علاقه مندان به این گروه پر طرفدار موسیقی بخوانند +عکس

روزی که آناتما آلبوم یازدهمش، «خوشبین (The Optimist)»، را منتشر کرد دنی و وینسنت کاوانا کنار هم نبودند هرچند که جسم‌شان پیش هم بود (آن‌ها برای اجرایی در روسیه حاضر می شدند که یکی از قلعه‌های فتح‌شده توسط گروه در 28 سال فعالیتش محسوب می‌شود). واقعیت این است که آن‌ها در دو عالم متفاوت سیر می‌کردند. دنی، گیتاریست و نویسنده اصلی ترانه‌های گروه، آنلاین بود و اظهار نظرات در مورد آلبوم جدید را بررسی می‌کرد. او کنجکاو بود بداند مردم در مورد آلبومی که از قلب و روحش در آن مایه گذاشته بود چه می‌­گویند. بیشتر نظرات مثبت بودند اما یکی دونفری هم اصلاً تحت تاثیر آلبوم قرار نگرفته بودند.

«بله ، من چک می‌کردم که مردم چه می­‌گن» لهجه لیورپولیش بعد از سال‌ها از این شهر  به آن شهر رفتن تغییر نکرده بود. «فکر می‌­کنم هر کس که دوستش نداره احمقه چون من می‌­دونم که عالی بوده. با این حال، آخر کار موضوعات مهم‌تری هم در زندگی هست مثل سلامتی، خانواده و آرامش روانی. اینا چیزایی هستند که واقعاً مهمند».

در مقابل، وینی، خواننده و گیتاریست گروه و برادر کوچک‌تر دنی، پشیزی برای حرف بقیه ارزش قایل نبود. او می‌دانست که گروه بهترین کارش را تولید کرده که در حین حماسی‌بودن، صمیمی، اسرارآمیز و برانگیزنده است. او می‌گوید: «من نظر دیگه‌­ای دارم. اگه من از انجام کاری لذت ببرم مثل اینه که لباس ضد گلوله پوشیدم. ما سعی کردیم آلبومی بسازیم که نشون بده ماکی هستیم، کجاییم و چه کارایی می­‌تونیم بکنیم. اگر این کار رو درست انجام بدیم من خوشحالم. من می‌­دونم که ما این کار رو درست انجام دادیم».

همان طور که در ادامه هم خواهیم دید، این نمای کاملی از شکل روابط در قلب آناتماست. دنی هسته­‌ی احساسی گروه است. او از قلبش کمک می گیرد و امتیازی را به گروه می بخشد که بسیاری از گروه‌های دیگر فاقدش هستند. وینی کسی است که به این احساسات جامه­ی حقیقت می‌پوشاند، عمل­گرایی است که همه چیز را درست در زمانی که در خطر بربادرفتن هستند سرجایشان نگه می­‌دارد، خطری که بارها گروه را تهدید کرده است.

این ترکیبی است که برای آنها به خوبی کار کرده است. خوشبین فقط بهترین آلبوم عمر حرفه‌ای‌شان نیست بلکه بهترین آلبوم سال در نظر خوانندگان مجله پروگ هم هست.

با این حال سفر آنها دردسرهای خاص خودش را هم داشته. دوره هایی بوده که تاریکی بر کار و زندگیشان سایه افکنده و بعید به نظر می رسید بتوانند از امتحانشان سربلند بیرون بیایند. خود خوشبین نتیجه­ی یکی از همین دوره­ها در زندگی دنی کاواناست که در نهایت او هم مثل شخصیت مرکزی آلبوم بعد از یک سری ماجرا به شخصی قوی­تر و بهتر مبدل شد.

دنی می گوید: «زجر و درد شخصی در کار نقش داشت. البته لازم نیست حرفا همیشه در مورد درد و بدبختی باشه. ترانه­ها می­تونند در مورد قدردانی از زندگی باشند همون­طور که بعضی از کارهای قبلی خودمون بودن. این یکی رنج رو با خودش داره، چون همه ترانه­‌های این سری شبیه زندگی­نامه‌­ان. بنابراین اگه در مورد بودن در اسپرینگفیلد و احساس گم شدن خوندیم به این خاطر بود که واقعاً احساس گم شدن می کردم."

ما در کافه ای در پدینگتون و نزدیک دفتر پروگ نشسته‌ایم. وقت حرف زدن، دنی به آرامی قهوه‌اش را می­‌نوشد. او حوالی 2005 الکل را کنار گذاشته. «واقعاً راحت بود» او در مورد تصمیم اولیه‌­ی پشت پرهیزش می گوید: «من تصمیم گرفتم فقط یه ماه نخورم. هنوز در اون یه ماه زندگی می­‌کنم".

دنی، وینی و خواننده­ی دیگر گروه، لی داگلاس تازه عکس گرفتن را تمام کرده‌اند (سه نفر دیگر گروه یعنی درامرشان جان داگلاس، کی برد نوازشان دنیل کاردوسو و جیمی کاوانا، برادر کوچکتر دنی و وینی که بیسیست گروه است غایبند). در طول عکاسی، دنی لحظه­‌ای را به یاد می‌آورد.

