و فروش مسکن را اینجا ببینید / مشاوره رایگان
ارسال نظر