به گزارش رکنا، هنوز متوجه نبودم که این کارم جرم است و ممکن است برایم گران تمام شود تا اینکه صبح روز بعد مادرم گوشی تلفن را دستم دید. با نگرانی پرسید: «این گوشی را از کجا آ‌ورده‌ای؟»

نمی‌دانستم چه جوابی به او بدهم. به‌چشمانش که نگاه کردم عرق شرم روی پیشانی‌ام نشست. سرم را پایین انداختم و گفتم گوشی مال دوستم است که اینجا جا گذاشته و بلافاصله از خانه بیرون زدم.

می‌ترسیدم ردم را پیدا کنند و آ‌برو و حیثیتم برود. تصمیم گرفتم کاری بکنم که مشکلی برایم درست نشود. به کلانتری 43 مشهد آ‌مدم. من دزد نیستم و می‌خواهم هرچه سریع‌تر گوشی تلفن را تحویل صاحبش بدهم. اعتراف می‌کنم اشتباه کرده‌ام. راستش را بخواهید چند وقت قبل در فضای مجازی با دو جوان هم سن و سال خودم که اهل یکی از شهرهای استان تهران هستند دوست شدم. آ‌ن‌ها قول دادند یکی دو روز برای مسافرت و دیدنم به مشهد بیایند. بالاخره راهی سفر شدند و آ‌درس خانه ما را هم داشتند.

از دیدنشان خیلی خوشحال شدم. همان شب اول در خانه مشغول یک بازی شدیم. هر یک از ما در این بازی می‌باخت باید جرئت خودش را طبق شرطی که بقیه می‌گذاشتند نشان می‌داد.

من باختم و دوستانم شرط گذاشتند گوشی تلفن مغازه‌دار سرکوچه‌مان را سرقت کنم. بی‌‌آ‌نکه بدانم چه کار اشتباهی می‌کنم، فقط برای ثابت کردن جرئت خودم دست به چنین کار اشتباهی زدم و بعد هم پشیمان شدم.

مادرم همیشه می‌گوید باید خیلی مراقب باشم چون آ‌برویی که یک عمر جمع کرده‌ای به یک لحظه از بین می‌رود. او بعد از مرگ پدرم از جانش مایه گذاشته تا مرا بزرگ کند و چشم امید دوخته که پسرش قد کشیده و مرد شده است. کاش به نصیحت‌ها و حرف‌های دلسوزانه‌اش گوش می‌دادم. البته باز هم خدا را شکر این موضوع ختم‌به‌‌خیر شد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

متین نیشابوری

وبگردی