درخواست بیش از سههزار نفر از مجلس برای محدودیت فروش اسید
رکنا: هر روز یا حداقل هفتهای یک الی دو بار خبرهایی را میشنویم که در منطقهای، مردی یا زنی بر روی مردان و یا زنانی اسید پاشید.
این اقدام که یکی از مهمترین مصادیق خشونت است، همواره ابراز تاسف گروه بزرگی از اجتماع ما را در پی دارد اما برخی به این فکر افتادند که در این راه، قدمی بردارند. درنتیجه چندی پیش حرکتی در فضای مجازی شکل گرفت و کمپینی به نام «علیه خردهفروشی اسید» شکل گرفت تا برای رسیدن به این منظور، امضا جمعآوری کند تا از راه قانونی و با مراجعه به مجلس شورای اسلامی، نسبت به برطرف کردن این معضل اجتماعی اقدام کنند.
برای این منظور، متنی را خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، معاونت زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری و کمیسیون زنان مجلس شورای اسلامی منتشر شد. متن این نامه به این شرح است:
« اسیدپاشی تیتر روزنامههای اجتماعیست. اسیدپاشی یک آسیب اجتماعیست. اسیدپاشی جرم Crime است. اسیدپاشی همه اینها هست و فقط اینها نیست. اسیدپاشی به عینیترین شکل ممکن پوست و گوشت و استخوان قربانیان را میسوزاند و در عین حال در وجه نمادین خود امنیت فکری و روانی جامعه را هدف میگیرد.
این کمپین برای محدود کردن یکی از راههایی که ممکن است وقوع اسیدپاشی را محدود کند، یعنی خردهفروشی اسید، تشکیل شده است. ما امضاکنندگان این نامه واقفیم که برای جلوگیری از وقوع اسیدپاشی باید از تمام راههای ممکن اقدام کرد و به موازات ریشهیابیها و بحثهای مفصل در خصوص این آسیب اجتماعی، یکی از مؤثرترین راهکارهای فوری و اجرایی برای کاهش این خشونت، ضابطهمند کردن فروش اسید نیتریک، سولفوریک یا هیدروکلریک -که اغلب حملات با آنها انجام میگیرد- از طریق محدود و مقید کردن دسترسی به آنهاست. در حال حاضر، تهیه این مواد به آسانی از یک مکانیکی یا فروشگاه مواد آزمایشگاهی یا بهداشتی با بهایی اندک امکانپذیر است. علاوه بر بازار Store و در مغازههای فروش مواد اولیه صنعتی و آزمایشگاهی، اکنون اسیدهای مختلف بدون هیچ بررسیای درباره خریدار، به صورت اینترنتی و در اندازه نامحدودی به قیمتی حتی ارزانتر از بازار نیز قابل تهیه است. توجه داشته باشیم که اگر دشواری شرایط دسترسی حتی یک نفر را منصرف از این اقدام جنایتکارانه کند، ارزش هر تلاشی را دارد. از این رو ما امضاکنندگان این مطالبه، از قانونگذاران در مجلس میخواهیم در همکاری با حقوقدانان و نمایندگان اصناف مرتبط، خردهفروشی اسید را محدود و مقید به شرایط خاص کنند. اسیدپاشی جرمیست که ظاهرا، صرفا به یک فرد آسیب میرساند اما در حقیقت، سلب امنیت و بحرانی کردن زندگی اجتماعی همه ما و به ویژه زنان را هدف گرفته است. به همین دلیل ما باور داریم که تنها با تلاش جمعی میتوان در راستای خشونتزدایی در این زمینه گام برداشت.»
برای بیشتر آشنا شدن با کمپیشن «علیه خردهفروشی اسید» ادمینهای اصلی و پیگیریکنندگان این برنامه، یادداشتهایی را در اختیار ما قرار دادهاند.
اسید و عمق دردهایی که تداعی میکند
ثریا حمیدی
مددکار اجتماعی
مطمئنم شما هم وقتی صفحه حوادث Accidents روزنامهای را ورق میزنید و در میان انبوه خبرهای ریز و درشت جنایی و یا حوادث غیرمترقبه چشمتان به خبری در مورد اسیدپاشی میافتد ناخودآگاه چند ثانیه مکث میکنید و به عمق درد قربانی فکر میکنید. به راستی چه عاملی باعث میشود که در بحبوحه آنهمه حادثههای رنگارنگ و آنهمه ابزار جرم به اسید و یا مواد شیمیایی خطرناک بیشتر تمرکز کنید و با قربانی بیشتر همدردی کنید؟احتمالا هر کس دلیلی مهم برای خود دارد اما یقین میدانم سهم عمق و ابعاد درد در این همدردی بیشتر است. ما یک قربانی داریم که نمرده است اما به گمانم هر روز در مقابل چشمان ما میمیرد.
***
اسیدپاشی در کشورهای در حال توسعه بیشتر گزارش میشود و طی تحقیقات صورت گرفته دو الگوی مشخص دارد: زنان قربانی اول هستند و دلیل مهم دیگر قضایای عاطفی و اختلال در روابط شخصی افراد در ارتکاب این جرم بیشتر دخیلند. آمار دقیقی از میزان اسیدپاشیهای صورت گرفته در کشورمان نداریم اما طبق مطالعات نامنتظم صورت گرفته در استانها حدود ۱۱/۵ درصد سوختگیهای شدید ناشی از اسیدپاشی است و درد بزرگ این درصد در قسمت عمدی بودن آن است. فردی به یکباره و یا در طول یک بازه زمانی معمولا کوتاهمدت و یقین در اثر نداشتن مهارت حل مساله و خودکنترلی، تصمیم میگیرد برای رفع موقت کین خود دست به دامن مادهای شود که اول جسم مخاطبش را میخورد و بعد روح و روان خودش را. مادهای که حتی از ریختنش بر روی وسایل بیروح میترسیم چه برسد به روی صورت و پوست و روان یک انسان.
****
همه ما باور داریم که پیشگیری یک مبحث فرهنگی است و بلند مدت. ما برای کم کردن اسیدپاشی نیاز به آموزش داریم. حسن نیت، گذشت، خودکنترلی، مهارت حل مساله و حتی تلافی کمهزینهتر از مواردی است که میتواند موضوع تفکر ما باشد و ساعتها بر روی آنها بحث کنیم و به نتیجه برسیم اما آیا در مورد اسید و مواد شیمیایی خطرناک میتوان فقط به فرهنگ و سعه صدر و ذهن جامعه بسنده کرد؟ یقینا نه! میخواهیم دست به دامن قانون Law شویم تا او هم تا زمان نهادینه شدن فرهنگ عدم آسیب به دیگری، مراقب ما باشد.
میخواهیم چرخه دسترسی به اسید و سایر مواد شیمیایی خطرناک را قانونمند کنیم تا تهیهاش برای هر فرد عصبانی و دلخور راحت نباشد. باور داریم در این چرخه «دسترسی سخت» خیلیها از اسید منصرف میشوند و از مکث اندوهگین ما هم در صفحات حوادث روزنامهها میکاهند...
