در کلام پیرمرد خارکش ،گل عزت می شکفت و مراوده او با جوان خام درس بزرگی در بطن خود داشت که مصداق این پند شرح و تفسیر مثنوی بود،ای جوان آنچه تو در آ ینه می نگری ،پیر در خشت خام می بیند.

این حکایت هرروز در کوچه و خیابان های شهرما تکرار می شود و در تاکسی ،اتوبوس شهری،مترو و در پارک و یک فضای ورزشی و تفریحی و یا مسجد و زیارتگاه رقم می خورد و شاهد آن هستیم که پیران با تجربه به جوان های خام و کم تجربه پندو اندرز می دهند.

گاهی کلام پیر با خرد ،شیرین و دلنشین است و گاه نیز مانند گفتگوی پیرمرد سخت گیر بردل نمی نشیند. پیرمرد در اتوبوس شهری ناگهان برآشفت و به 2 جوان که سرگرم صحبت بودند با لحنی تند بر آنان خرده گرفت که چرا این قدر بلند حرف می زنید . در آن صحنه پیرمرد خیر می خواست و کلامش درست بود اما بیانش خوب نبود. یکی از این 2 جوان با غرور جوابی سربالا به پیرمرد داد و دیگری که آرامش و معرفت خاصی داشت با لبخندی دوستش را آرام و از پیرمرد تشکر کرد. لبخند این جوان فهمیده ، پیرمرد را متبسم کرد.

این که با چه لحن و کلامی باید با جوان ها سخن بگوئیم و آنهارا روشن کنیم تا با علم و آ گاهی و صبرو متانت به مهارت مهم تصمیم گیری درست مجهز شوند نکته ای اساسی و مهم است. واقعیت این که جوان های دوره و زمانه ما سواد و علم اکتسابی خوبی دارند و اگر دانش خود را با تجربیات ارزشمند و اندیشه بزرگترهای شان پیوند بزنند محصول رفتارو گفتارو کردار زندگی شان از آفت های زیاد در امان می ماند و در مسیر سرنوشت ،ایمن و مطمئن پیش خواهند رفت.

این که گاهی جوان های تحصیلکرده نیز به دام اعتیاد و جرم Crime و خلافکاری می افتند ویا برعکس، فریب خورده و قربانی آسیب های اجتماعی می شوند نکته ای است که در کنار علل کارشناسی شده ، در واکاوی و ریشه یابی آن ،شکاف و فاصله شان را با اعضای خانواده و بزرگترهای با تجربه بازگو می کند. اگر انس و الفت و احترام و عزت و ارتباط دوستانه و صمیمانه نسل جوان با پیران با تجربه ،به عنوان یک برنامه هدفمند و بیشتر از پیش در برنامه ریزی های فرهنگی،تربیتی،آموزشی وپرورشی و رسانه ای قرار بگیرد با بزرگداشت ارزش های واقعی زندگی از بروز بسیاری مشکلات پیشگیری آگاهانه و مدبرانه ای خواهد شد. مساله مهم در اینجاترویج و نهادینه سازی فرهنگ و باور توجه به احترام متقابل و صمیمت و مهربانی جانانه بین جوان ها و بزرگترهای شان و همچنین توجه به ارائه یک سری نکات و آ موزش ها از راه عمل به حقیقت و درستی است.

نکته پایانی پندی ارزشمند از زبان دلنشین پیرمردی سفید بخت به مردی جوان است. پیرشیرین سخن برای انجام کاری به یک شرکت مراجعه کرده بود. او در گوشه راهرو ،روی صندلی نشسته و مراجعان را نظاره می کرد. ناگهان زنگ تلفن همراه مرد جوانی که متصدی پاسخگویی اولیه و پذیرش مراجعان بود به صدا در آمد. به نظر می رسید مرد جوان با همسرش گفتگوی تلفنی می کند.

او از کوره دررفت و پس از جرو بحثی کوتاه و خط و نشانی بی تعارف به همسرس گوشی تلفن را قطع کرد. پس از آ ن مرد جوان عصبانی بود و جواب یکی از مراجعان را تند و پرخاشگرانه داد. صدای مراجعان بلند شد که این چه وضع پاسخگویی و برخورد است.

مرد جوان سرش را پایین انداخت و عذرخواهی کرد. در این لحظه پیرمرد از روی صندلی برخاست ،جلو رفت و با آرامشی پدرانه گفت:همه ماباید به همدیگر احترام بگذاریم.

یعنی زن به شوهرش احترام بگذارد و شوهر ،همسرش را درک کند و کلام تند و عصبانی نداشته باشدو همچنین کسی که کاری را برعهده می گیرد پاسخگوی با وجدان باشد وکسی که برای انجام کاری آ مده صبر و بردباری را سرلوحه کار خود قراردهد چرا که با غرور و خشم و عصبانیت و تندخویی و بداخلاقی و عجله بی اساس سنگ روی سنگ بند نمی شود و کارها به سامان نمی رسد.

کلام آ خر پیرمرد این بود که از دل بر آ مد و بردل نشست، دوستان خدا به همه بندگانش فرصت هایی برای رستگاری و رسیدن به خوشبختی و عاقبت بخیری داده ،قلک خدا را با مهربانی و خوبی و مردم داری و معرفت و بندگی خالصانه پر کنید ،مبادا لحظه ها تمام شوند و دست خالی بمانید. خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید

محصل