زورگیران رانده شده از خانواده / این 5 پسر و دختر باند خطرناکی را تشکیل داده بودند +عکس

به گزارش رکنا، برای انجام مصاحبه روانشناختی با اعضای یک باند 5 نفره زورگیری راهی پایگاه دوم پلیس آگاهی شدم. اعضای باند 3 مرد و 2 دختر جوان هستند که در محدوده جنت آباد از شهروندان زورگیری و موبایل و پول هایشان را سرقت می کردند.

وضعیت جسمی و روحی هر 5 نفر نشان می داد که تمام پول به دست آورده از راه زورگیری را صرف تهیه مواد مخدر کرده اند. یکی از دخترها به نام سمیرا به دلیل بروز عوارض ترک شیشه حاضر به مصاحبه نبود. مصاحبه با بقیه اعضای باند 3 ساعتی طول کشید و در پایان مصاحبه، من دیگر هر پنج زن و مرد جوان را می شناختم که رانده شده از خانواده و جامعه یکدیگر را در خیابان یافته بودند و برای ارضا حس تعلق به یک جمع مانند خانواده و تایید توسط اطرافیان باند زورگیران را تشکیل داده بودند. چند جوان شکسته با غم هایی مشترک و زخم هایی که ازکودکی از خانواده و جامعه بر وجودشان نشسته بود و آنان را در مسیر رو به سقوط و زوال بزهکاری قرار داده بود .

خالکوبی های رییس باند زورگیران روی صورتش

امین با خالکوبی قطرات اشک بر گونه هایش سرکرده باند بود. از او خواستم که از پدرش بگوید. لبخند تلخی زد و گفت: باورتان می شود، پدرم در 5 سالگی مرا مجبور به فروش مواد مخدر می کرد و برای اینکه پلیس به او شک نکند تریاک را به من می داد تا برای دوستان و مشتریهایش ببرم ؟ 8 سالم بود که باقیمانده مشروبش را دست من می داد که بخورم.

مادرم که طلاق گرفت من ماندم و گذران نوجوانی در کنار یک پدر بی مسئولیت . 14سالگی من با خودزنی و نزاع و درگیری در مدرسه گذشت و تجربه استعمال شیشه و روابط فیزیکی با جنس مخالف آغاز شد.

آرامش با دیدن خون

فکر می کنید اولیا مدرسه برای کمک به من چه کردند ؟ اخراج شدم. بله به جای کمک به اصلاح شرایطم خودشان را راحت کردند و اخراجم کردند. در تمام این سال ها نتوانستم یک رابطه عاطفی پایدار برای خودم شکل بدهم و مدام از این شاخ به آن شاخ پریدم و با هر نگاه چپی به خودم دعوا راه انداختم. نمی دانم شاید واقعا بیمار هستم که با دیدن خون آرامش پیدا می کنم.

فرشید عضو بعدی باند بود از زندگی اش چنین گفت: والدینی که آنقدر درگیر اشتغال و کسب و درآمد بودند که هیج توجهی به مشکلات روحی و تربیتی فرزندشان نمی کردند و در نهایت عدم درمان بیش فعالی اش او را به سمت انجام رفتارهای پرخطر در بزرگسالی کشاند .

بهروز آخرین مرد عضو باند بود که خانواده اش او را ترک کرده بودند و او کم کم یادگرفته بود با سرقت از خودروهای پارک شده کنار خیابان خرج مواد مخدر و زندگی بدون خانواده را تامین کند. تا وقتی که با امین و بقیه آشنا شده بود واز سرقت داخل خودرو به زورگیری رو آورده بود.

ازدواج با زن مطلقه

وقتی از بهروز در مورد علت طرد شدنش از خانواده می پرسم توضیح می دهد: شاید 18سالم بود یا کمتر که عاشق زنی مطلقه شدم که چندین سال از خودم بزرگتر بود خانواده ام مخالف بودند. اما من مصر بودم که به خواسته ام برسم و به قیمت زیر پا گذاشتن خانواده ام با او ازدواج کردم و خوب انتخاب اشتباهی بود و بعد از مدتی مرا رها کرد و با توجه به اینکه به شیشه اعتیاد داشت فقط اعتیاد به شیشه از زندگی مشترک با او نصیبم شد. او رفت اما خانواده ام دیگر مرا نپذیرفتند و من هم مجبور شدم کنار خیابان بخوابم و با سرقت از خودرو شهروندان خرج مواد مخدر و غذایم را تامین کنم تا اینکه با امین آشنا شدم و به من پیشنهاد داد برای زورگیری به آنها کمک کنم .