عادت به جنایت Crime نکنیم
نیما صفار
شاعر و نویسنده
وقتی حامد شهیدی، دوست روزنامهنگارم پیشنهاد کمپین محدود کردن خردهفروشی اسید را داد، دشوار نبود حدس جنس مخالفتهای در راه: «این کار بیفایدهست!»، «نشدنیه!»، «باید فکر زیربنایی کرد!» و ... ولی حجم و میزان تندی فزاینده لحنشان، مخصوصا وقتی در کمتر از یک هفته بیش از 1500 امضاء در یک گروه تلگرامی جمع شد، دارد هی غیرقابلدرکتر میشود. معقولترین گیر به این خواسته این بود: «برای استفادههای روزمره پس چه کنیم؟» که پاسخش استفاده از مواد جایگزین، اسیدهای رقیق شده، واگذاری امور به مراکز مجاز و ... بوده. سایر ایرادگیریها، مخالفتهای تیپیکالی هستند که علیه هر حرکت جمعی علم میشوند: «حالا ما همه چیزمون حل شده، اسیدپاشی مونده؟»، «اونی که بخواد بپاشه از هر جا بتونه گیر میاره و اگه نه چاقو میزنه طرف رو»، «اصلا این یه مسأله قانونیه. به شما چه ربطی داره؟»، «جای این کارا باید فرهنگسازی ریشهای کرد» که میشود این پاسخ کلی را به همهشان داد که «اگه شما فکر میکنین کار دیگهای مؤثرتره، بسمالله!» ضمن این که بعد از دیدن صورتهای سوخته از اسید، مضحکترین چیز فکر به این که «آیا ارزشش رو داره یا نه؟» هست. برای پیدا کردن عکس گروه کمپین کلی گشتم و ملایمترین تصویر موجود هم چنان دوستان را آزرد که بعد از درخواستهای مکرر یک طرح گرافیکی جایگزینش شد.
پیشتر که کنار دیگر دوستان پیگیر کمپین تخفیف مجازات متهمان مواد مخدر Drugs بودیم، کم از دیدن روشنفکران موافق اعدام execution جا نخوردم و در این مورد که تصور میکردم هیچ مخالفتی وجود نداشته باشد، باز این حملههای مستمر و فزاینده جریان دارند. جالب اینجاست که از سمت مشاغلی که با اسید مرتبطاند چندان مخالفتی نمیبینیم و مخالفتها بیشتر از آن خصلت و عادت ما که کاری نکنیم و با تمسخر هر کس که گامی، ولو لغو و کمثمر برمیدارد، احراز هویت و منزلت کنیم، برمیآید. اینطور وقتها بارها پرسیده میشود «بفرمایین چرا ضرر انجام این کار به فرموده شما لغو از انجام ندادنش بیشتره؟» و پاسخی نیست. به هر حال به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل.
جوانی را میشناختم که به طور جدی قصد خودکشی داشت و چون میدانست مردن با قرص برنج بسیار زجرآور است، پی سیانور میگشت. نیافت و دوران بحران گذشت و الآن وضعیت خیلی مستقرتری دارد. اگر دسترسی دشوار به اسید بتواند حتی یک قربانی را نجات دهد، ارزش هر تلاشی را دارد.
برخی دوستان موافق کمپین مصراند که مانع اصلی مقابل جنایت اسیدپاشی سختتر شدن مجازات است نه دشوار کردن دسترسی. حتی اگر با این فرض موافق باشیم، نافی این کارزار محدود کردن خردهفروشی نیست و ... به شخصه نمیتوانم پیگیر تشدید هیچ مجازاتی باشم چون تشدید مجازات جامعه خشن و تبعیضزده را برابر و مهربان نمیکند و وقتی میبینم میزان مجازات اسیدپاشی به مراتب کمتر از مجازات فعالین فرهنگی و مدنیست، طبعا نتیجه نمیگیرم برای ایجاد تعادل باید اولی بالا برود. برعکس: فکر میکنم در شرایطی که اهل فکر و فرهنگ و دغدغهمندانمان ترس از مجازات نداشته باشند، مطمئنا احتمال بروز این آسیبهای اجتماعی را به طور محسوسی پایین خواهند آورد.
برخی اصرار بر کار فرهنگی و زیربنایی و ... دارند. اینها تعابیر لوکس و باکلاسی هستند. ولی واقعا به چیز مشخصی اشاره میکنند؟ شاید. ولی وقتی به یاد آوریم قربانی اصلی اسیدپاشی زنان، به طور مشخص زنان جوان هستند، مخصوصا اگر بر و رویی داشته باشند، دیگر چندان دشوار نیست پیدا کردن جایی که دارد گره تنگتر میشود و شاید برایمان روشن شود که چرا سنتگرایان خیلی هم حساس به این جنایت نیستند.
اسیدپاشی به مثابه خشونتی جنسیتی
مهتاب محبوب
تنها در خردادماه امسال دو مورد اسیدپاشی در تهران، دو مورد در شاهرود و مواردی در کرمانشاه، ماهشهر، اهواز و مشهد گزارش شده است. شگفت آن که به رغم تعدد وقوع این جنایت هولناک هیچ کدام از سازمانهای عریض و طویل مدعی مبارزه با آسیبهای اجتماعی در سالهای اخیر پژوهشی درباره قربانیان و مرتکبان این جرم سفارش ندادهاند. تنها تحقیق موجود در این زمینه بین خرداد 1383 تا مهر 1389 روی 59 مورد اسیدپاشی در بیمارستان سوختگی مطهری تهران انجام شده است که براساس این پژوهش 51درصد قربانیان مرد و 49 درصد زن بودند. به این اعتبار نمیتوان به دقت گفت در سالهای اخیر زنان چه سهمی از قربانیان را تشکیل میدهند اما در سراسر جهان زنان و کودکان بیشترین قربانیان اسیدپاشی هستند و حمله –که گاه به مرگ قربانیان میانجامد- اغلب با نیت قبلی و با هدف ضرب و جرح و ویران کردن چهره آنان اتفاق میافتد. این در حالی است که امکان ابراز احساسات، برقراری ارتباطات اجتماعی و به طور کلی امکان زیست اجتماعی به چهره آدمی وابسته است و ویرانی چهره به معنای سلب امکان حضور در اجتماع از زنان است. حال به این شرایط وضعیت ویژه زنان را بیافزایید که در تصور هژمونیک ابراز محبت، گشادهرویی و زیبایی از آنان توقع میرود و غیاب این ویژگیها، محرومیت اجتماعی او را دو چندان خواهد کرد.
زمانی که به انگیزه جرائم اسیدپاشی توجه میکنیم، بعد جنسیتی موضوع برجستهتر میشود. بسیاری از جنایتها با انگیزه انتقامجویی عشقی، حسادت، انگیزه ناموسی و یا اختلافات خانوادگی انجام میشود و نه تنها مردان که زنان نیز مرتکب این جنایت هولناک میشوند. بنابر تنها پژوهش موجود، خواستگاری ناموفق، رابطه خارج از چارچوب ازدواج یا درخواست طلاق بیشترین دلایل اسیدپاشی و عواملی مثل فقر، وضعیت بد اجتماعی و اقتصادی و کلاهبرداری مالی هم از دیگر عوامل شایع بودهاند. نیمی از زنان قربانی هدف حمله شوهر یا بستگان دیگر قرار گرفته بودند.