«عکسی از ما هست که روی سن، آرنج به آرنج هم انداختیم و وینی من رو می‌­کشه بالا. این دقیقاً همون کاری بود که اون قبلاً کرد. جان و وینی زندگی من رو نجات دادند. من بدون اونا چی به سرم می‌اومد؟» او با خنده اضافه می کند: «خدا می­‌دونه بدون من چی به سر اونا می‌­اومد».

آناتما

خوشبین ادامه اتفاقات یک روز خوب برای خروج (A Fine Day To Exit) است، آلبومی که در سال 2001 با گسترش افق دید و بلندپروازی، گذر از گذشته­­­‌ی متال گروه را آغاز کرد. خوشبین از همانجایی شروع می کند که یک روز خوب برای خروج تمام می کند. شخصیت مرکزی داستان از دریایی که خود را در آن انداخته تا غرق کند نجات می­‌یابد و سفر جسمانی/روحانی خود را از پرتگاه نابودی تا نوعی رستگاری آغاز می­‌کند. تم مرکزی آلبوم سرد است اما در آن بدون تردید امید وجود دارد.

خوشبین واقعاً داستان دنی کاوانا است. لحظات روشنایی و تاریکیش بازتاب لحظات زندگی اوست. «من چند سال تاریک در زندگی داشتم». او با مکثی ادامه می­دهد: «فلج کننده بود. من به والیوم معتاد بودم. داشتم به باد می­‌رفتم».  نفس عمیقی می­‌کشد و به آرامی بیرون می دهد: «این صادقانه‌­ترین چیزیه که تا حالا تو یه مصاحبه گفتم».

دنی می­‌گوید که نمی­خواهد این مصاحبه غم­‌انگیز باشد. می‌­گوید که قبلاً به خصوص وقتی در مورد آلبوم تک­نوازیش تک­رنگ (Monochrome) حرف می­زده خیلی از این دست مصاحبه­‌ها داشته است، با این حال سنگینی غمی که در دل دارد همچنان بر پرهیز از رفتن مصاحبه به آن سمت را سخت می­‌کند.

در فاصله‌­ی بین آخرین آلبوم آناتما ماهواره­های دور (Distant Sattelites) که سال 2014 منتشر شد تا آلبوم جدید، دنی از نظر ذهنی دوره­ی سختی را پشت سر می­‌گذاشت. او 4 سال پیش برای اولین بار پدر شد و مخلوطی از تعهّدات شخصی و بلندپروازی‌­اش به عنوان یک موسیقی­دان فشار زیادی بر او وارد کرد.

«من همش مضطرب بودم. نمی تونستم بخوابم و ذهنم دایم درگیر بود. برام یه سری قرص تجویز کردند اما چشم که باز کردم به جای یک هفته یک ماه بود که از اونا مصرف می­‌کردم. بعدش مصرفشون رو متوقّف کردم ولی حالم بدتر شد و دوباره بیشتر از قبل مصرف کردم. این ماجرا دوسال ادامه پیدا کرد."

این اولین باری نبود که دنی با مشکلات مربوط به بهداشت روانی دست به گریبان بود. در اواخر دهه‌­ی 90، او یک بار با مصرف ال اس دی و مجیک ماشروم مسموم شد. او در این باره می گوید: «اون اتفاق خیلی ترسناک بود». با این حال او معتقد است که قرص‌­های خواب باعث سطح بالاتری از فلاکت می‌شوند.

«اینا اعتیادآورترین چیزایی هستند که می­‌شناسم. همیشه حس خوبی می­دن اما اگه بهشون دسترسی نداشته باشی یا چند روزی مصرفشون نکنی خیلی ناجوره. شبیه یه حمله عصبی می مونه».

او در 2016 به ته خط رسید. «من رفتم پیش دکتر و ماجرا رو براش گفتم و ازش کمک خواستم». و دکتر به تدریج دوز دارو را کاهش داد. «در عرض چند ماه کل راه رو رفتم. هی کم تر و کم تر شد و آخر تموم شد».

او تقریباً حوالی کریسمس 2016 از اعتیاد خلاص شد. این روزها او از داروهای ضدافسردگی استفاده می­کند که هم حالت ذهنیش را حفظ می­کند و هم درجه­ی عمومی خوش­بینیش را. «همه چیز از اون موقع یه مرحله بهتر شده». او اضافه می کند: «سلامتی و شادی از همه چیز مهم­ترند. در حال حاضر احساس بهتر بودن و پاک­تر بودن می­کنم».

وینی کاوانا دوره­‌ی سقوط برادرش را به یاد می‌­آورد. گرچه او از دنی کوچک‌تر است می‌­گوید که در قبال او احساس مسئولیت می­کرده. «هیچ دو برادری از من و دنی نزدیک­‌تر نیستن. بنابراین مهم بود که بدونه من بدون توجّه به موسیقی‌­ای که با هم می­‌ساختیم به عنوان برادر و رفیقش در کنارشم».

این موسیقی بود که دنی را به جاده‌­ی سلامت بازگرداند. در اواخر سال 2015، به درخواست وینی مدیریت گروه تورها و برنامه­های آتی آنها را ملغی کرد. وینی استودیویی رو برای نواختن خودش و دنی حاضر کرد که در آن تنها موسیقی را برای خود موسیقی می­نواختند.

«این کار اون رو از خونه بیرون آورد و به ما یه کار مشترک داد. من و دنی ملاقات می کردیم، قهوه می‌خوردیم و در مورد همه چیز صحبت می­کردیم. کاری که با هم انجام دادیم نوعی تراپی بود و از همونجا خوشبین کلید خورد».

پروگ چند روز بعد با وینی صحبت کرد. در یک کافه در شرق لندن، نزدیک جایی که دوست دختر هنرمندش یک استودیو داشت. در حالی که دنی صاف و ساده است، وینی جدی و اندیشمند است. او با دقت جواب می دهد هرچند در زیر ظاهر جواب هایش شور و حرارتی نهفته است (جواب او به این پرسش که آیا آلبوم تک نوازی خواهد داشت یا نه به طور جالبی برّنده بود: «وقتی براش حاضر شدم در موردش می فهمی. تا اون موقع به تو ربطی نداره».)

هنگامی که از دنی در مورد نقاط قوت وینی پرسیدم او بدون مکث گفت: «وینی درک و هوش بالایی داره. اون اهل عمله. اون وفاداره و برای بقیه ارزش قایله. حمایت کننده و بااستعداده. اون دیوونه و بامزه هم هست. اون فوق‌­العادست».­

وقتی این صحبت ها را با وینی مطرح می کنم، م‌ی­گوید: «رفیق، من فقط یه برادرم. امیدوارم برادر خوبی برای هردوشون [دنی و جیمی] باشم. همینطور برای دوستام».

وینی می پذیرد که کمتر از برادر بزرگترش احساساتی است و به همین دلیل موفق شده است از مشکلات روانی که دنی با آنها دست به گریبان شده اجتناب کند. «من همیشه قوی تره بودم. به خودم اتکا داشتم و خویشتن­دار بودم. زندگی و نفس کشیدن دنی موسیقیه و موسیقی در روحش جاریه.  من با کارای استودیو بستر موسیقی اون رو فراهم میکنم. اون یه گوشه می‌شینه و بیت­ها رو روی گوشیش ضبط می­‌کنه. ولی اگه نیاد و منو نبینه برای همیشه موسیقیش همون‌جا می­‌مونه».

آناتما

نزدیکی برادران کاوانا تعجّب‌­برانگیز نیست. آنها قطعاً بیشتر از برادران دیگر سختی تحمّل کرده­‌اند. آنها و جیمی در خانواده­ای از طبقه­ی کارگر شهر لیورپول متولّد و بزرگ شدند. مادرشان عادت به نوشیدن الکل داشت و پدرشان دائماً پرخاشگر بود.

وینی می­‌گوید: «بچگی ما، کل زندگیمون برای مدت طولانی فاجعه بود. اما من می‌­تونستم با اتکا به خودم یه جورایی باهاش سر کنم. این یه نوع مکانیزم دفاعی بود که کمک می­کرد با آشوب دور و برم راحت­‌تر کنار بیام».

آناتما فراری از همه اینها بود. وینی می­‌گوید قبل از اینکه گروه «فرشته کافر» در سال 1990 تشکیل بشود هرگز بیشتر از فاصله دوساعت از لیورپول دور نشده بود. «من واقعاً پول برای انجام کاری‌نداشتم». اولین باری که هواپیما سوار شد سال 1994 بود که گروه برای اجرای برنامه­ای در رومانی می‌­رفت. در آن وقت اعضای گروه در اوایل دهه­‌ی سوم زندگیشان بودند.

وینی می­‌گوید: «ما بچه‌­هایی بودیم که شبیه کله­‌خرا رفتار می­‌کردیم. کله­‌خرهای معصوم، اما واقعاً کله‌خر. بهمون خوش می­‌گذشت». برادرها با گوش دادن به بیتل­‌ها، پینک فلوید، لدزپلین، کویین، بلک سبث و یو تو بزرگ شدند. با این حال اولین ظهورشان با حضور دنی، وینی، درامرشان جان داگلاس، خواننده­شان دارن وایت و بیسیستشان دانکن پترسون یک دنیا با این گروه­ها و آنچه بعدها به آن تبدیل شدند فاصله داشت. اولین کارهای آناتما آنها را به عنوان یک گروه متال افراطی معرفی می­کرد، هرچند در همان دوران هم شواهدی آینده‌­ی متفاوتشان را نشان می­داد، مثل آهنگ 23 دقیقه­ای «در حال رویا: یک رمان» که ته آلبوم آوازهای غمناک (Serenades) که در سال 1993 منتشر شد قرار داده بودند.