نوبت به مریم رسید. دختری که زیر بار رنج سالها اعتیاد و استعمال شیشه، زیبایی و طراوتش رنگ باخته بود. مریم هم از خانواده اش طرد شده است. او هم مثل بهروز عاشق آدم اشتباهی می شود و در پایان اعتیاد به شیشه نصیبش می شود و کودکی که نمی داند کجاست و با چه کسی زندگی می کند.

مریم توضیح می دهد که سمیرا هم بعد از طلاق والدینش معتاد شده و برای تامین هزینه موادش در زورگیری ها آنها را همراهی کرده است .

قبل از خروج از اتاق بر می گردم و یک بار دیگر به همه آنها که با دستبند بر دست کنار هم نشسته اند نگاه می کنم. بیشترین سن را شاید امین دارد که آنهم به 30سال نمی رسد. با خودم فکر می کنم تا به حال کسی کنارشان نشسته و با آنها هم صحبت شده؟ کسی که حالشان را بپرسد و بدون قضاوت در مورد خطاهایشان دستش را برای کمک به سمتشان دراز کند؟ نه برای آنکه بیشتر در منجلاب اشتباهات و خطاها غرقشان کند. آیا این تنهایی و رانده شدن از سوی خانواده باعث می شود بعد از آزادی از زندان دوباره کنار هم جمع شوند و تا ابد در دور باطل ارتکاب جرم جمعی و اعتیاد و زندان اسیر می شوند ؟!

نظریه کارشناس

از جمله عوامل شکل گیری باندهای بزهکاری می توان به فرهنگ مشترک اشاره کرد:

این افراد یکدیگر را درک می کنند در حالی که جامعه آنها را درک نمی کند. آنها با این کار در عمل ، بدلی از جامعه برای خود می سازند.

دلیل دیگری که باعث می شود باندهای مجرمانه پا بگیرند، این است که افراد با عضویت در این باندها احساس امنیت می کنند. وقتی فرد با باند باشد، راحت تر دزدی می کند.

مساله دیگر، سوء سابقه هایی است که برای عده ای از جوانان ایجاد می شود. فردی که یکبار دزدی کرده، دیگر نمی تواند شغلی پیدا کند و به زندگی عادی بازگردد. یکی از راه هایی که پیش روی این شخص است عضویت در باندهای مجرمانه می باشد.

تشکیل باندهای مجرمانه معمولا وابسته یا نشأت گرفته از ویژگی های شخصیتی افراد است. اینها از جمله کسانی هستند که زمینه بروز رفتارهای پرخطر در آنان وجود دارد و می توانند به دیگران آسیب بزنند. گاهی اوقات این افراد دچار چنان اختلال شخصیتی هستند که از آسیب زدن به دیگران نه تنها آزرده خاطر نمی شوند، بلکه لذت هم می برند.

همچنین این اشخاص سعی می کنند با قرار گرفتن در گروه های مجرمانه، احساس حقارت خودشان را جبران و به نوعی ابراز وجود کنند. افرادی که در مسیر رشدشان مورد محبت خانواده و جامعه قرار نگرفته اند، سعی می کنند در این باندها قرار بگیرند. چنین افرادی می کوشند با حضور در باندهای مجرمانه، مورد توجه اعضای گروه قرار بگیرند و در واقع در کنار کسانی باشند که آنها را بپذیرند، تائید و تعلق خاطر پیدا کنند.

انتقام گیری نیز یکی دیگر از دلایلی است که سبب می شود بعضی افراد به سمت باندهای مجرمانه بروند. فرد احساس می کند توسط خانواده یا جامعه به او ظلم شده است و با عضویت در چنین باندهایی، انتقام خودش را از جامعه می گیرد.

آنچه نقش اساسی را در پیشگیری از شکل گیری باندهای بزهکاری و گرایش افراد به عضویت در این باندها ایفا می کند تلاش جامعه در شناسایی به موقع اعضای آسیب دیده یا در معرض آسیب خود و تلاش در بازاجتماعی مجرمان سابقه دار می باشد . مجرمیای که با قرار گرفتن در مسیر برچسب زنی جامعه و پس از اولین ارتکاب به جرم از سوی خانواده و جامعه طرد شده و مسیری جزء پیوستن به باندهای بزهکاری برای ادامه حیات خود ندارند .برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

سروان سمانه مهربانی – روانشناس و کارشناس آموزش همگانی پلیس آگاهی پایتخت