عمل اسیدپاشی کنشی است هوشیارانه و در پیوند با معانی، ذهنیت و مناسبات فرد در محیط اجتماعی که در آن پرورش یافته و زیست میکند. در این بستر، ساختارها و معانی اجتماعی میتوانند در لحظه تصمیمگیری بر عملکرد او اثر بگذارند. برای نمونه زمانی که زیبایی و چهره زنانه مترادف با امری شیطانی باشد و زنان صرفا به مثابه موجوداتی در اختیار مردان تصور شوند که نباید زمام سرنوشت خود را در دست داشته باشند، تصمیم به ویرانی چهره آنان به میانجی این برداشت اجتماعی توجیهپذیرتر و آسانتر میشود. خشونت ساختاری و فرهنگی که در عرصه زندگی روزمره و عرصه نمادین علیه زنان صورتبندی میشود، در لحظه اوج خود به صورت خشونتی فیزیکی از نوع اسیدپاشی جلوهگر میشود. نمونه طاهره در همدان هولناکی و جنبه جنسیتی این جنایت را به وضوح نمایش میگذارد که در آن هم قربانی و هم اسیدپاش، دوستدختر شوهر طاهره، زن بودهاند. اولی که زن زیبایی بوده حالا تمام مدت چهرهشان را با روبنده میپوشاند و حاضر به لمس صورت خود حتی توسط دیگر قربانیان اسیدپاشی نیست و از نظر روحی کاملا دچار فروپاشی شده است. و زنی که مرتکب اسیدپاشی شده هم در زندان Prison خودکشی میکند. شاید اشاره به این موضوع نیز شایان توجه باشد که تمام روزنامهنگارانی که برای پوشش کمپین «نه به خردهفروشی اسید» اقدام کردهاند زن بودهاند و در این فاصله بسیاری از زنان امضاکننده از تهدیدات و هراسهای شخصیشان برای ما نوشتهاند.
به رغم شرایط یادشده، نمونه همبستگی زنان قربانی و تلاششان برای بازگشت به جامعه و همراهی دیگر قربانیان و برخی متخصصان از جمله پزشکان و فعالان رسانهای با آنان که به تأسیس «انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی» انجامیده است، میتواند نمونهای نویدبخش برای جامعه مدنی ایران و به ویژه فعالان حوزه زنان باشد. به موازات چنین تلاشهایی، رواج بسترهای فرهنگی و تلقیهای جنسیتی به شیوهای که در آن زنان از سایه قیمومیت مردان خارج شده و تصمیمگیری آنان برای سرنوشت خود پذیرفته تلقی شود در کاهش اسیدپاشی مؤثر خواهد بود.
از آنجا که هیچ خشونتی به اندازه اسیدپاشی زندگی یک زن را ویران نمیکند و هیچ مجازاتی متناسب با آن نیست، ما باور داریم تلاش برای پیشگیری از وقوع این جنایت تلاشی اخلاقی، انسانی و جامعهگرایانه است. این کارزار مردمی که با همت کنشگران مدنی و مشارکت برخی از قربانیان اسیدپاشی برپا شده است قصد دارد توجه قانونگذاران و مجریان را به شیوههایی جلب کند که میتوانند وقوع جنایت را کاهش دهد و تعهد آنان برای ایجاد امنیت اجتماعی برای حضور زنان را یادآور شود.
سخت است از پوست نوشتن......
دانیال حسینی
نویسنده و شاعر
١-نوشتن از آنچه که پوست مینامیم شبیه به نوشتن از هیچ نقطه و هیچ یک از اعضا و اقصای بدن نیست؛ سخت است نوشتن از این روکش که هم عمق است و هم سطح، هم بیرون است هم درون، هم داخل وهم خارج، هم حافظه دارد، هم بی حافظه است. چشم که این همه در ادبیات ما و هنر Art و فلسفه و زیست از آن گفته شده هم درون است هم بیرون اما خارج نیست، درون نیست، مرز نیست دروازه است...
دروازه رو به بیرون رو به درون. یا دست با آن همه امکاناتش، همه ی دست بیرون است، درون ندارد.
یا مغز، سینه،ق لب یا گوش و...همه یا بیرون اند یا درون، همه یا خارجاند یا داخل همه یا عمقاند یا سطح یا حافظه دارند یا ندارند.
اما پوست نه... پوست شبیه هیچ چیز دیگر نیست، حد فاصل همه چیزهاست در بیرون و درون، در خارج و داخل...حد میان است بیرون نبودن و بیرون بودن، خارج بودن و خارج شدن، داخل بودن و داخل شدن. نمیشود حتی برایش از بیرون و درون و داخل و خارج و سطح و عمق به تنهایی نوشت، نمیشود ولش کرد خودش برود مثل پا یا رهایش کرد و آزادش کرد مثل دست...هم اسارت است هم آزادی، مرزی بین بودن و بودن، مرزی بین نبودن و نبودن.
٢-سخت است از پوست نوشتن و به سوختن پوست در اثر اسید فکر نکردن ولی باز هم از سوختن پوست نوشتن سخت است چرا که سوختن پوست دیگر یک سوختن ساده نیست سوختن و حذف هویت یک است. بگذارید اینطور بگویم؛ مرزی بین هویت و هویتزدایی...
البته راههای دیگری برای هویت زدایی نیز وجود مثلا فرودگاههای اروپا هر روز شاهد مرد یا زنی هستند اهل ایران، سوریه، عراق، یمن،مصر، ترکیه و...که قبل از سوار شدن پاسپورت و شناسنامه یا کارت شناسایی دارند و پس از پیاده شدن هیچ کدام را با خود نیاورده اند...نه که نیاورده باشند، جا گذاشته اند، عمدا جا گذاشته اند!
توی توالت هواپیما، لای نواربهداشتی یا هر جای دیگر که بشود هویت شهروندی خودشان را پنهان کنند و وقت چک کردن پاسپورت داد بزنند من کجا هستم و اینجا چه میکنم...داد بزنند من پناهنده ام میخواهم بمانم نمیخواهم بروم،برگردم...داد بزنند یا بنویسند آمده ام که شهرم را تغییر بدهم نامم را، شاید شناسنامه و پاسپورت جامانده ام را...آیا موفق میشوند یا نه مهم نیست طی این فرآیند بی وطن سازی و هویت زدایی هرچه تغییر کند صورت و چهره همان است که بود؛ همان که قبل از سوار شدن به همراه آورده بود و بعد از پیاده شدن آورده است. تنها چیزی که در این بی وطنی و بی هویتی خودخواسته همراه اوست و همراهش میماند همان صورت اوست...
٣-حالا فرض کنیم بدون پرواز و پاسپورت و تغییر پاسپورت و نام، این صورت را هم از ما بگیرند، نه اینکه صورت و پوست قبلی را بگیرند و یک صورت و پوست جدید به ما بدهند، نه! صورت و پوستمان را بگیرند و به جای آن هیچ چیز ندهند طوری که نه تنها آی چک فرودگاه که خودمان هم خودمان را نشناسیم.
صورتی که حافظه جماعتی را از ما پرکرده بود دیگر نباشد؛ پوستی که حافظه ی ما بود از جامعه و دنیای ما دیگر نباشد؛ هویت ما دیگر نباشد؛ سهم ذخیره شده حافظه ی جهان از ما دیگر شبیه ما نباشد؛ شکل ما نباشد و بدتر این که زشت و نازیبا و کریه باشد.
دخترت دیگر نگاهت نمیکند. نمیشناسدت و از تو میترسد. انگار پدر یا مادرش را از دست داده و گم کرده، پدر و مادرت نمیتوانند برایت خواستگاری بروند یا خواستگاری را در خانه شان بپذیرند؛ اصلا خواستگاری وجود نخواهد داشت، برادر و خواهرت تو را به دوستان شان معرفی نخواهند کرد؛ همسرت دیگر نمیتواند در رختخواب با چشمهای باز تو را در آغوش بگیرد. دست بکشد روی پوست و صورتت (البته اگر هنوز تورا طلاق نداده یا از تو طلاق نگرفته باشد). دیگر کارت شناسایی ات به کار نمیآید؛ صورت عکس روی کارت شناسایی شباهتی به تو ندارد؛ شناسنامه ات دیگر شناسنامه ی تو نیست. در صف بانک برایت راه باز میکنند. از سر ترحم، ولی مسئول باجه نمیتواند هویت تو را تشخیص بدهد. بانک تورا نمیشناسد. هیچ ادارهای تو را نمیشناسد. خود او که صورتت را گرفته، قاضی Judge پرونده و حتی وکیلت نیز مطمئن نیست که تو خود تویی و این صورت و پوست، همان صورت و پوست کسی است که عکسهایش داخل پرونده بایگانی شده.