وینی می‌­گوید: «چیزایی که ازشون تاثیر می­گرفتیم با موسیقی­ای که باهاش شروع کردیم تناسب نداشت. اما ناگهان لایه­‌های دوره­ی بلوغ رو پشت سر گذاشتیم و به کاری که واقعاً می­خواستیم بکنیم رسیدیم. این طبیعی بود که به­‌طور تجربی چیزی که برامون اهمیت بیشتری داشت رو یاد بگیریم».

آناتما با جداشدن دارن وایت در 1995 شروع به تغییر جهت کرد. سابقاً وینسنت که گیتاریست گروه بود در آلبوم دوم گروه، راز ساکت (Silent Enigma) خوانده بود. با این حال در سال 1996 و در آلبوم جاودانگی (Eternity) بود که تغییر احساس شد. این آلبوم آغاز فرآیند پوست انداختن یک گروه متال در جهت تبدیل شدن به گروهی مثل پینک فلوید بود. وینی در ابتدا خواننده­ی لجوجی بود اما همان­طور که می­گوید در راه یاد گرفت چطور عمل کند. با این­حال دنی کمتر نسبت به این دوره منتقد است. او می­گوید: «خواننده شدن وینی همه چیز رو عوض کرد».

تکامل آناتما با آلترناتیو 4 (Alternative 4) در 1998 و قضاوت (Judgement) یک سال بعد از آن ادامه پیدا کرد، اما در این مدت سه اتفاق رخ داد که می­توانستند گروه را به طور کامل از ریل خارج کنند. اول اینکه جان داگلاس به خاطر مسایل شخصی گروه را ترک کرد (داگلاس مصاحبه نمی­کند، اما به هر حال قبل از آلبوم یک روز خوب برای خروج دوباره به گروه برگشت). یک سال بعد، بیسیست گروه، دانکن پترسون هم گروه را رها کرد.

بین این دو اتّفاق رویداد دل‌خراش­‌تری هم رخ داد. مادر کاواناها درگذشت. این مورد به طور قابل درکی تاثیر عاطفی عمیقی برجاگذاشت، به خصوص که در این مورد وضعیت پیچیده­تر هم بود. دنی در این مورد می­گوید: «این مرگ واقعی اون نبود. مرگ واقعی 10 سال قبل اتفاق افتاده بود». او ادامه می­دهد: «او از نظر روانی خیلی مریض بود و یه الکلی مهارناپذیر بود. همه­ی اینها به خاطر این بود که پدرم 15 سال کتکش زده بود و زجرش داده بود. مادرم بچه هاش رو داشت اما تلفن، پول یا جایی برای رفتن نداشت. تو اکتبر 1990، سه روز بعد از تولد 18 سالگی من، اون یه حمله عصبی و احساسی شدید داشت. اون همون موقع مرد. 8 سال طول کشید تا بعد از اون از الکلیسم بمیره». دنی در مورد پدرش که چند سال پیش درگذشت کمتر احساساتی می­شود. «برای اون خیلی کم گریه کردم».

برادران کاوانا هر یک به شیوه‌­ی خود با مرگ مادر کنار آمدند. فرآیند تسکین طولانی و گاهی دردناک بود و به ناچار در گروه تاثیر گذاشت. وینی می­گوید: «بعد از مرگ مادر، ما سعی کردیم خودمون رو بازسازی کنیم اما این کار چند سالی طول کشید». او ادامه می­دهد: «در هر اتفاق بدی که براتون میفته، مهمه که بفهمید چطور واکنش بدید و از اون یاد بگیرید. مهمه که درک کنید اگر اتفاقی مثل اون مجدداً براتون افتاد چطور از نظر ذهنی براش آماده باشید».

وینی می­‌گوید تنها عضو گروه است که مدتی بیرون آناتما نبوده. او می­گوید دنی چندماهی بین یک روز خوب برای خروج و یک بلای طبیعی (A Natural Disaster) گروه را رها کرد. حتی در این شرایط هم وینی اجازه نداد گروه از هم بپاشد. او کاری را انجام داد که از هرکسی بهتر قادر به انجامش است: او همه چیز را مرتّب کرد. «من یه استودیو تو لیورپول گرفتم و گفتم بچه­‌ها! اونجا باهم آهنگ بزنیم. تمرکز گروه همیشه موسیقی بوده. این کاریه که ما می­کنیم و همین باعث شده وقتای سخت نجات پیدا کنیم».

دنی برگشت ولی اوایل دهه‌­ی اول قرن جدید زمان عجیبی برای آناتما بود. بین یک بلای طبیعی در 2003 و اینجا هستیم چون اینجا هستیم (We’re Here Because We’re Here) در سال 2010 گروه چیزی ضبط نکرد. این موضوع تا حدی به خاطر این واقعیت بود که شرکت ضبطی که با آن کار می‌کردند بسته شده بود و آنها تیم مدیریتی نداشتند، اما دلایل دیگری هم دخیل بودند.

