اسپانیا می‌خواهد جام را بخورد!

فلیپه پنجم، پادشاه اسپانیا گفت: «جام جهانی را بخورید.» حرفش عجیب به نظر می‌رسید. خب چه کسی می‌تواند جامی 37 سانتی از جنس طلا و مرمر سبز با 6 کیلو وزن را که دندان‌های‌تان را می‌شکند بخورد. اصلا چه کسی می‌تواند چنین وعده غذایی گرانقیمتی داشته باشد؟ شما اما منظور او را فهمیده‌اید و مهم‌تر از آن مخاطبانی که فلیپه با آنها حرف می‌زد: بازیکنان اسپانیا که روی چمن زمین تمرینی‌شان نیم‌دایره‌ای ساخته بودند و میهمان سلطنتی‌شان را تشویق می‌کردند.

در آنجا در منطقه لاس‌روزاس، تیم ملی در کمپی در فاصله 25 کیلومتری شمال غربی مادرید مستقر شده بود و فقط یک روز به سفرش به شهر کراسنودار روسیه باقی مانده بود. روز، روز مهمی بود. قرار بود کت ‌و ‌شلوارهای رسمی تیم اندازه‌گیری شود، مراسم بدرقه‌ای برگزار شود و افرادی به اردوی تیم سر بزنند؛ همان تعهدات معمول. به علاوه، آندرس اینیستا هم یکی از باپرستیژترین مدال‌های دولتی اسپانیا، «گران‌کروس دلارئال اوردن دمریتو دپورتیو» که یک نشان سلطنتی برای تجلیل از میراث ستاره‌های ورزش Sport اسپانیا است را دریافت کرد. رییس جدید فدراسیون لوئیس روبیالس هم آمد، همینطور رییس جدید دولت پدرو سانچس. هر دو آنها به زحمت یک هفته از آغاز رسمی فعالیت‌شان می‌گذشت. وزیر جدید فرهنگ و ورزش، ماکسیم اورتا هم آنجا بود، کسی که یک بار گفته بود از ورزش متنفر است. در نهایت هم پادشاه فلیپه آمد. او گفت: «جام جهانی را بخورید تا ما برای مدتی طولانی جشن بگیریم.» به او یک پیراهن اسپانیا با نام و شماره خودش دادند: فلیپه و پنج. سانچس گفت: «عملکرد و نتایج شما خارق‌العاده خواهد بود.» دور از دید دوربین‌ها و تشریفات، مقررات سختگیرانه و اسپانسرها، احساس فزاینده‌ای هست که خودتان احتمالاً آن را می‌دانید. شاید دقیقاً همینطور باشد. این حس که اسپانیا ممکن است دوباره برگشته باشد.

اینیستا ناکامی‌های جام جهانی 2014 برزیل و یورو 2016 فرانسه را به یاد هم‌تیمی‌هایش آورد اما این مثل یک هشدار ضروری بود؛ هشدار او بیشتر یک ابزار برای جلوگیری از دچار شدن تیمش به غرور بود تا یک پیش‌بینی مأیوس کننده. اسپانیا خیلی خوب می‌داند که در فوتبال اوضاع چقدر زود می‌تواند تغییر کند. 4 سال پیش آنها حتی از مرحله گروهی جام جهانی هم بالا نرفتند و در یورو هم اگرچه به مرحله حذفی رسیدند اما می‌دانند که ناکامی واقعی‌شان در همان بازی غیرقابل توضیح و بدون توجیه‌شان در دور آخر مرحله گروهی بود. آنها پیش بودند اما یک پنالتی را از دست دادند و به هر شکلی که بود 2 بر یک به کرواسی باختند، باختی که آنها را در نیمه سخت مسیر صعود به فینال قرار داد، جایی که ایتالیا منتظرشان بود.

پرتغال آن تورنمنت را برد؛ در اسپانیا هیچ کس فکر نمی‌کند تیم ملی کشورش بدتر از تیم ملی همسایه غربی باشد، با همان همسایه‌ای که در جام جهانی امسال همگروهش شده‌اند. پس یک احساس جبران برای فرصت از دست رفته به آنها انگیزه می‌دهد اما آنها می‌دانند که اگر تصور کنند تیم برتر میدان هستند، مشکلات یکی پس از دیگری پیش روی‌شان ظاهر می‌شود. تیم تقریباً اعتماد به نفس دارد. در اتاق کنفرانس، در امتداد راهرو از جایی که پرتره‌هایی از تک تک ملی‌پوشان اسپانیا دیوارها را پوشانده است، آنها بارها و بارها با این سوال مواجه شده‌اند؛ آیا اسپانیا بخت قهرمانی است؟ معمولاً این سوال بی‌جواب می‌‌ماند اما نه همیشه. ایاگو آسپاس این هفته به این سوال جواب داد اما محتاطانه؛ در همان حال اما یری آلوارس که کنار او نشسته بود – یکی از چند بازیکن جوانی که به اردوی تمرینی اسپانیا دعوت شده‌اند، در حالی که تیم منتظر رسیدن ملی‌پوشان رئال مادرید است – برای جواب دادن به این سوال چندان محتاط نبود. او گفت: «بله». سایر بازیکنان چنین چیزی نگفتند اما برخی به آن فکر می‌کردند.

پنج‌شنبه در بدو ورود‌شان به روسیه یک نقاشی دیواری بزرگ از سرخیو راموس منتظرشان بود. آنجا قرار است حداقل دو هفته و نیم آینده خانه‌شان باشد اما خیلی‌ها باور دارند که آنها تا 6 هفته آنجا اقامت خواهند داشت. اسپانیا به سایر تیم‌ها نگاه می‌کند و از آنها نمی‌ترسد. این تیم به قرعه نگاه می‌کند و خطی را دنبال می‌کند که آن را از جایگاه صدرنشین گروه و نه تیم دوم به مراحل بعدی برساند. تیم‌های زیادی هستند که می‌توانند اسپانیا را به زحمت بیندازند اما در حقیقت، در این جام جهانی هیچ تیمی نیست که بتوان گفت از اسپانیایی‌ها بهتر است. این یک خودباوری دوباره احیا شده درباره اسپانیا است؛ یک ترکیب که به نظر می‌رسد جواب خواهد داد. هویت تیم همان هویت قبلی است اگرچه شیوه بازی آن کمی متفاوت است و البته این تیم سرزنده‌تر شده. اوضاع کمی متفاوت شده‌ اگرچه آنها همان تیم قبل هستند. اسپانیا هنوز هم تیمی است که برای تملک توپ تلاش می‌کند و در این حوزه رقبای زیادی ندارد. آنها تیمی آشنا به نظر می‌رسند اما نه فقط از نظر مهره، اگرچه 4 بازیکن – راموس، اینیستا، داوید سیلوا و سرخیو بوسکتس – بیش از 100 بازی ملی دارند و جرارد پیکه هم تا پایان جام جهانی به این آمار می‌رسد اما همه آنها در ترکیب اصلی هستند و به گذشته و اتفاقاتی که برای آنها رخ داده است نگاه نمی‌کنند. هیچ کدام از آنها احساس نمی‌کنند این تورنمنت، تورنمنتی بیش از اندازه دست نیافتنی است اگرچه برای اکثر آنها شاید این آخرین تورنمنت ملی است.

بعد از این، نسلی دیگر می‌آید. درست است که میان یکی از آنها و دیگری فاصله زیادی است؛ خوردی آلبا (61) و کوکه (39) تنها بازیکنان خارج از دروازه‌ای هستند که از نظر سابقه حد وسط محسوب می‌شوند. مصدومیت‌های تیاگو بدان معناست که او هنوز احساس می‌کند بازیکن در صف انتظار است و در همین حال ایسکو با 27 بازی ملی، نقشی محوری و تثبیت شده‌تر دارد.

پس انتظار دیدن او در ترکیب اصلی اسپانیا در روسیه را داشته باشید. این تیم آنقدر بازیکن دارد که اگر دنی کارواخال نرسد، رودری، خسوس وایخو و الوارو اوردیوسولا را جانشین او کند. اگر دیگر داوید ویا نیست در عوض آسپاس، رودریگو و دیگو کاستا هستند.

اسپانیا طوری بازی می‌کند که کار آسانی را پیش روی مهاجم کلاسیکش قرار نمی‌دهد و گاهی اوقات اصلاً به چنین بازیکنانی نیاز ندارد. در واقع گزینه استفاده از مهاجم نوک کاذب هنوز در دستور کار این تیم است و ایسکو بهتر از هر بازیکن دیگری می‌داند که چطور باید این نقش را ایفا کند. پس همه چیز آماده است. اسپانیا دوباره برای بردن جام عطش دارد. وقت، وقت خوردن جام جهانی است.