خاطره
اعتراف فرهاد رییس باند راکی به 2 قتل / نوچه ام را خیلی راحت کشتم و ..!
حوادث رکنا: سالها قبل پروندهای به من ارجاع شد در رابطه با سرقت چند کارتن چسب برق. با اعلام خبر سرقت، راهی محل شدم، مغازهای نبش کوچه مروی مورد سرقت قرار گرفته بود. شبانه کرکرههای مغازه را بریده بودند و چند کارتن چسب به سرقت رفته بود.
در تحقیقاتی که انجام دادیم به دو جوان عراقی مشکوک شدیم. در تحقیقات از صاحب مغازه نیز مشخص شد که مرد میانسال به یکی از دو مظنون ما مشکوک است و احتمال سرقت Stealing توسط آنها قوت گرفت.
در ادامه یکی از مظنونان بازداشت شد و او در تحقیقات اعتراف کرد همراه یکی از دوستانش به نام بابک این سرقت را انجام داده است. بررسیها نشان میداد که بابک برای انجام کاری به یکی از شهرستانهای استان همدان رفته است. نمیتوانستیم صبر کنیم تا بابک دوباره به تهران برگردد، این احتمال وجود داشت که او از دستگیری همدستش باخبر شده باشد و اقدام به فرار Escape کند. بلافاصله با نیابت قضایی راهی شهرستان مورد نظر شدیم.
در ادامه تحقیقات موفق شدیم بابک را هم دستگیر کنیم. در تحقیقات، بابک نه فقط به سرقت از مغازه و چسبهای برق اعتراف کرد، بلکه سرقتهای دیگری را که با همدستانش مرتکب شده بود نیز برملا ساخت. او گفت: سرقت چسب برق، معمولی ترین سرقتی بود که ما انجام دادیم. سرقتهای باند ما که راکی نام دارد، خیلی حرفهای و حساب شده است. سردسته باند ما مردی به نام فرهاد است و او نقشه سرقتها را طراحی میکند.
سرقتهای سریالی مردان خشن
بابک مکثی کرد و ادامه داد: ما دسته جمعی اقدام به سرقت میکردیم، برای همین هم مالباختهها جرات اعتراض نداشتند. حدود 10 ، 15 نفر سوار چند خودرو راهی جاده خاوران میشدیم. در اطراف جاده خاوران بنگاههای باربری وجود دارد که میدانستیم آنها درآمد روزانه شان را داخل گاوصندوق نگهداری میکنند. به همین دلیل این بنگاهها سوژههای خوبی برای سرقتهای ما بودند. گروهی وارد بنگاهها میشدیم و با تهدید سلاح، دست و پاهای نگهبان را میبستیم، بعد از آن گاوصندوقها را تخریب میکردیم و پولهای داخل آن را به سرقت میبردیم. ما حدود 30 سرقت به همین شیوه و شگرد را مسلحانه انجام دادیم و نگهبانان این بنگاهها نیز وقتی سلاح را روی شقیقههایشان میدیدند، بدون مقاومتی تسلیم میشدند.
او گفت: اما سرقتهای ما به همین جا ختم نمیشد، ما سرقتهای زیادی انجام دادیم که 30مورد آن مسلحانه بود. سرقتهای دیگرمان را در بازار Store و پاساژ ملت، چراغ برق و... انجام دادیم. این سرقتها را نیز دسته جمعی انجام میدادیم، شبانه وارد پاساژها میشدیم و اگر نگهبانی داشت که دست و پایش را میبستیم، اگر هم نداشت که چه بهتر. گاوصندوقهای تمام مغازههای داخل پاساژ را به داخل راهروی وسط میکشاندیم و بعد از شکستن قفل آنها، پولها را به سرقت میبردیم. من شنیده بودم که فرهاد چند قتل Murder هم مرتکب شده است، اما جزئیات آن را نمیدانم.
باتوجه به اظهارات بابک، به تحقیق در این رابطه پرداختیم. مالباختگان و عاملان این سرقتها شناسایی شدند. اما دستگیری متهمان این پرونده کار آسانی نبود. اعضای این باند متهمان خشنی بودند که برای اجرای نقشه شان دست به هر کاری میزدند. برای دستگیری 30 عضو این باند 30 عملیات جداگانه انجام دادیم.
متهمان این پرونده بسیار خشن بودند، هر چند بعد از دستگیری تعدادی از آنها اعدام execution شدند، اما باقی افراد باند راکی، بعد از تحمل حبس و بازگشت دوبارهشان به جامعه دست از کارهای خلافشان برنداشتند. یکی از آنها به نام هرمز سردسته همان باند، عامل سرقت 15 فرش از مغازه فرش فروشی درسال 74 بود. هرمز نیز دو نفر را به قتل رسانده بود و ما از روی تنها سرنخ ماجرا که خودروی گالانت بود؛ موفق به دستگیری او و همدستانش شدیم. در آن پرونده هرمز به طرف من نشانه گرفت و از فاصله نزدیک به من تیراندازی کرد که من مجروح شدم و او در این جریان کشته شد. افراد دیگر این باند هم بهتر از هرمز نبودند، هر کدام از آنها بعد از آزادی Freedom تشکیل باند داده و در دستگیری بعدیشان کشته یا اعدام شدند.
خلاصه ما موفق شدیم تمام 30 نفر اعضای این باند را دستگیر کنیم که فرهاد، سردسته این باند نیز در میان آنها بود. زمانی که تحقیقات از فرهاد را آغاز کردیم او به سرقتهای مسلحانه و سرقت از بازار اعتراف کرد و علاوه بر این سرقتها، راز دو جنایت Crime هولناک را نیز برملا ساخت.
اولین جنایت
فرهاد در تحقیقات گفت: اولین قتلی را که مرتکب شدم، قتل یک سرایدار میانسال در خیابان بعثت بود. آن شب مثل تمام سرقتهایمان گروهی راهی محل سرقت شدیم. سرایدار یک گاراژ آهن فروشی مرد افغانی بود که با دیدن ما مقاومت کرد. سعی داشتیم دست و پایش را ببندیم و سرقتمان را اجرا کنیم، اما او آنقدر سر و صدا کرد تا مجبور شدم با شلیک یک گلوله به سرش به زندگیاش خاتمه دهم. بعد از آن هم تمام اموال و وسایل داخل آهن فروشی را به سرقت برده و محل را ترک کردیم.
فرهاد اما در رابطه با دومین پروندهاش گفت: همدستم نباید پررویی میکرد؛ اینکه کسی بخواهد در رابطه با تقسیم اموال حرفی بزند، جوابش مرگ است. ما هرچه گیرمان میآمد را باهم خرج میکردیم، برای همین هم نباید اعتراض میکرد. از تمام سرقتهایی که انجام داده ایم با آنکه میلیونی بود، اما یک ریال هم برایمان نمانده است، چون دسته جمعی خرج تفریح میکنیم. اما هوشنگ نمیخواست این کار را انجام دهد. بعد هم میگفت که سهمش بیشتر است و زمانهایی حس میکردم که از دزدی theft کش میرود؛ برای همین او را به قتل رساندم. بعد از قتل، جسدش را به بیابانهای اطراف انتقال داده و جنازه را سوزاندیم تا هیچ رد و سرنخی از خود به جا نگذاریم.
با اعتراف فرهاد به جنایتها، مقتول اول شناسایی شد و برای یافتن مقتول دوم به محلی رفتیم که جنازه را در آنجا آتش زده بود. بقایای جسد همدست فرهاد به سختی پیدا شد. با دستگیری 30 مرد خشن، باند راکی نیز متلاشی شد و متهمان به سزای اعمالشان رسیدند. زمانی که به این پرونده رسیدگی کردم ستوان دو بودم و هرگز تصورش را هم نمیکردم که یک سرقت چسب برق، ما را به چنین باند مخوفی برساند و بتوانیم تمام اعضای باند را دستگیر کنیم. اگر روزی که این سرقت گزارش شده بود، با دقت به آن رسیدگی نمیکردم، راز جنایات و سرقتهای مسلحانه باند راکی هرگز برملا نمیشد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
تجاوز به شیدای 18 ساله در گاوداری! / نوید به التماس هایم توجه نکرد
زیبایی شهناز و خبیثی زن مطلقه زندگی ام را نابود کرد!
هنوز عروسی نکرده بودیم که سعید مرا در حمام زندانی کرد و ..!
فرشید حتی پس از شلاق خوردن هم دست از زنم برنداشت! / از ساغر در صحنه وحشتناک فیلم گرفته بود! + گفتگو
سرنوشت شوم زن یک مرد زندانی! / او به دنبال اعتراف شیطانی من است و ..!
شوهرم را تعقیب کردم و درخانه خانم حسابدار شرکت در وضعیت بدی مچ اش را گرفتم و ..!
تجاوز به فاطمه 17 ساله در کارگاه قنادی / وقتی کارم تموم شد عماد مرا نگه داشت و ...!
این جوان شیطان صفت را می شناسید؟/او دانش آموز پسر را به جنگل لویزان برد و ..!+عکس بدون پوشش
زهره زن مطلقه بود با من ازدواج کرد/او رفتارهای کثیفی داشت تا اینکه..!
کیوان 19 ساله عاشق زن شوهردار شد! / فرزانه 35 ساله در کوچه خلوت غافلگیر شد و ..! + عکس
اقدام شیطانی پسردایی عروس / تازه داماد در پارک یافت آباد سر قرار رفت و ..!
شوهرم فهمید بچه از او نیست و ..! + عکس
جالب بود. یک باند 30 نفره خیلی مخوف هست. آقای افسر پلیس در این ماجرا هم بسیار باهوش بودند و هم اینکه خیلی پیگیر. به عبارت دیگه ایشان سی باند گنگستر را متلاشی کردن که واقعا جای قدردانی زیادی از ایشان داره. من به نوبه خودم بعنوان یک هموطن به وجود ایشان افتخار می کنم. و نکته جالب در این خاطره عبرت نگرفتن اشخاص خلافکار از حبس و زندان هست. اینا بعد از آزاد شدن از زندان باز هم ارزش آزادی را نفهمیدند و عبرت نگرفتند و مجددا مرتکب جرائم خشن شدند. یک راهش اینه که ساز و کاری باشه تا مجرم بعد از آزادی بعنوان مثال حداقل هفته ای یکبار خودشو به کلانتری معرفی بکنه. این روش خوبیه تا مجرمین همیشه زیر نظر باشن. و در صورت عدم مراجعه مطمئنا داره خلاف جدید برنامه ریزی میکنه.