دنی می­‌گوید: «ارتباط موسیقیایی ما از بین رفته بود و من واقعاً نمی­تونستم با گروه کار کنم». او اضافه می­کند: «یه مدیر یا شرکت ضبط می­تونست وضعیت رو درست کنه. با این حال، اون موقع تصمیم بر این بود که ما به اینا نیازی نداریم. عجب اشتباه بزرگی بود!»

وینی در مورد آن دوره می­گوید: «یه نوع قُدبازی بود. ما هنوز داشتیم موسیقی می­نوشتیم و با خودمون می­‌گفتیم همه چیز ردیفه. این لج­بازی نبود، فقط می­خواستیم یه مدت به حال خودمون باشیم».

این واقعاً یک توقّف نبود. آنها با هم تور برگزار می­‌کردند، حتی یک آلبوم هم منتشر کردند. درک (Hindsight) که نسخه­‌های آکوستیک بعضی کارهای قبلیشان بود منتشر شد. برادرها بر این نکته هم تاکید داشتند که گروه به هیچ عنوان متلاشی نشود اما پیش­رانه‌­ی کارشان در حال محو شدن بود. دنی می­‌گوید: «اون دوره کار ما رو خیلی عقب انداخت».

چند سال خاموشی آناتما لااقل یک نکته مثبت غیرقابل انتظار هم داشت. دنی در این دوره برای برطرف کردن مشکلات روانی، هضم پیشینه‌­ی خانوادگی پیچیده­اش و تحمّل از دست دادن مادر به تراپیست مراجعه کرد.

«من اون موقع ها هنور مشروب می­خوردم.  شروع به خوندن کتابی در مورد الکلیسم کردم و فهمیدم چطور الکلیسم توی خانواده تکرار میشه». او اضافه می­کند: «من یک دوره تراپی موفقیت­آمیز تو 2005 داشتم. فوق­العاده بود. یک تجربه­‌ی بی‌­نظیر و زیبا بود. بعدش الکل رو کنار گذاشتم. شروع کردم به نوشتن همه­‌ی اون چیزی که تو اینجا هستیم چون اینجا هستیم ظاهر شد. فقط 5 سال طول کشید تا همشو از درونم بیرون بکشم».

زمانی که در سال 2010 این اتفاق افتاد، اینجا هستیم چون اینجا هستیم نوای گروهی بود که پرچم خود را بر بالاترین قله‌­ها برمی­افراشت. بیشتر از هر چیزی، همین آلبوم آنها را به مسیری انداخت که به خوشبین ختم شد. هیچ اثری از گروه 15 سال پیش در اینجا به چشم نمی­خورد. حالا، آنها واقعاً مثل پینک فلوید به منابع اصیل تجربیات روح تونل می­زدند، به علاوه احساس زندگی واقعی را به آن می‌افزودند.

وینی می­‌گوید: «همین هسته‌­ی احساسی اصلی­ترین عنصر گروهه. اگه بخوای بدونی کار گروه دور چه نوع موسیقی­ای می­چرخه باید بگم موسیقی احساسی. یه نوع اندوه تو کارها وجود داره که در عین حال فرحبخش هم هست. شما با استفاده از موسیقی احساسات بزرگی رو تفسیر می­کنید».

احساسات دیگری هم با آناتما و به طور خاص با براداران کاوانا عجین است. در زمان­های مختلفی برادرها با هم اختلاف داشته اند، هرچند این اختلافات هیچ­وقت به سطح اختلافات نوئل و لیام گالاگر نمی­رسد.

وینی می­پذیرد که گاهی تفاوت نظر بین آنها وجود داشته است: «خیلی از وقتا رابطمون آماده‌­ی انفجار بوده. به خصوص وقتی بیست سالمون بود. برای سال­ها ما با هم راه نمی­اومدیم ولی بعد که سنمون بیشتر شد فهمیدیم که بیشتر از این حرفا نقاط مشترک داریم».

دنی می­گوید: «از وقتی پاکم همه چیز بهتر شده. الانا که پیرتر هم شدیم، اگه دعوا هم بکنیم فرداش همه چیز حله».

آیا آناتما تا حالا کاملاً فروپاشیده؟

جواب دنی منفی است. او می­‌گوید: «هیچ وقت نزدیک به فروپاشی هم نبودیم. این برای ما یه سبک زندگیه. زمان­های سختی بوده که من با خودم فکر کردم نیازی به این مسخره بازیا ندارم اما خیلی سریع از اون فاز اومدم بیرون، چون بودن تو این گروه بهترین چیز دنیاست».

اگر آنها برادر نبودند هم در حال حاضر در یک گروه بودند؟

وینی می­گوید: «ممکنه. من فکر می­کنم تو دنیا هیچ کس بهتر از من نمی­تونه آهنگای دنی رو بخونه، البته به جز خودش».

دنی در جواب به این سوال کمتر محتاط است: «نه!»

- چرا؟

- در طول این سالها بعضی چیزا به صورت خصوصی بین ما گفته شده. بعضی چیزها که فقط برادرا میتونن به هم بگن و باهاش کنار بیان.

وقتی گروه پاییز گذشته در لندن برنامه داشت، لحظه­‌ای بود که به نظر رسید اصطکاک بین برادرها در یک مکان عمومی در حال آشکار شدن است. روی سن، بحثی بین برادران حول این موضوع درگرفت که کدام یک رهبر گروه است، در حالی که شو با آهنگی از آلبوم تکنوازی دنی تمام شد. گرچه این دعوا به قدر کافی آتشین نبود، نشان می­دهد که این پرسش ذهنشان را مشغول کرده است.  

دنی در مورد آن اتفاق می­گوید: «اه، این یه جوک بود».

  • پس چه کسی رهبر گروه است؟

با خنده می‌­گوید: «به صورت رسمی وینی اما در واقع من».

  • آیا او با این موافق است؟
  • البته که نه.
  • پس آناتما گروه توست؟

دنی به یکباره جدی می­شود: «نه. این گروه همه ماست. نه فقط مال من و وینی. مال جان و جیمی و لی و دنیل هم هست. همه‌­ی ما خیلی براش زحمت کشیدیم». سپس مکثی می­کند و با لبخندی می­‌گوید: «ولی پشت همه‌­ی اینها منم».

---

علی‌­رغم نظر دنی، دور بودن آناتما از چشم­ها به مدت چند سال از چند منظر تصمیم هوشمندانه­ای بود. خودش می­‌گوید: «2005 تا 2009 برای من سال­های جادویی بودن. من یه دوره تراپی رو پشت سر گذاشتم، الکل رو ترک کردم، از یه رابطه­ی بد خلاص شدم. این اولین بار بود که احساس آزادی می‌کردم».

همین احساس آزادی به آناتما هم دمیده شد. در اینجا هستیم چون اینجا هستیم آنها یک گروه کاملاً جدید به نظر می‌­رسند که هیچ شباهتی با «کله­‌خرها»یی که 20 سال پیش برای اولین بار از لیورپول بیرون می­‌آمدند نداشتند.

وینی در مورد کاری که گروه انجام می­‌دهد می­‌گوید: «دیوید بووی خیلی خوب گفته. اون همیشه می‌گفت که دوست داره تو اقیانوس قدم برداره. اون همیشه حواسش بود که ساحل کجاست ولی پاهاش تقریباً زمین رو حس نمی­کرد. اون از ناحیه‌­ی راحت خودش بیرون بود اما نه خیلی. این خیلی نکته­ی مهمیه. شما نباید دل­سپرده‌­ی کمپانی ضبط یا رادیو یا حتی مخاطبینتون بشید چون این برای کسانی که می‌خوان خلّاق باشند خیلی خطرناکه. این روح واقعی راک اند روله».

آلبوم­‌های بعدی اینجا هستیم چون اینجا هستیم از نظر تجاری هم مدیون همین آلبوم هستند. هر کدام از این آلبوم‌­ها بیشتر از آلبوم قبل از خودشان فروخت. با این حال، آناتما در سال 2018 خود را در وضعیت عجیبی می‌­یابد. آنها  در اوج فعالیت حرفه ایشان هستند، آلبوم­هایشان به فروش می­‌رسد، در جدول­ها بالا می‌­روند، کنسرت­‌های بزرگ برگزار می­‌کنند اما آناتما پرش بلندی در سطح مقبولیت، مثل آنچه برای اپث (Opeth) و استیون ویلسون (Steven Wilson) رخ داد را شاهد نیست. قطعاً این یک رقابت نیست اما عقب افتادن آنها در مسایل تجاری به هر حال عجیب است، به خصوص که موسیقی آنها احساسی­تر و پذیراتر است و از هر دو گروه دیگر مستقیم­تر حرفش را می­زند. آیا آناتما از این وضعیت راضی است؟

وینی پاسخ می­‌دهد: «نه. من فکر نمی­‌کنم موسیقی ما اونقدر پیچیده باشه که جریان اصلی موسیقی نتونه چیزی در اون پیدا کنه. ترانه­ای مثل لمس­ناپذیر (Untouchable) رو در نظر بگیرید. مخاطبین زیادی برای موسیقی مثل این هست. ما با ترانه­‌هایی با ملودی عالی بزرگ شدیم و ملودی­‌ها برای ما مهم‌ترین چیزند. ما تا جایی که ممکنه موسیقی جذابی تولید می­کنیم. قطعاً بخش­های ماجراجویانه‌­ای در کار وجود داره اما در کل موسیقی ما جذابیت­های وسیع‌­تری هم داره».

وینی نظریه­‌ای برای این موضوع که چرا آناتما موفق­تر از این نیست دارد. او فکر می­‌کند مردم هنوز گروه را براساس گذشته‌­های دورش قضاوت می­کنند. «من فکر می­‌کنم هنوز یک بدبینی به خاطر کارهای قدیمی‌­تر گروه وجود داره». او ادامه می­‌دهد: «شما هیچ وقت ازش راحت نمی‌شید. حتی اسم گروه هم مردم رو به یاد یه گروه متال دهه نود می‌ندازه. به طور مضحکی، اگه ما تو راهی که بیست سال پیش شروع کردیم می­‌موندیم الان به مراتب گروه بزرگ­تری بودیم. عرصه‌­ی متال خیلی وسیعه و شما می‌تونید یه گوشه­‌ای جا بگیرید».

وینی می­‌گوید که در فاصله‌­ی بین یک بلای طبیعی و اینجا هستیم چون اینجا هستیم مذبوحانه کوشیده است گروه را به تغییر اسم تشویق کند با این حال: «من نتونستم حمایت کافی رو بین آدم­‌های دور و ورمون به دست بیارم. هر باری که من پیشنهاد تغییر اسم گروه رو پیش می­کشم کسی خریدارش نیست».

دنی تایید می­‌کند که سال­‌ها پیش موضوع تغییر اسم گروه بحث شده است، اما راه به جایی نبرده. به هر حال به نظر می­رسد دنی از ایده‌­ی وصل کردن آناتما به مخاطبین بیشتری از جریان اصلی موسیقی دست کشیده است. دنی می­گوید: «یه سقف شیشه‌­ای روی سر این گروه وجود داره و اون رویال آلبرت هاله. یه شو داشتن اونجا و پر کردن همه صندلی­‌هاش بیشترین چیزیه که گروه میتونه بهش برسه».

می‌­پرسم که این کمی نابلندپروازانست. این­طور نیست؟ او شانه بالا می­‌اندازد:

«من فقط واقع­‌بینم. من فکر می­‌کنم این موضوع رو تو 2005، وقتی مشروب رو کنار گذاشتم کشف کردم. این سابقاً منو اذیت می­کرد که همیشه می­‌خواستم فراتر برم. زمانی که یک روز خوب برای خروج رو منتشر کردیم این حس رو داشتیم که خیلی خب! حالا کی با میوز (Muse) تور داریم یا اینکه کی ریدیوهد (Radiohead) میشیم؟ جواب اون سوال­ها اینه: هیچ وقت. من خودمو خلاص کردم و سعی برای ریدیوهد بودن رو کنار گذاشتم. فکر کنم لمی (Lemmy) بود که می­گفت اگه تو زمان مناسب تو جای مناسب نباشی، فرقی نمی­کنه که چقدر خوب باشی، اتفاقی که میخوای نمی­افته. ما نبودیم و این اتفاقا هم نیفتاد».

  • آیا خود را متفاوت می­بینید؟
  • من فکر نمی­‌کنم که ما اونقدرا متفاوت باشیم، اما در عین حال من یکی مثل خیلی از آدم­های دیگه­ی موسیقی با مردم رابطه ندارم. اونها کار خودشون رو بهتر از من مدیریت می­کنن چون دردسرهای کمتری دارند. اما از اون طرف، ما از هرکس دیگری تو کار خودمون بهتریم. هیچ کس دیگه‌­ای شبیه کاری که ما می­کنیم نمی­کنه. هیچ کس! اگه میتونی یکیشون رو نام ببر.
  • استیون ویلسون؟
  • به هیچ وجه.
  • اپث؟
  • اونا تو کار خودشون عالین، اما نه. ریدیوهد از ما بهتره. یو تو در زمان اوجشون، نیروانا، پینک فلوید، لدزپلین، بیتلز، کیت بوش، دایر استریتس. همه خفنا از ما بهترن و بهتر خواهند بود. اما تو کار ما؟ نه.

این­گونه قلدری اگر رنگ و بویی از واقعیت نداشت، مسخره به نظر می­رسید. در سالی که خدایان موسیقی پروگرسیو دسته­ای از آلبوم‌­های فوق­العاده را منتشر کردند (از تا استخوان (To The Bone) استیون ویلسون گرفته تا گریمسپوند (Grimspound) از بیگ بیگ ترین) خوشبین بیش از رقبا عرض اندام کرد. تعداد خیلی کمی گروه در سال­های اخیر از نظر احساسی با آناتما برابری کرده­‌اند و شیوه خاصی که آناتما برای بیان حالات روحی (افسردگی، امید و هرآنچه بینشان است) در خوشبین به کارگرفته منحصر به فرد است.

وینی در مورد آلبوم می­‌گوید: «[قضاوت در مورد آلبوم] سیاه و سفید نیست. هرکس می­تونه هرطور دلش می‌خواد تفسیرش کنه، اما اونطور که من می‌­بینم در نهایت تصمیمی در کار هست. اما شخصیت اصلی خوشبین باید مراحل سختی رو پشت سر بگذاره تا به اونجا برسه. اون باید راه رو بره تا بتونه برگرده».

از دنی می‌­پرسم که آیا این یک آلبوم خوشبینانه است. دنی جواب می­‌دهد: «من می‌گم آره. من هیچ وقت فکرم رو در مورد ته ماجرا نگفتم، اما شخصاً فکر می­کنم پایان خوشی باشه. اون به هر حال خودش رو تو آب ننداخته و غرق نکرده».

این یک پایان باز و مبهم متداول است، که راه را برای ادام‌ه­ی داستان خوشبین باز می­گذارد. این چیزی است که هر دو برادر در موردش فکر کرده­­اند.

دنی می­گوید: «من به فکر یه پایان برای داستان بودم که به بچگی اون برمی­گشت، به بچگی ما. اینکه چه چیزی اون رو آدمی کرده که الان هست، اما نمی­دونم این تولد یه آلبوم جدید میشه یا نه. ممکنه بتونیم آهنگ­های مناسبی رو اضافه کنید که رسماً بشه یه آلبوم جدید. این اتفاقی بود که برای آلبوم سیستم آب و هوا (Weather System) افتاد. قرار بود اون یه پایان برای آلبوم قبلی باشه اما تهش یه آلبوم دراومد چون ما فکر کردیم باید آهنگای دیگه‌­ای بهش اضافه کنیم».

آناتما

اگر آنها بخواهند این راه را طی کنند، به صورت بالقوه گزینه‌­ای برای شروع دارند. ترکی با عنوان 32.63n 117.14w (عرض و طول جغرافیایی) در ابتدای آلبوم هست که در آن هنگامی که شخصیت اصلی داستان پیچ رادیو را می­چرخاند، ترانه‌­ای از آناتما پخش می­‌شود و به سرعت هم محو می‌­شود. این ترانه رویای معکوس (Dreaming In Reverse) است که برای آلبوم خوشبین ضبط شد و در آخرین لحظه از لیست آهنگ­‌ها کنار گذاشته شد. این کار گروه جرئت زیادی لازم داشت.

وینی می­‌گوید: «اون یه آهنگ کامله. ما روزهای زیادی براش وقت گذاشتیم، ضبطش کردیم، تا فقط برای 10 ثانیه از رادیوی ماشین پخش بشه».

یک آینده­ی دیگر می­‌تواند اجرای آلبوم از ابتدا تا انتها با یک ارکستر باشد. با توجه به ساختار روایی خوشبین این قابل انتظار به نظر می­رسد. وینی می­گوید: «من فکر می­کنم بالاخره یه وقتی این کار رو می‌کنیم. ما همه‌­ی آهنگ­ها رو اجرا کردیم به جز چشمانت را ببند (Close Your Eyes) که به خاطر نیاز به جاز اجراش نکردیم. با این حال، اگر بخوایم این کار رو بکنیم نیاز به کارهای خاصی از نظر موسیقی و از نظر بصری هست».

اگر آینده روی سنگی نقش نبسته، گذشته [لااقل گذشته­‌ی نزدیک] هم همین‌­طور است. سپتامبر گذشته، خوشبین به عنوان بهترین آلبوم در جوایز موسیقی پروگرسیو انتخاب شد که نقطه‌­ی اوج افتخارات آناتما در سال­‌های اخیر بوده. در حالی که دنی از این اتفاق خوشحال است، بر این مسئله تاکید می‌­کند که این همه چیز نیست. او می‌­گوید: «این‌طور نیست که برام مهم نباشه. من به این شناخته­‌شدنمون افتخار می­‌کنم و افتخار می­‌کنم که مردم کارمون رو دوست داشتند و افتخار می­‌کنم که حتی در سال‌های سخت گروه به خلق کارهاش ادامه داده. اما این مهم­‌ترین چیز نیست. مهم­‌ترین موضوع به نظر من سلامتی و خوشحالیه».

برادران کاوانا هر دو مشتاقند تا این ایده را رد کنند که یک ربع قرن زندگی در آناتما تماماً درد و رنج بوده است. وینی می­‌گوید: «اون اول هم که همه‌­ی ما یک مشت بچه­‌ی معصوم بودیم، کار تو گروه فوق‌العاده، مفرّح و چشم و گوش بازکن بود. به خصوص با در نظر گرفتن جایی که از اون می­اومدیم و زندگی­ای که داشتیم». او اضافه می­کند: «به ما همیشه خوش می­‌گذشت، با اینکه خیلی از وقت­‌ها زندگی سختی داشتیم. نباید فکر کنید که ما زندگی پر از ملالی داشتیم چون اینطوری نبوده. ما دوره­‌های خیلی خوبی داشتیم».

برای دنی زندگی در آناتما و خارج از آن، حالا بهتر از هر وقت دیگر است. او می­گوید: «الان، من یه احساس رضایت از اتفاقاتی که افتاده دارم». او ادامه می­دهد: «موسیقیمون داره بهتر و بهتر میشه. همبستگی گروه خارق‌­العادست. موسیقی برای من درمانگره و برای همه­ی اون‌هایی که بهش گوش می‌دن. اما برای من نیروی خانواده هم دخیله. در واقع این گروهه که من رو درمان کرده، نه موسیقی. این بودن با اون‌هاست که درمانگره».