دستان ورزشکار سرشناس ایرانی به خون آلوده شد / 3 دروغ که او را لو داد
حوادث رکنا: بازپرس پژوهش با شنیدن گزارشی از قتل یک مرد جوان داخل خودروی پژو به سمت دهکده المپیک راه افتاد و نیم ساعت بعد به محل جنایت رسید.
بازپرس پژوهش با شنیدن گزارشی از قتل یک مرد جوان داخل خودروی پژو به سمت دهکده المپیک راه افتاد و نیم ساعت بعد به محل جنایت رسید.
خودرو خیلی مرتب در گوشهای توقف کرده بود. شیشههای آن باز بود و مرد جوانی پشت فرمان دیده میشد، او یک کلاه قرمز رنگ بر سر داشت و عینک دودی هم به چشمش بود.
لباس ورزشی اش نشان میداد که مقتول ورزشکار است. بازپرس پژوهش با دیدن ساک ورزشی و راکت تنیس که کنار دست مقتول روی صندلی افتاده بود متوجه شد که پسرجوان در همان نزدیکیها در حال بازی تنیس بوده است. هویت مقتول سریع روشن شد او احمد بود و کارت عضویت یکی از ورزشگاهها را داشت.
بازپرس پس از این که دید محل اصابت گلوله روی گوش راست احمد است به ورزشگاهی رفت که نشانیاش روی کارت مقتول بود. از هر کسی سراغ احمد را میگرفت اسمی از فرشاد میشنید تا این که در رختکن با این جوان رو به رو شد، او خیلی قوی هیکل بود و داشت لباسهای ورزشیاش را عوض میکرد. بازپرس، خودش را معرفی کرد و خواست هر چیزی که در خصوص دوستش احمد میداند از زبان فرشاد بشنود.
این جوان که با شنیدن ماجرای مرگ احمد خیلی ناراحت بود، گفت: احمد آدم خوبی بود و تنها مشکلی که داشت با برادرش حسین بود، همیشه از او میخواست زنش را طلاق بدهد، چون که قبل از احمد، او بود که به سهیلا علاقه مند بود. امروز صبح من و احمد، با هم تنیس بازی میکردیم اغلب مواقع تا حوالی ظهر این بازی ادامه داشت، اما هنوز دو گیم بازی نکرده بودیم که موبایل او به صدا درآمد باز حسین بود که با چرت و پرت گویی اعصاب احمد را به هم ریخت.
فرشاد گفت: دقیقاً یادم است که احمد با عصبانیت راکت خود را وسط زمین بازی کوبید و بدون این که به رختکن برود به سمت خودرواش رفت خواستم با او بروم به همین دلیل سوار ماشین شدم و تا در خروجی ورزشگاه با او رفتم. هیچ حرفی نمیزد حسین، آن جا ایستاده بود وقتی از ماشین پیاده شدم برادر احمد، بدون اعتنا به من سوار ماشین شد و شیشههای ماشین را بالا زد، آن دو وقتی راه افتادند از پشت سر دیدم که احمد چگونه با عصبانیت دستانش را روی داشبورد میکوبد و داد و فریاد میکند. بازپرس پژوهش با شنیدن ادعاهای فرشاد، وقتی دید او ساک ورزشی را از کمد مخصوصش در رختکن برداشته و میخواهد از آن جا خارج شود، خندهای کرد و گفت: جناب فرشاد خان، شما درست است که دوست خوبی برای احمد بودید، اما هنرپیشه خوبی نیستید تو به اتهام قتل بازداشت هستی!
بازپرس پژوهش در صحنه جنایت دید که ساک ورزشی و راکت تنیس کنار دست مقتول روی صندلی جلو افتاده است. این در حالی بود که فرشاد، گفت مقتول روی صندلی جلو نشست و با عصبانیت با دستانش به داشبورد کوبید که این صحنه با جرم مطابقت نداشت، چون یک قاتل تیرانداز بعد از ارتکاب جنایت هیچگاه سعی نمیکند به آن شکل صحنه را تغییر دهد و راکت تنیس و ساک ورزشی را روی صندلی جلو بگذارد.
شیشههای ماشین پایین بودند، اما فرشاد، گفت که برادر احمد، شیشهها را بالا داد.
فرشاد، ادعا کرد احمد، وقتی با برادرش تلفنی حرف زد با عصبانیت راکت را وسط زمین کوبید و بدون این که به رختکن برود سوار خودرو شد تا برود در حالی که اگر به رختکن نمیرفت نمیتوانست ساک ورزشی را از کمد بردارد یا این که راکت که وسط زمین بازی به زمین کوبیده شده بود چطور کنار ساک ورزشی داخل ماشین بود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
دوستی های غلط و....باعث حوادث می شود