وقتی به خودم آمدم که در خانه مجردی شراره بودم و ... / می خواهم زنم مرا ببخشد!
حوادث رکنا: دیگر از این رفتارها خسته شده بودم. فضا هر روز برایم سنگینتر و کسالت بارتر میشد. تا اینکه یک روز به اصرار همکارم تصمیم گرفتم برای رهایی از حرفها و متلک پراکنی آنها، به یکی از میهمانیها بروم. همسرم هرگز به کارهای من اعتراض نمیکرد اما برای اینکه حساسیتی برایش ایجاد نشود به او گفتم میهمانی کاری است و همکاران هم حضوردارند. او نیز که از همه جا بیخبر بود بدون هیچ سؤال و جوابی برایم آرزوی موفقیت کرد. مرد آهی کشید و زیر لب چیزی گفت و ادامه داد: «کاش آن شب شوم پایم میشکست و به آن میهمانی لعنتی نمیرفتم. اما چه کنم که....
چهره مرد جوان تکیده و افسرده بود. آرام وقرار نداشت و به محض ورود به اتاق و پیش از اینکه روی صندلی بنشیند شروع به صحبت کرد وگفت: «من در کنار همسر و فرزندم احساس آرامش و خوشبختی میکردم اما افسوس که قدر آن لحظات خوب را ندانستم. من کارگزار شرکت بیمه بودم و درآمد بالایی داشتم. یکی از کارمندان خوب شرکت بودم اما به خاطر اینکه هیچ وقت در خوشگذرانی ومیهمانی های همکارانم شرکت نمیکردم همیشه مورد تمسخر همه بودم و این موضوع حسابی اذیتم میکرد. آنها هفتهای یک بار پارتی میگرفتند و تا هفته بعد راجع به آن حرف میزدند. گاهی اوقات نیز برای اینکه مرا حساس کنند وقتی وارد اتاق میشدم میگفتند: «بچه مثبت آمد، به کارتان برسید و....»
دیگر از این رفتارها خسته شده بودم. فضا هر روز برایم سنگینتر و کسالت بارتر میشد. تا اینکه یک روز به اصرار همکارم تصمیم گرفتم برای رهایی از حرفها و متلک پراکنی آنها، به یکی از میهمانیها بروم. همسرم هرگز به کارهای من اعتراض نمیکرد اما برای اینکه حساسیتی برایش ایجاد نشود به او گفتم میهمانی کاری است و همکاران هم حضوردارند. او نیز که از همه جا بیخبر بود بدون هیچ سؤال و جوابی برایم آرزوی موفقیت کرد. مرد آهی کشید و زیر لب چیزی گفت و ادامه داد: «کاش آن شب شوم پایم میشکست و به آن میهمانی لعنتی نمیرفتم. اما چه کنم که....
از وقتی وارد میهمانی شدم بشدت عذاب وجدان داشتم. من هرگز میهمانی مختلط نرفته بودم و آن فضا برایم غریبه بود و بشدت معذبم کرده بود. سعی میکردم با تلفن همراهم سرگرم شوم و به کسی نگاه نکنم اما همکارانم مدام شیطنت میکردند. نیم ساعتی گذشته بود که ناگهان دختر جوان و خوش قیافهای که دو نوشیدنی در دستش بود به سمتم آمد. کمی خودم را جمع و جور کردم. اما او جلوتر آمد با رفتار وسوسه انگیزی کنارم نشست. خودش را «شراره» معرفی کرد و لیوان نوشیدنی را به سمت من گرفت. آنقدر صمیمی و گرم بود که انگار سحر و جادو شده بودم. نمیتوانستم چشم از او بردارم. همکارانم مدام تیکه میانداختند و با ریشخندی از کنارمان رد میشدند اما من هیچ کدامشان را نمیدیدم، حتی آن لحظه همسر و پسرم را هم یادم رفته بود....
«شراره» وقتی فهمید کارگزار بیمه هستم به بهانه انجام کاری شمارهام را گرفت و از من خواست شمارهاش را ذخیره کنم. من هم که دنبال فرصتی بودم که او را دوباره ببینم با اشتیاق از کمک به او، استقبال کردم. آن شب تمام شد اما رابطه من و «شراره» تازه آغاز شده بود. اوایل فقط درباره مشکلاتش حرف میزدیم. آنقدر بیتابش بودم که گاهی روزی 10 بار با او تماس میگرفتم و به بهانهای برای ملاقاتش میرفتم. ماهها به این منوال گذشت تا اینکه روزی به خودم آمدم که خانه و ماشینم را به نام «شراره» کرده بودم و در خانه مجردی او و کنارش شیشه میکشیدم. وقتی همه از اعتیادم مطلع شدند، از کار اخراجم کردند و «شراره» که دید دیگر آهی در بساط ندارم مرا رها کرد و رفت. موضوع وقتی بدتر شد که همسرم علاوه بر اعتیادم از رابطه من و «شراره» باخبر شد و با پسرم به منزل مادرش رفت. دیروز هم احضاریه دادگاه برای طلاق به دستم رسید. من اشتباه کردم اما حالا پشیمانم و فقط میخواهم همسرم مرا ببخشد و برگردد.»
مهارت «نه گفتن» را بیاموزیم
کارشناس مرکز مشاوره «آرامش» پلیس Police اصفهان گفت: «روابط نامتعارف و بدون چارچوب همواره یکی از عوامل فروپاشی بسیاری از خانوادهها و افزایش آمار فرزندان طلاق است. اینکه به خاطر لذتهای آنی و زودگذر وارد رابطهای بشویم که هیچ ثباتی ندارد، منجر به تبعات جبرانناپذیری خواهد شد. اگر با دید آسیب شناسانه به موضوع نگاه کنیم، بیثباتی در ساختارهای شخصیتی، نداشتن مهارت نه گفتن، ناتوانی در قاطعانه صحبت کردن، تنوع طلبی شخصیتی و... مشکلاتی از جمله اعتیاد به وجود خواهد آورد. مهارت نه گفتن، مهارتی است که باید از دوران کودکی آموزش داده شود، فردی که مهارت نه گفتن را دارد، احساس ارزشمندی خود را در گرو تأیید گروه همسالان نمیداند و به خاطر پذیرفته شدن از جانب آنها حاضر نیست دست به هر کاری بزند و در هر جمعی قدم بگذارد.» برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
عروس و داماد زنجانی در برف پاییزی گرفتار شدند و به مراسم نرسیدند + فیلم
نیلوفر وقتی مادرش نبود مرا به خانه اش برد و..! / دختر و پسر هردو دروغ گفتند!
ردپای زن همسایه در زندگی مرد متاهل / مادر عروس خانم پشت در گیر کرد
کسب درآمد هنگفت یک زن با جسد گربه! + عکس
دکتر برادران درگذشت + عکس
قاتل اهورا به قصاص محکوم شد
سلطان در مشیریه تهران کشته شد! + عکس
این مدیر عامل قلابی را می شناسید؟ / اسماعیل افراد جویای کار را سرکیسه می کرد +عکس
قرار شوم سمیه با پسر جوان در یک باغ شهریار / وقتی آن دو را باهم دیدم ..!+ عکس
با یک ضربه چاقو تسلیم مرد غریبه در پارکینگ شدم و ..! / 2 جوان در جردن دستگیر شدند + عکس
2 دختر قتل مرد ثروتمند را در خیابان شریعتی بازسازی کردند + عکس
تصادف مرگبار 206 با آمبولانس اورژانس / 2 سرباز جان باختند
مرگ یک زن کرجی در سطل زباله شهری!
ماهرخ پس از ارتباط شیطانی با من، خواست تا برای شوهرش پاپوش درست کنم و .!+ عکس
سعید نفس نمی کشید از ترس او را در خانه مجردی تکه تکه کردم و ..!
قتل 3 دختر و گمشدن 9 زن جوان در آبادان + جزئیات
فرجام تلخ جدال هفت ماهه پسر 11 ساله با مرگ و زندگی
ارسال نظر