همه و همه وقتی با تو روبه رو میشوند سرشان را میاندازند پایین یا خودشان را به چیزی دیگر مشغول میکنند انگار تو فقط یک صدایی یک دستگاه رادیویی. یک جسم که نمیشودبه آن نگاه کرد انگار تو نیستی، وجود نداری، نه که وجود نداشته باشی نه، هویت نداری صورت و پوست نداری؛ تو دیگر خودت را نداری...
البته این کمپین بهتازگی پتیشنی را هم راهاندازی کرده است که علاقهمندان میتوانند از طریق لینک https://www.change.org/u/735149144 نسبت به امضا کردن این درخواست، اقدام کنند.
تا کنون 3050 نفر این نامه را امضا کردهاند که نام آنها در ذیل، میآید البته این لیست فقط حاوی اسامی گروه تلگرامیست و شامل امضاهای پتیشن نمیشود:
علیرضا آبیز (شاعر و مترجم، تهران)، پروین آذرمی (مهندس، مشگینشهر)، هما آذرمینو (تهران)، سینا آذرنوش (مجری و کارگردان تلویزیون، زاهدان)، نرگس آذری (پژوهشگر اجتماعی، تهران)، سمیه آذریان (ارشد فیزیولوژی ورزشی، خلخال)، ژانت آراکلیان (تهران)، اکبر آرایشگر، فرناز آرتا (روانشناس، تبریز)، کتایون آرین شکوه (هنر، تهران)، آزاده آزادپور (ادبیات، سبزوار)، عارفه آزرمی (نمایش، کرج)، اعظم آقاجانی (روانشناس، تبریز)، رقیه آقایی (گرافیست و آرایشگر، اردبیل)، یوسف آقایی (اورژانس، کرمانشاه)، آیدا آلطه (زیستشناس)، صبرا آلمهدی (مترجم، کرج)، علی آموختهنژاد (شاعر و نویسنده، قشم)، صغری ابراهیمزاده (مهندس، اردبیل)، مسعود ابراهیمنیا (ارشد مهندسی، اردبیل)، انوش ابراهیمی (گرافیست، لاهیجان)، پیمان ابراهیمی (حقوقدان، لنگرود)، زهراسادات ابراهیمی (مدیریت دولتی، تهران)، منا ابراهیمی (میکآپ آرتیست، تهران)، تارا ابطحی (طراح، تهران)، اکرم ابوالمعالی (نویسنده، اصفهان)، امیر اتفاقی (تهران)، شیوا احدزاده (ارشد جرمشناسی، تهران)، محمد احدزاده (کارمند بیمارستان، اردبیل)، کوثر احمد آخوندی (دانشجو، تهران)، خاطره احمدراجی (پرستار، رامسر)، راضیه احمدزاده (معلم، اردبیل)، سعید احمدزاده (زمینشناس، تبریز)، بابک احمدی (روزنامهنگار، تهران)، پروین احمدی (هیأت علمی دانشگاه، تهران)، رضا احمدی (همدان)، سمیرا احمدی (مهندس، تهران)، شکوه احمدی (گرافیست، تهران)، طلیعه احمدی (زیستشناس، گرگان)، مسعود احمدی (تهران)، مصطفی احمدی (تهران)، معصومه احمدی امین (ارشد روانشناسی، تبریز)، سید فاخر احمدیزاده (کارمند پتروشیمی، ماهشهر)، اخلالی (اردبیل)، علیرضا ادیب (اهواز)، مریم ارشاد (داروساز، گرگان)، نوید اساسی (مهندس، مشهد)، ندا استادمحمدبیگی (دستیار دندانپزشک، تهران)، سپهر استیری (پژوهشگر، مشهد)، آزاده اسدی (ارشد مشاوره، مشهد)، بهاره اسدی (ارشد علوم ارتباطات، مشهد)، پروانه اسدی پیکر (تهران)، زهرا اسدی (تهران)، مسعود اسدی (مهندس، کرج)، سارا اسفندیاری (آرشیتکت، همدان)، مهناز اسفندیاری (مدرس و مترجم، مشهد)، سعیده اسلامی، نسرین اسماعیلی (ارشد ترجمه، مشهد)، آهو اشجعی (مهندس، تربت حیدریه)، حسام اشرفالکتابی (سمنان)، فاطمه اشرفی (مهندس، تهران)، اشرفی (ارشد حقوق بینالملل، بندر انزلی)، اشرفی (خلخال)، معصومه اشگی (مدرس دانشگاه، اردبیل)، شیما اصغری (میانه)، طاهره اصغری (معماری، تهران)، حدیث اصفهانی (دانشجو، مشهد)، پیمان اصلانی (مهندس، پارسآباد)، شکوفه اصلینسب (بازیگر و کارگردان تئاتر)، تکتم اصیلی (مشهد)، صالح اصیلی (مهندس، مشهد)، صفیه اصیلی (مدرس، مشهد)، رامین افخمی (فستفود، اردبیل)، زهرا افراز (پژوهشگر اجتماعی، تهران)، کوروش افشار ناصری (مدیریت، کرج)، زهره افشاری (مهندسی ژنتیک، تهران)، عطیه افشاری (کامپیوتر، تهران)، سجاد افشاریان (نویسنده و بازیگر تئاتر، شیراز)، یوسف افشین (هدف متحرک، تهران)، مریم اقبالی (حقوق)، بلال اکبرپور (معمار، خراسان شمالی)، نسترن اکبرزاده (بازیگر و گرافیست، اردبیل)، معصومه اکبری صحت (تهران)، مهرنوش اکبریان (کارشناس بازرگانی، تهران)، سپیده اکرامی (ورزش، تهران)، مهدی الطاقی (حسابدار)، راضیه الوانی (دانشجو، مشهد)، فرناز الیاسی (مشهد)،نرگس الیاسی (ارشد ارتباطات، تهران)، مائده امامی (مترجم، مشهد)، عبدالرضا امیرخانی (استاد دانشگاه، تهران)، رضا امیرصالحی (نویسنده و کارگردان تئاتر، آمل)، آناهیتا امیری (مهندس، مشهد)، علی امیری (تهران)، سارا امینالرعایا (کرج)، احسان امینی (کامپیوتر، مشهد)، پژمان امینی (اورژانس، تهران)، میلاد امینی (مهندس، اصفهان)، نگار امینی (مهندس، تبریز)، مائده انصاری (دانشجو، مشهد)، ماندانا انصاری (تهران)، محسن انصاری (تهران)، مهرناز انصاری (تهران)، نیلوفر ایلدرویش (کارمند، کرج)، نعمتالله باطنی (مهندس، شلمان)، منصوره باغگرایی (تهران)، هانیه بافکر (دانشجو، مشهد)، آزیتا باقری (دانشجوی دکترا)، شقایق باقری (مشاور درمانگر جنسی، تهران)، مریم باقری (تهران)، مهدی باقری (مهندس، اهواز)، یاسین باقری (دانشجو، تبریز)، آرزو بالازاده (ارشد ادبیات، خلخال)، سعید بختیاری (کارمند، تهران)، پریسا بخشینژاد (مهندس، پارسآباد)، جواد برادران (پرستار، سبزوار)، امیر برزگر (برق، تهران)، جواد برزگر (بازنشسته ناجا، تهران)، حمید برزگر (حسابدار، تهران)، زهره برزگر (آموزگار، تهران)، عباس بستانی (معماری، اردبیل)، مهدی بشیری (تهران)، ماندانا بطحایی (ارشد صنایع دستی، شیراز)، ناهید بقایی (روانشناس، تهران)، بیژن بلغار (مهندس، کرمانشاه)، مهدی بنیفاطمه (شاعر، گرگان)، فاطمه بورد (دانشجو، اهواز)، لیندا بهرامپور، حسین بهرامنیا (مهندس، اردبیل)، محسن بهرامنیا (حسابدار، اردبیل)، مسعود بهجت (کارمند، کرمان)، ملیحه بیتا (معمار، بجنورد)، رضا پاکدل (پزشک)، پوریا پرتو (تبلیغات، تهران)، محمد پرتوی (مهندس، مراغه)، مهسا پرچی (ارشد ریاضی، بروجرد)، مالک پناهی سردی (روزنامهنگار، اردبیل)، هنگامه پناهی (کرمانشاه)، نادر پورآذر (تهران)، نرگس پوربدخشان (دانشجو، مشهد)، ابراهیم پورحسن (مدرس حوزه و دانشگاه، اردبیل)، مریم پورعبدالله (مددکار اجتماعی، تهران)، هانیه پورنبی (حقوق، کرج)، صغری پورنصرت (مراغه)، مجید پوستی (نوازنده و آهنگساز، تهران)، نیر پیراهری (دکترای جامعهشناسی، تهران)، مانا تابان (ارشد کامپیوتر، گرگان)، عاطفه تاجیک (دانشآموز، تهران)، آیدین تاراج (اردبیل)، زهرا ترابی (نقاش، کرمان)، عاطفه تقابن (تهران)، سعید تقیپور (افتصاد نظری، تهران)، آیناز توانا (استاد دانشگاه، مشهد)، بهنام توسلی فام (مهندس، تبریز)، علیرضا تهرانی (خواننده و ترانهسرا، تهران)، ایلیا تهمتنی (آرتیست، تهران)، ماهان تیرماهی (شاعر و مترجم، رشت)، میترا تیموری (دانشجو، مشهد)، حسین ثروتی (تهران)، مریم جاننثار (حسابدار، تهران)، سجاد جدیدی (فعال سیاسی و رسانهای، یزد)، رضا جعفرزاده (فیلمساز، خلخال)، محسن جعفرزاده (دانشجوی دکترا، اردبیل)، مهرنوش جعفری (میکروبیولوژی، اهواز)، حانیه جلالینیا (دانشجو، مشهد)، زینب جلیلیان (مهندس، کرمانشاه)، عارفه جمالیزاده (بندر کنگ)، تورج جمشاسب (مشاوره، تهران)، کیمیا جمشیدی (دانشجو، مشهد)، ساناز جوان (ارشد معماری، اردبیل)، عارفه جوان (دانشجو، مشهد)، منیر جواهری (بهداشت، تهران)، مهدی جواهریزاده (حسابدار، تهران)، سعید جودی (مهندس، تهران)، نوشین جولایی راد (کارمند، تهران)، سهیلا جوینده (کرج)، آرمان جهانیان (دانشجو، تهران)، بهناز جوادزاده (کارشناس زبان، مشهد)، فرشته جودکی (ارشد زبان، تهران)، افشین جهاندیده (مترجم، تهران)، زهرا چراغی (ارشد روانشناسی)، محبوبه چراغی (هیأت علمی دانشگاه، اهواز)، سولماز چرایی (ارشد بیوتکنولوژی، تبریز)، آرزو چلونگر (تهران)، مریم چهره (علوم تربیتی، لنگرود)، علی حاتمی (مهندس)، حسام حاجیپور (دکترا، کرمانشاه)، زهرا حاصلی (مهندس، کرمانشاه)، احد حبیباللهزاده (روانشناس بالینی، کرج)، راضیه حبیبی (صنایع دستی، تهران)، سکینه حبیبی (بیمه، شیراز)، ندا حدادی (دانشجو، شیراز)، مهتاب حسنپور (ارشد حقوق، تهران)، مهناز حسنپور (دانشجو، مشهد)، احمدرضا حسنزاده (مدیرعامل یلداسیر)، شهین حسنزاده (تهران)، لیدا حسنزاده (تهران)، مریم حسننژاد (دانشجو، اهواز)، سولماز حسینپور (معمار، اردبیل)، زینب حسینزاده (مدیریت، میانه)، حسن حسیننژاد کاشانی (کیش)، سید ساسان حسینی (قم)، سحر حسینی (تهران)، مهسا حسینی (مهندس، اردبیل)، وحید حسینی (نویسنده و روزنامهنگار، مشهد)، هوشنگ حسینی (نویسنده و فیلمساز)، شیما حسینیون (مهندس، مشهد)، فرزانه حقشعار (تهران)، آمنه حکمت مرام (علوم اجتماعی، تهران)، محسن حکمت (طراح و گرافیست، خرمشهر)، سینا حکیمپور (مهندس، تهران)، تکین حمزهلو (ناشر و نویسنده)، ثریا حمیدی (فعال مدنی، اردبیل)، علی حیدرزاده (داروساز، تبریز)، آتوسا حیدری (مهندس، تربت حیدریه)، احمد حیدری (دانشجو)، عبداالرسول حیدری (بوشهر)، سمیرامیس خانبابایی (کارمند، تهران)، سجاد خبازی (مهندس)، هایده خجسته (فرهنگی)، مهناز خدادادی (ارشد روانشناسی بالینی، بیرجند)، داود خدایی (مهندس، کرج)، علی خدایی (مدرس دانشگاه، اردبیل)، محمد خدایی (گرگان)، مهدیه خسروجردی (مشهد)، بابک خشیجان (ارشد زبان، تبریز)، سعدیه خرقهپوش (بوکان)، حسین خضر (خواننده و ترانهسرا، کرمانشاه)، امین خلیلی (ارشد عمران، کرمانشاه)، مونا خمسه (تهران)، فرزانه خواجوی (دانشجو، مشهد)، نرگس خوشنویس (اردبیل)، علی خیری (ورزش، آمل)، ناصر خیری (ارشد فلسفه، تبریز)، سارا خیاط محمدی (معمار، اردبیل)، سپیده داداشزاده (ارشد ادبیات و مدیریت آموزشی، مشگینشهر)، شیوا داداشزاده (روانشناس، تهران)، نصیبه دادفر (حقوق، گیلان)، آرش دانش (دکترای نجوم، تهران)، بتول دانشزاد (فعال محیط زیست، تهران)، گلرخ دانشگر (گرگان)، پویان داودی (تهران)، عارفه داودی (دانشجو، مشهد)، عباس داودی (عمران، تهران)، آمنه داوری (تهران)، مهدی داوری، نادیا درویشپور (ارشد تجارت الکترونیک، تهران)، مژگان دستفال (پژوهشگر مدیریت شهری)، فرشته دشتی (دانشجو، سبزوار)، طاهره دوستی (ارشد ادیان، مشهد)، سحر دولتآبادی (دانشجو، مشهد)، بهداد دهخدا (تهران)، ابراهیم دینپرست (دندانپزشک)، زهرا دینکوب (داروساز، علیآباد کتول)، فاطمه ذوالقدر (تهران)، الهام رامبرزینی (تربیت بدنی، کرج)، رضا راشد (هنر، خراسان شمالی)، فرشته رجبی (مهندس، تهران)، فریبا رحمانی (کارمند، سنندج)، کامبیز رحمانیفر (عکاس، تهران)، امیرحسین رحمی (ارشد