نویسندهای که زمان نوشتن به گریه میافتد
رکنا: شاید برای علاقهمندان به کارهای جویس کرول اوتس جالب باشد که بدانند او با چه کتابهایی خندیده و گریه کرده و آرزو داشته نویسنده کدام رمانها باشد.
«گاردین» اخیرا مصاحبههایی کوتاه با نویسندگان مطرح درباره کتاب انجام میدهد و اینبار به سراغ «جویس کرول اوتس» داستاننویس مطرح آمریکایی رفته است.
کتابی که در حال حاضر میخوانید:
آنتولوژی جدید و فوقالعادهای به نام «به نظرم آمد که من آمریکا هستم»، ویرایششده توسط «جاناتان سانتلوفر» که درباره دموکراسی در معرض خطر نوشته شده. (متنی از من هم در این کتاب آمده.)
کتابی که زندگیتان را تغییر داد:
«آلیس در سرزمین عجایب» و «آلیس آنسوی آینه» لوییس کرول مسلما تاثیر بسزایی بر زندگی و نوشتار من داشتند.
کتابی که آرزو میکردید شما آن را نوشته بودید:
فهرست بلندبالایی میشود... اما این سوال را نمیتوان جواب داد چون نمیشود تصور کرد هیچکس جز نویسندههای «اولیس»، «جنایت و مکافات» و «موبی دیک» این کتابها را به نگارش درآورده باشد.
کتابی که بیشترین تاثیر را بر نوشتار شما داشته:
احتمالا داستانهای «فرانتس کافکا»، یا «دوبلینیها»، یا «بلندیهای بادگیر»، یا...
کتابی که ذهنیتتان را تغییر داد:
«برگهای علف» والت ویتمن تاثیر عمیقی بر نویسندگان و مخصوصا شاعرانی داشته که در دوران قبل از فارغالتحصیلی به آنها گفته شده دیدگاه «ویتمن» رمانتیک، قلمبه و بیشتر وراجیهای وحشیانه است تا شعر. اینها تنها میخواستند قدرت شعر بسیار مسحورکننده او را که بیش از همه از سوی فُرمالیستها به استهزا گرفته میشد، کشف کنند.
آخرین کتابی که اشکتان را درآورد:
من را ببخشید که این حرفم محتمل به نظر نمیرسد اما من اغلب موقع نوشتن یک رمان یا بازخوانی آن بعد از تکمیل به گریه میافتم؛ آن لحظه احساسی که رمان را به پیش میراند، همان است که رماننویس باید آن را مهار کند، به آن راهی پیدا کند و یا آن را در متن سرکوب کند، اما این لحظه برای نویسنده موقع خواندن کار خودش رها و خام است و او در برابرش آسیبپذیر است.
آخرین کتابی که باعث شد بلند بلند بخندید:
مثل خیلیهای دیگر، من هم موقع خواندن بخشهای بیشماری از «آتش و خشم: درون کاخ سفید ترامپ» مایکل وولف که کتابی تند و تیز، خندهدار، ترسناک و (به طرز عجیبی) آرامشبخش است، بلند بلند میخندیدم.
کتابی که نتوانستید تمامش کنید:
ادعای تمام نکردن «بیداری فینگانها»، نوعی تظاهر به فروتنی است که افراد فقط از رئیسجمهور دیوانه آمریکا انتظار دارند، اما واقعیت دارد. (در دفاع از خودم بگویم که من چندینبار این کتاب را شروع کردم و هر بار کمی جلوتر رفتم، بعضی بخشها را جا زدم و سرانجام، بار آخر با عذاب وجدان آن را کنار گذاشتم.)
کتابی که بیش از همه از نخواندنش شرمندهاید:
فهرستش طولانی میشود... ولی مسلما شامل آثار داستانی از جمله «آخرین عادل» نوشته «آندره شوارتز بارت»، رمانی درباره هولوکاست که تحت تاثیر موضوعش قرار گرفته.
کتابی که هدیه میدهید:
هیچوقت یک کتاب تکرار نمیشود. خریدهای بیمقدمه برای خوانندههای خاص.
کتابی که دوست دارید به خاطرش به یاد سپرده شوید:
مثل خیلی از نویسندهها، من هم خوشحال میشوم بابت چیزی از من یاد شود... این مسلما به خوانندهها بستگی دارد. شاید رمان سال دوهزارم «بلوند». این اثر رمانی بود که قلبم بیش از همه برایش به درد آمد و من را خسته کرد. اما اگر نشد، شاید کتاب خاطراتم «منظره گمشده: بلوغ یک نویسنده».
«جویس کرول اوتس» ۷۹ ساله از آن دست نویسندگانی است که در یک ژانر بخصوص محدود نمیشود؛ او تاکنون صدها داستان کوتاه، چندین نمایشنامه، شعر، مقاله و بیش از ۴۰ رمان برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان به نگارش درآورده است. او در مجموعه آثار خود به موضوعات مختلفی چون نژادپرستی، فقر، فساد سیاسی، زورگویی و... پرداخته است.
نویسنده «بلوند»، «قصههای خیانت»، «جانورها» و «عشق تابستانی» تاکنون ششبار برای دریافت جایزه ملی کتاب آمریکا نامزد شده و یکبار موفق به دریافت این جایزه شده است. از دیگر جایزههای این نامزد جایزه پولیتزر در طول دوران فعالیت حرفهایاش میتوان به جایزه انجمن ملی منتقدان کتاب و مدال ملی انساندوستی اشاره کرد. او همچنین در سالهای ۱۹۷۰، ۱۹۹۳، ۱۹۹۵، ۲۰۰۱ و ۲۰۱۵ به فهرست نهایی جایزه «پولیتزر» راه پیدا کرد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر