دختر 19 ساله در حالی که برای شکایت از یکی از بستگانش وارد کلانتری شده بود با بیان این که «فرخ» با هک کردن گوشی تلفن من پیام ها و تصاویر شخصی ام را به دست آورده و هم اکنون با درخواست های شوم، زندگی مرا به نابودی کشانده است درباره چگونگی این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: چند ماه قبل وقتی تحصیل در مقطع دبیرستان را به پایان رساندم جوانی به نام «عارف» از من خواستگاری کرد و این گونه ما با یکدیگر ازدواج کردیم. بعد از برگزاری جشن عقدکنان هرکدام از بستگانمان ما را برای آشنایی بیشتر و رفت و آمدهای خانوادگی به منزلشان دعوت می کردند من هم این رسوم سنتی را که «پاگشایی» نام دارد دوست داشتم و سعی می کردم به همراه همسرم در همه این مهمانی ها شرکت کنم تا این که شبی خواهر همسرم ما را به منزلشان دعوت کرد اما نیمه های شب بود که پیامکی روی گوشی تلفنم نقش بست.

پیامک از سوی یکی از بستگان نزدیک همسرم که خودش نیز متاهل بود برایم ارسال شد «فرخ» در آن پیامک نوشته بود از وقتی باشگاه می روی خیلی خوش تیپ شده ای! ابتدا پاسخش را ندادم اما پیامک های او پایانی نداشت و روز بعد هم تکرار شد به ناچار موضوع را با جاری ام درمیان گذاشتم. او گفت «فرخ» با زنان و دختران غریبه زیادی ارتباط دارد و همه او را به خوبی می شناسند.

«فرخ» گاهی به اتفاق همسرش به منزل ما می آمد یا او را در خانه مادرشوهرم می دیدم تا این که روزی تصویری برایم فرستاد که از تعجب چشمانم گرد شد! چرا که آن تصویر مربوط به دوران مجردی ام بود که خواستگار دیگری داشتم اما برای ازدواج به توافق نرسیدیم با دیدن آن تصویر فهمیدم که «فرخ» گوشی تلفن مرا هک کرده و به همه پیام ها و تصاویر داخل آن دسترسی پیدا کرده است.

از آن روز به بعد فرخ مرا تهدید می کرد که تصاویر خصوصی ام را برایش ارسال کنم و به درخواست های شومش پاسخ بدهم اما من این موضوع را قبول نکردم و برخورد تندی با او داشتم. در این میان فرخ تصاویر شخصی مرا به همه بستگان نشان داده و چنین وانمود کرده بود که من به قصد ارتباط با او این تصاویر و پیام ها را برایش ارسال کرده ام. دیگر نگاه های اطرافیانم نسبت به من تغییر کرده بود و از سوی دیگر هم همسر فرخ سر ناسازگاری گذاشته بود و فکر می کرد همسرش با من ارتباط دارد. این گونه بود که من برای جلوگیری از متلاشی شدن زندگی آن ها دروغی را سرهم کردم و به یکی از بستگان شوهرم گفتم من به منزل فرخ رفتم اما او توجهی به من نداشت نمی دانستم این حرف زندگی خودم را متلاشی می کند چرا که فرخ هم از این موضوع سوء استفاده کرد و ماجرا در بین همه فامیل پیچید.

با آن که همسرم کاملا در جریان مزاحمت های تلفنی فرخ بود ولی با شنیدن این حرف ها دیگر طاقت نیاورد و درخواست طلاق داد. این موضوع یک کلاغ، چهل کلاغ شد و برخی افراد فامیل تهمت های بسیار زشتی به من زدند. از سوی دیگر هم فرخ که زندگی مرا در آستانه نابودی قرار داده دست از رفتارهای زشتش برنداشته و مدام مرا برای رسیدن به نیت پلید خود تهدید می کند درحالی که من قصد داشتم از متلاشی شدن زندگی او جلوگیری کنم. شایان ذکر است به دستور سرهنگ حمیدرضا علایی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) پرونده این زوج جوان در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری مورد رسیدگی قرار گرفت.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.