کارگردانی، تهران)، احسان رحیمپور (دانشجو، اردبیل)، بهاره رحیمی (تهران)، فرزاد رحیمی (آلمان)، نیما رستگاری (سرباز، اردبیل)، پرستو رستمی (دانشجو، تبریز)، محمد رستمی، (باستانشناسی)، وحید رستمی (اردبیل)، عماد رستمیان (مشهد)، افشین رسولی (فیزیوتراپیست، تهران)، خدیو رفعتی (تئاتر)، سوگند رمضانی (ورزش، مشهد)، آرش روستایی (کرمانشاه)، شهرزاد رشکی (مهندس، مشهد)، رضا رشیدی (مهندس، تهران)، رشیدی (دبیر، اردبیل)، مهیار رشیدیان (تهران)، راضیه رضایی (کرج)، رضا رضایی (صنعت نفت)، سام رضایی (ترکیه)، اویس رمضانی (دانشجو، مشهد)، سارا رمضانی (رادیولوژی، مشهد)، عیسی رنجبر (مهندس، خلخال)، مریم رنجبران (تهران)، طلیعه رؤیایی (نویسنده و دکترای پژوهش هنر)، سولماز روحبخش (مهندس، اردبیل)، محمدحسن روشن (دانشجو، مشهد)، مهسا رویینتن (کارآموز وکالت، تهران)، پروین رهبری (دبیر، تهران)، سالار رهبری (ارشد حسابداری، اردبیل)، فاطمه زارعی (پزشک، شیراز)، فاطمه زارعی (دانشجو، مشهد)، نگین زارعی (اپتومتریست، سنندج)، ایمان زاهدی (جویای کار، زاهدان)، آتوسا زردشتی (مهندس، تهران)، منیژه زرعی (مهندس، اردبیل)، نرگس زرگر (گرافیست، کرج)، سمیرا زعفرانیه (سبزوار)، آرش زمانی، محمود زندهدل (عضو شورای شهر، سرعین)، یوسف زنگنه (وکیل پایه یک، ارومیه)، فاطمه زهتاب (دانشجو، اصفهان)، مریم زیارتی (بوشهر)، مینا زیارتی (کارمند، گناوه)، مهدیه زیاری (آمل)، اردوان زینی حسینی (فرهنگ، تهران)، سکینه سادات سفلی (خیاط، آخوندآباد)، پدرام ساداتی (رشت)، سمیه ساداتی فیروزآبادی (هیأت علمی، شیراز)، ایده سالک (گرگان)، آزاده سامانی (کامپیوتر، تورنتو)، زهره سپاسگذار (کامپیوتر، تهران)، ستارزاده (خلخال)، فروغ سجادی (نویسنده و روزنامهنگار، تهران)، محمدعلی سخائی (تولید کالای خواب، تهران)، محسن سدهی (مهندس، اصفهان)، نیکا سرابی (ارشد عمران، تهران)، سام سراج (معمار، تبریز)، شیوا سربازوطن (مترجم، اردبیل)، نیکو سرخوش (مترجم، تهران)، سالار سرداری (مجری و گوینده، اردبیل)، حمیدرضا سعادتمند (شاعر، استامبول)، مهدی سلطانی (ارشد جامعهشناسی، تهران)، نفیسه سلطانی (مترجم، تهران)، فائزه سلمانی (گرگان)، الیسا سلیمی (حقوق، اردبیل)، ساجده سلیمی (خبرنگار، تهران)، مهدی سلیمی (مهندس، تهران)، کوثر سلیمی (گرگان)، نسیبه سلیمیان (روانشناس، مشهد)، ثمین سمیعزاده (بهداشت حرفهای، گرگان)، امیر سمیعی اصفهانی (ارشد جغرافیای سیاسی، مشهد)، راحله سمیعی (قزوین)، هوشنگ سمیعی (مهندس، پارسآباد)، سارا سنایی (مشهد)، اسما سورگی (ارشد کامپیوتر، مشهد)، باقر سوری (دانشجوی دکترا)، یعقوب سهوزاده (شاعر، بندر عباس)، فاطمه سیفاللهی (ارشد فلسفه، تبریز)، سپیده سیفی (دانشجو، مشهد)، سمیرا سیلانی (ارشد فیزیک، تهران)، سالار سیاح (مهندس، ارومیه)، سارا سیدآبادی (دانشجو، مشهد)، سمانه سیدی (تهران)، مهران سیدی (شاعر و طراح گرافیک)، شهرام شادمهری (ارشد مدیریت، نیشابور)، آزرمیدخت شاهابراهیمی (فرهنگی بازنشسته، کرمانشاه)، زهرا شاهرخی (کرج)، حامد شاهسار (دانشجو، مشهد)، هوشنگ شاهمردان (مهندس، قوچان)، ایمان شاهواری (مهندس، خلخال)، شبنم شربتی (دانشجو، اردبیل)، سمیه شریفی (دانشجو، تبریز)، شریفی (ارشد مهندسی، نمین)، علیرضا شعبانی (مهندس، تبریز)، الهام شفیعنژاد (کارمند، اردبیل)، سیاوش شفیعی (تهران)، علی شفیعی، مریم شفیعی سروستانی (شیراز)، نیره شفیعی (مدیر درمانگاه، مشهد)، سجاد شقاقی (مهندس، تهران)، رضا شکراللهی (ادبیات، تهران)، راضیه سلیمانی راد (گلستان)، آرش شمس (اهواز)، نادیا شمس (هنر، تهران)، نگار شمس (مهندس، تهران)، بابک شمشیری (هیأت علمی دانشگاه، شیراز)، جلال شمعسوزان (روزنامهنگار و مدیر خانه فرهنگ، تبریز)، فردوس شهابینژاد (ارشد مدیریت، اهواز)، کامیار شهباززاده (روانشناسی بالینی، اردبیل)، اسما شهرکی (ارشد مدیریت مالی، مشهد)، سید اسکندر شهریاری (نوازنده و آهنگساز، کرمانشاه)، سید رکنالدین شهریاری (حقوق قضایی، کرمانشاه)، شهرام شهیدی (طنزنویس و سردبیر ماهنامه خطخطی، تهران)، الهه شیبانی (گلپایگان)، معصومه شیبانی (شیراز)، نادر شیخی (ارشد حسابداری، اردبیل)، افسانه شیرازی (روانشناس، اصفهان)، رها شیرزاد (روانشناس، تهران)، فرناز صابری خسروشاهی (مهندس، تهران)، آرش صابونچی (گرافیست و عکاس، تهران)، آرمین صادقی (ورزش، تهران)، سینا صادقی (آیتی، ساری)، شقایق صادقی (نقاش، تهران)، صادقی (دندانپزشک، ارومیه)، مهرانه صادقیزاده (عکاس، مشهد)، امیرعباس صالحی (دانشجو)، سیده سمانه صالحی کمامردخی (کارمند، رشت)، مانی صالحی علامه (مترجم، بابلسر)، منصوره صبور (مشهد)، سمیرا صحرانورد (ارشد هنر، تهران)، عذرا صداقت (مدیر مالی دانشگاه، مشهد)، بهروز صداقتی (مدرس زبان، مشهد)، فرشته صدیق (معمار، رشت)، رضا صدیقی (کرج) شیما صدیقی (تهران)، رؤیا صدیقی (تهران)، محمد صفا عراقی (زراعت و دامداری، هشجین)، ساجده صفایینژاد (دانشجو)، عبدالله صفرزاده (حسابدار، کیش)، اکبر صفری (کارمند، تبریز)، هادی صفری (کامپیوتر، اردبیل)، مرجان صفاری (هیأت علمی دانشگاه، تهران)، نسرین صفوی (ادبیات، تهران)، مانی صمدی (مهندس، تهران)، ترانه طاهری (کارشناس جهانگردی و مربی شنا، همدان)، شهرام طاهریانپور (کارمند سایپا، تهران)، زهره طاهرینیا (آرایشگر)، یگانه طوسیان (مشهد)، بنیامین طهرانی (کارمند، تهران)، فروغ طهمورثی (فناوری اطلاعات، کرج)، سارا ظهوری (دانشجو، مشهد)، رحمان عابدی (ارشد صنایع، البرز)، میترا عابدی (بابل)، حمیده عابدینی (ویراستار، تهران)، الهام عاشوری (حسابدار، لنگرود)، میرامید عالی (پیمانکار، تبریز)، ساجده سلیمی (خبرنگار، تهران)، جعفر عالینژاد (مدرس دانشگاه، پارسآباد)، هومن عباسپور (ویراستار، تهران)، زهره عباسزاده (نقاش، ارومیه)، پریدخت عباسی (مددکار، کازرون)، سحر عباسی (دانشجو، تهران)، محمد عباسی (عکاس، آبادان)، مریم عباسی (مترجم، آمل)، حسین عباسیان (نویسنده، کرج)، مهدی عبداللهزاده (شاعر و نویسنده، کیش)، طاهر عبداللهوند (مهندس، اردبیل)، حمید عبداللهی (تولید مواد غذایی، ارومیه)، سعیده عبداللهی (معمار، تهران)، سعید عبدی (تبریز)، هادی عبدی (تبریز)، یادا عدلی (بازیگر، اردبیل)، علی عرفانی (شاعر و نویسنده، کرج)، صونا عزیزپور (تبریز)، ناصر عزیزخانی (دکترای روانشناسی بالینی و شاعر)، مرتضی عسگری (بازنشسته گروه هوایی، شاهینشهر)، رحیم عشقی (مددکار اورژانس اجتماعی، مشگینشهر)، ماندانا عضدآزاد (عکاس تئاتر، تهران)، هدیه عطائیان (اهواز)، مریم عطوفی (ارشد مدیریت، اهواز)، یاسمن علمی (دانشجو، مشهد)، سارا علوی (دبیر بازنشسته)، سعید علیپور (ارشد زمینشناسی، آذربایجان شرقی)، حمیدرضا علیزاده (اردبیل)، فرحناز علیزاده (تهران)، مریم علینیا (تهران)، حامد عیسیپور (کارمند، تهران)، مرتضی عیسیزاده (مهندس، اردبیل)، حمیدرضا غلامزاد (گرافیست، اردبیل)، محبوبه غلامی (ارشد مدیریت، مشهد)، امیرحسین غلامیان (اصفهان)، علی فاتحی (تهیهکننده سینما، تهران)، بهنام فارسی (دانشجو، مشهد)، نویده فارسی (ارشد مدیریت دولتی، مشهد)، لیدا فاضلی، فرین فانی (تهران)، راضیه فتحاللهی (مشگینشهر)، عبدالله فتحاللهی (مشگینشهر)، الیاس فتحی (مهندس، اردبیل)، بهروز فراهانی (طراح گریم، تهران)، کاوه فرجادمنش (ارشد تربیت بدنی، تهران)، آناهید فردوسی (ارشد مهندسی ژنتیک، تهران)، سعید فرزام (مهندس، عراق)، آمنه فرشته (مشهد)، عاطفه فرشته (مشهد)، فاطمه فرشته (دانشجو، مشهد)، سعیده فرشچی (دانشجو، شاهرود)، محسن فرمانی (مهندس، تهران)، رضا فروزان (مهندس، اردبیل)، رایحه فرهادی (فیزیک، شیراز)، مریم فرهادی (نویسنده و گرافیست، تهران)، نگار فرهادی (تهران)، مهدی فتحاللهی (مهندس، تبریز)، زهره فتحخانی (تهران)، بابک فتحی آراللو (فعال سیاسی، اردبیل)، علی فتحی (اردبیل)، مریم فتحی (حسابدار، کرمان)، فریماه فتیانپور (دانشجو، مشهد)، نسیبه فضلاللهی (نویسنده، تهران)، مهدی فلاحتی (مدیر مالی، تهران)، فرناز فلاح (دانشجو، مشهد)، زهرا فلاحان (دبیر ریاضی)، اسماعیل فلاحپور (تهران)، لیلا فلاحی سرابی (تهران)، فرشید فنایی (ارشد معدن، مشهد)، الهام فودازی (تهران)، حمید فیروزی (چاپ و صحافی)، فرهنگ فیضاللهی (خلخال)، پریسا قادری (دانشجو، ارومیه)، ژاله قادری (فرهنگی بازنشسته، اردبیل)، نادره قادری (ماما، تهران)، زکیه قانعی (دانشجو، مشهد)، محبوبه قانعی (ارشد مدیریت، مشهد)، ملیحه قانعی (ارشد سازه، مشهد)، پژمان قانون (شاعر و منتقد، بندر دیر)، پریسا قبادی (حسابرس، تهران)، بنفشه قدوسی (مسئول فروش، تهران)، غزاله قدرتی (دانشجو، مشهد)، طناز قراب (تهران)، اسما قربانیزاده (دانشجو، مشهد)، عاطفه قربانینژاد (فیزیک، نوشهر)، کاظم قرهپور (بوفهدار، تهران)، رضا قزلباش (ارشد انرژی، تهران)، الههسادات قریشی (ارشد بازرگانی)، رشید قشقایی (بازنشسته، زرندیه)، نسترن قصاب (دانشجو، مشهد)، مهناز قلعهنوعی (تهران)، نرمین قلیزاده (دانشآموز، تبریز)، حسین قلیزاده (فرهنگی، تبریز)، مهسا قنبرزاده (مربی قلمزنی، اردبیل)، صفا قوامصدری (کارشناس زیست سلولی، مشهد)، سارا قویدل (دستیار دندانپزشک، تهران)، سامره قویدل (گیلان)، پریچهر قیاسی (مهندس، تهران)، سارا قیطانچی (دانشجو، تهران)، فاطمه کاتبزاده (دانشجو، شوشتر)، الهام کامرانی (مدیر مرکز جراحی، تهران)، علیرضا کرمزاده (مهندس، زنجان)، زهرا کرمانی (دانشجو، سبزوار)، مجتبی کرمی (مهندس، اصفهان)، الهه کریمنژاد (مهندس، تهران)، آرش کریمی (مهندس، کرمانشاه)، فرهاد کریمی (کرمانشاه)، پوران کریمیان (تهران)، علیرضا کسایی (ارشد شهرسازی، اردبیل)، پیمان کشاورز صدر (مدرس کنکور، تهران)، شهین کمالی (ارشد جامعهشناسی، تبریز)، شهلا کواکب (مهرشهر)، احسان کوشامهر (ارشد ادبیات، خرمشهر)، ابراهیم کوهی (آسانسور، اردبیل)، ساناز کوهیفرد (معماری، تهران)، رضا کهزادی (خرمآباد)، ابوالقاسم کیا (مهندس)، کیاموسوی (دکتر داروساز، گرگان)، معصومه کیامهر (مدرس، سبزوار)، شرمینه کیانپور (مترجم، مشهد)، شکوفه کیانپور (حسابدار، مشهد)، آزاده کیخسروی (وکیل دادگستری، سقز)، سیما کیوانلو (دانشجو، مشهد)، محمد گذرآبادی (نویسنده و مترجم، تهران)، الهام گرامی (مهندس، تهران)، ناصر گرامی (بازرس فنی، تهران)، یاسر گرامی (حسابدار، شاهینشهر)، یونس گرامی (شاعر)، محمود گودرزی (تهران)، سپیده لکزایی (مهندس، مشهد)، نعیمه لنکرانی (ادبیات نمایشی، تهران)، فاطمه ماندگار (ارشد نقاشی، تهران)، فرح مجتهدی (معمار)، بیژن مجدزاده (مهندس، کرمان)، غزال مجدزاده (وکیل، تهران)، فاطمه مجرد (هنرآ اردبیل)، گیتی مجیدی (پزشک، اردبیل)، میثم مجیدی (مهاباد)، سارا محبی (مهندس، اصفهان)، مهسا محبعلی (شاعر و نویسنده، تهران)، مرجان محتشم (اصفهان)، حسین محرمی (عمران، تهران)، ماریا محسنی (اردبیل)، بهناز محمدبیگی (فیزیک، قزوین)، رامین محمدحسنی خیاوی (کامپیوتر، مشگینشهر)، علی محمددوست (استانبول)، آیدا محمدزاده (دانشجو، تهران)، مهسا محمدزاده (تهران)، نوشین محمدزاده (حقوق، تربت حیدریه)، مژده محمدطاهری (مدرس، گرگان)، اشرف محمدی (ارشد پرستاری، ابهر)، پویا محمدی (متخصص اورولوژی، تهران)، دانش محمدی (هیأت علمی دانشگاه، شیراز)، یلدا محمدی (روانشناس، اهواز)، محیا محمودزاده (تهران)، تهمینه محمودی (رشت)، طه محمودی (بازاری، خلخال)، امین محمودیمنش (دانشجو، کرمان)، پریوش مختار (تهران)، سعید مختار (مهندس، تهران)، زهرا مداح (نقاش، مهرشهر)، فرزاد مداح (تهران)، مدنی (ارشد شیمی)، فهیمه مرادیان (سمنان)، محمود مرسلی (اردبیل)، حوریه مروی (ارشد زبان، مشهد)، علی مسروری (دانشجو، تبریز)، اسدالله مشایخی (روزنامهنگار، تهران)، یعقوب مصری (پزشک، اردبیل)، الیاس مصفا (تهران)، مهبد مصلحی، مهدی مطبوعرفتار (علوم دریایی، انزلی)، فاطمه مطیع (شیمی، مشهد)، سعید معتمدی (ارشد مکانیک، تبریز)، کوروش معتمدی، الهه معصومی (اردبیل)، فرنوش معمار زنجانی (تهران)، زهرا مقبل (ارشد معماری، تبریز)، جعفر مقیسه (پوشاک، تهران)، قوام ملتفت (هیأت علمی، شیراز)، زینب ملازاده (مشهد)، محبوبه ملازاده (مهندس، مشهد)، مهری ملازاده (تربیت مربی، مشهد)، ساجده ملایی (مدرس، مشهد)، مسعود ملکی راد (تهران)، حامد ممبینی (مهندس، اهواز)، مینا منجزی (مهندس، اهواز)، آیادا منصوری (مهندس، تبریز)، صالح منگلی (دانشجو، تهران)، یعقوب منیری (دکترای اکولوژی، ارومیه)، سید مظفر مؤید (موسیقی، اصفهان)، الهام موحدیان (هنر، مشهد)، سارا موحدیان (رادیولوژی، مشهد)، آتنا موسوی (مهندس، مشهد)، ثریا موسوی (مدرس دانشگاه، اردبیل)، سید حسن موسوی (شاعر و روزنامهنگار، آبادان)، شبنم موسوی (کامپیوتر، اردبیل)، شهره موسوی (تهران)، عبدالجواد موسوی، مریم موسوی (جواهرساز، تهران)، اصغر مهرایی (ارشد عمران)، مهتاب مهرگان (هنر، تهران)، میثم مهرنیا، وحید مهرورز (کارشناس مدیریت، اردبیل)، زهرا مهری (فیزیک، مشهد)، ارشد مهنیا (ارشد مکانیک، سهند)، علیرضا میردیده (مهندس، مشهد)، داریوش میرزاخانی (تبریز)، ناهید میرزاوند (اندیمشک)، امیر میرزایی (عکاس، اردبیل)، سید حسن میرعرب رضی (کارمند شرکت برق، آزادشهر)، عطیه میرغضنفر (نقاش، تهران)، مهسا میرغضنفری (تهران)، مسعود میری (شاعر و نویسنده، تهران)، زهرا میکائیلی (گرافیست، اردبیل)، حمید ناجی (ارشد مدیریت، مشهد)، کیمیا نارنجانی (مشهد)، رضا ناصرزاده (دانشجو، اهواز)، حسین ناعمی (ارشد روانشناسی، تبریز)، مدد نامور (اردبیل)، علی نجاتی (کارمند، تبریز)، علی نجاتی (عکاس، تهران)، اکرم نجفی (تولید پوشاک، قزوین)، سمیه نجفی (تولید پوشاک، قزوین)، خیرآلا ندایی (پارسآباد)، رضا نریمانی (حسایدار، تبریز)، عاطفه نصراللهزاده (دانشجو، تهران)، هما نصرتپناه (فرهنگی، سیستان و بلوچستان)، افشین نصرتی (ورزش، گرمی)، آنالی نصیری (آیتی، زنجان)، اباسلط نصیری (عمران، اردبیل)، فاطمه نصیرائی (زیستشناس، مشهد)، عطا نعلبندی (مهندس، تبریز)، سعید نعیمی، حسین نظری (دمترای حسابداری، اردبیل)، نیلوفر نظیف (مهندس، مشهد)، محمدرضا نمازی (مهندس، تهران)، سامان نوذری (فنی، کرمانشاه)، نورمرادی (پرستار)، رؤیا نوروزی (دانشجو، اردبیل)، محمدرضا نوروزی (تهران)، نرگس نوروزی (معماری، خلخال)، زینب نوری (کامپیوتر، تهران)، نسیم نوری (تهران)، نوشین نوری اردبیلی (اردبیل)، زهرا نوشاد (بهورز، رشت)، سارا نهیبی (برنامهنویس، تهران)، سعیده نهیبی (تهران)، صدرا نیکانفر (مشهد)، مهناز نیکبختی (خیاط، مشهد)، فائزه نیکپور (ارشد بازرگانی، مشهد)، عارفه نیکخواه (حسابدار، گرگان)، نجیبه نیکدل (تبریز)، شبنم ودایع خیری (اردبیل)، یوسف وطن (مهندس، اردبیل)، مریم ولی نتاج (تهران)، مجید هادیزاده (گفتاردرمانی، شاهینشهر)، سعیده هاشمی (مهندس)، سیما هاشمی (تهران)، شکوفه هاشمیان (عکاس، تهران)، محمدرضا هدایتی (تهران)، مونا همایی (صنایع غذایی)، رحمان هوری (دانشجو، اهواز)، سمیه یاراحمدی (معمار، سنندج)، علی یاسینی (کتابفروش، سبزوار)، مریم یاسینیان (کرو پرواز، تهران)، علی یحییزاده (ارشد سازه، اردبیل)، مهدی یزدانی خرم (نویسنده و روزنامهنگار، تهران)، محبوبه یزدانیفر (دکترای زیستشناسی، آمریکا)، حمیده یوسفی سادات (فعال مدنی)، زهرا یوسفی (مهندس)، زهره یوسفی (دانشجو)، فلورا یوسفی مقدم (دانشجو، تهران)، ملیحه یوسفی (ارشد مدیریت، مشهد)، مهناز یونسیبرای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر