در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و با حضور یک مستشار برگزار شد ، شاکی که مرد ۴۱ ساله ای به نام حبیب بود در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من سه سال قبل در تله سه مرد افغان گرفتار شدم. آنها به قصد کشت مرا زدند اما معجزه‌آسا زنده ماندم . در این سه سال زندگی ام تغییر کرده و مخارج زیادی داشته ام .حالا با توجه به این که دزدان شناسایی نشده‌اند تقاضا دارم تا دیه از صندوق بیت المال به من پرداخت شود.

وی که در جریان سرقت خودرواش تارهای صوتی اش به شدت آسیب دیده و نمی توانست به خوبی صحبت کند در تشریح جزئیات ماجرا به قضات دادگاه گفت: من نظامی بودم و عصرها با پرایدم مسافرکشی می کردم. اوایل تابستان سال ۹۷ بود که در آریاشهر منتظر مسافر بودم تا اینکه سه مرد افغان سوار شدند و از من خواستند تا در بست آنها را به حوالی میدان آذری برسانم. دو نفر از آنها که ناراحت بودند و گریه می کردند با من درد و دل کردند . آنها گفتند برادرشان در شهرک صنعتی در حوالی تهران در یک چاپخانه کار می کرده که بیمار شده و نیاز به کمک دارد. آنها می‌گفتند پولی برای رساندن برادرشان به بیمارستان ندارند .من که دلم برای آنها سوخته بود به آنها قول دادم تا کمکشان کنم و برادرشان را به بیمارستان برسانم .

این مرد ادامه داد : من به سمت شهرک صنعتی رفتم اما آنجا مردان افغان دست و پایم را بستند .همان موقع چند مرد افغان دیگر که با ماشین ما را تعقیب می‌کردند به آنجا رسیدند. آنها مرا شکنجه کردند و به شدت کتک زدند تا ماشینم را بدزدند. اما وقتی از جیبم کارت نظامی مرا پیدا کردند تصمیم به قتل من گرفتند. یکی از آنها گلویم را برید و مرا روی زمین انداخت. دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتم. آنها رفتند و من بیهوش شدم تا اینکه نزدیک اذان صبح بود که به هوش آمدم و نوری را از یک اتاقک نگهبانی دیدم. من نزدیک ۱۷۰۰ متر به صورت سینه‌ خیز خودم را روی زمین کشیدم تا به نزدیکی اتاقک نگهبانی رسیدم. آن‌جا سگی شروع به سر و صدا کردن کرد و مرد نگهبان بیدار شد و اورژانس را خبر کرد. من معجزه‌آسا زنده ماندم اما تارهای صوتی ام پاره شد و همه عصب های گلو و سر و صورتم از کار افتاد.حالا حتی اگر چندین سیلی به صورتم بزنند متوجه نمی شوم و نمی توانم به خوبی صحبت کنم .

وی گفت: آن زمان همسرم دوقلو باردار بود، ما صاحب یک پسر ۱۶ ساله هم بودیم .بعد از این ماجرا دوقلوهایم به دنیا آمدند اما قلب یکی از آنها سوراخ است و هزینه‌های زیادی برای درمان می خواهد .من خودم در این مدت دو سال بارها تحت عمل جراحی قرار گرفتم. داروهایم گران است و نمی توان آنها را تهیه کنم.

وی درباره نحوه پیداشدن ماشینش نیز توضیح داد: یک روز بعد از آن ماجرا ماشینم در حوالی اتوبان همت پیدا شد و پلیس فهمید دزدان خشن اعضای یک باند قاچاق بودند که چندین کیلو مواد مخدر با ماشینم جابجا کرده‌ بودند. اما پلیس در این مدت هیچ ردی از آن‌ها به دست نیاورده و مشخص نیست که آنها به کجا گریخته اند.

من قبل از این ماجرا مربی تیم ملی کشتی نوجوانان بودم و قاری قرآن بودم اما از وقتی تارهای صوتی گلویم هم پاره شده دیگر قادر به صحبت کردن نیستم. به همین خاطر هر دو شغلم را از دست داده ام. همین امروز تیم ملی کشتی نوجوانان برای شرکت در مسابقات به قزاقستان رفت اما چون من توان اداره تیم را نداشتم دعوت نشدم. در این دو سال چند بار در بیمارستان روانی بستری شده‌ام و داروهای اعصاب و روان مصرف می کنم. خانواده ام به سختی زندگی شان را می گذرانند و این ماجرا تأثیر بدی در زندگی ما گذاشته است .من و خانواده ام شرایطی بدی داریم و حالا با توجه به اینکه متهمان ردیابی نشده‌اند تقاضا دارم تا دیه از صندوق بیت المال به من پرداخت شود.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.