نوجوان 17 ساله که در عملیات طرح های پاک سازی به عنوان مظنون به سرقت Stealing دستگیر شده بود در حالی که بیان می کرد بعد از آزادی Freedom از زندان Prison کارتن خواب شده ام و با جمع آوری ضایعات مخارج زندگی ام را تامین می کنم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری 24 میرزا کوچک خان مشهد گفت: در کلاس چهارم ابتدایی تحصیل می کردم که مادرم به دلیل بیماری جان سپرد.

یک سال بعد از این ماجرا پدرم با زن جوانی ازدواج کرد ولی آن زن هیچ رفتار مناسبی با من و خواهرم نداشت. وقتی ما رفتارهای زشت او را برای پدرمان بازگو می کردیم دیگر آرامشی در خانه نداشتیم چرا که باید منتظر کتک های نامادری مان می ماندیم.

هنوز دو سال بیشتر از ازدواج پدرم نگذشته بود که ماجرای اعتیاد نامادری ام لو رفت اما او در همین مدت موفق شده بود پدرم را نیز به دام اعتیاد بکشاند. به همین دلیل پدرم در برابر رفتار و گفتار زننده نامادری ام نمی توانست هیچ کاری انجام بدهد.

این گونه بود که زندگی در آن خانه به یک جهنم واقعی تبدیل شده بود چرا که دیگر رفتارهای پدرم نیز تغییر کرده بود و نامادری ام ما را مجبور می کرد تا برایش مواد مخدر Drugs فراهم کنیم. به همین دلیل روزی خواهرم که سه سال از من بزرگ تر بود، دستم را گرفت و از منزل فرار Escape کردیم و شبانه به منزل عمه ام رفتیم. او فرزندی نداشت و ما را با مهربانی در آغوش گرفت.

با آن که مدتی بود درس و مدرسه را کنار گذاشته بودیم ولی با اصرار عمه ام دوباره راهی مدرسه شدیم. او حضانت ما را به عهده گرفت. گویی سعادت و خوشبختی را در این دنیا فقط برای ما فراهم کرده بودند. سه سال بود که بدون هیچ دغدغه ای نزد عمه ام زندگی می کردیم و تمام خاطرات تلخ گذشته از ذهنمان رفته بود تا این که روزی تماس تلفنی پدرم دوباره افکارم را به هم ریخت. او گفت اعتیادش را ترک کرده و زندگی خوبی دارد اگر من هم نزدش بازگردم شغل خوبی برایم دست و پا می کند.

وقتی عمه ام ماجرا را فهمید خیلی اصرار کرد که او را ترک نکنم. او می گفت: حرف های پدرت صحت ندارد ولی من که فریب احساساتم را خورده بودم و از سویی نیز دلم برای پدرم تنگ شده بود، به همه خوشبختی هایم پشت پا زدم و از خانه عمه ام بیرون آمدم. در همین حال عمه ام با من شرط کرد که اگر نزد پدرم رفتم دوباره حق بازگشت نزد او را ندارم. خلاصه بعد از چند روز سرگردانی در کوچه و خیابان فهمیدم که حرف های پدرم حبابی پوچ بود چرا که به هر بهانه ای مرا از خودش می راند و حتی پاسخ تلفن هایم را نمی داد.

روی بازگشت نزد عمه ام را نداشتم تا این که برای رهایی از این وضعیت در دام دوستان ناباب افتادم و به پاتوق های خلافکاری کشیده شدم. به پیشنهاد یکی از دوستانم سوار موتورسیکلت شدیم و به کیف زنی و موبایل قاپی روی آوردیم. اما از آن جایی که موتورسیکلت دوستم سرقتی بود، خیلی زود دستگیر و به دو ماه زندان محکوم شدم.

وقتی از زندان آزاد شدم، به کارتن خوابی روی آوردم و با جمع آوری ضایعات روزگار می گذراندم. حالا هم آرزو دارم شاید روزی عمه ام مرا بپذیرد و ...

شایان ذکر است به دستور سرهنگ حمیدرضا علایی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) این نوجوان در اختیار دایره مددکاری قرار گرفت تا اقدامات لازم در این باره به عمل آید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

اولین فیلم از حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در اهواز + فیلم

فوری / حمله تروریستی به مراسم رژه نیروهای مسلح در اهواز

اولین تصاویر از حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح اهواز + فیلم

فوری / تیراندازی مجدد در محل حادثه تروریستی اهواز + تصویر

روحانی از پرسه زنی دختران و پسران نذری بگیر در ایام عزاداری انتقاد کرد!

این فیلم تمام ایرانیان را در دنیا تکان داد / چه بلایی بر سر سمیه در کمپ منافقین آمد

حمید و 2 فرزندش قربانی عشوه زنانه ناهید شد!

روستایی که پس از زلزله با خاک یکسان شد / سکینه 7 ساله تنها بازمانده بود

طلاق خنده دار عروس و داماد پولدار تهرانی

مرد کلاردشتی زنش را از پشت بام به کوچه پرت کرد / زن بی نوا در دم جان باخت

عروس جوان را در بیمارستان مشهد گرو نگه داشته اند / او از یک حادثه دلخراش نجات یافته است + عکس

قاتلی که خودش را جای مقتول معرفی کرد ! + عکس دادگاه تهران

در تهران با 3 میلیون تومان آدم می کشند ! / دختری برای قتل خواهر نابغه اش شرور اجیر کرد !

رفتار توهین آمیز با خانم معلم مدرسه روستایی در اتاق مدیر برق ماسال

خط و نشان ترامپ به ایران !

تجاوز به عروس های جوان هنگام مشاوره زناشویی در اتاق مشاور + عکس

پدر داماد عاشق عروسش شد و به او تجاوز کرد!

 

وبگردی