این مطلب از صفحه وب گردی تهیه شده و فقط جنبه سرگرمی دارد
عاشقانه جذاب این زوج سینما / نیما فلاح: نتیجه لبخندم را در سحر می بینم.. !
تصویری از بایو صفحه اینستاگرام نیما فلاح در فضای مجازی وایرال شد.
تصویری از بایو صفحه اینستاگرام نیما فلاح در فضای مجازی وایرال شد. نیما فلاح در بایو صفحه شخصی اینستاگرام خود جمله جالبی نوشته : سال هاست که نتیجه لبخندم را در همسرم میبینم...
نیما فلاح متولد ۴ بهمن ۱۳۵۰ تهران، بازیگر ایرانی تلویزیون و سینما است. او همسر سحر ولدبیگی( بازیگر) و دارای مدرک کارشناسی گرافیک مطبوعاتی است. نیما فلاح فعالیت خود را با عرصه تئاتر در سال 1373 آغاز کرد.
نیما فلاح بازی در تلویزیون را با نقش دستیار درک (هنرا) در مجموعه طنز ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری شروع کرد و بعد از چند سال وقفه مجدداً با مهران مدیری در برنامه جنگ ۷۷ فعالیت بازیگری اش را ادامه داد و بعد در سریال مختارنامه به فعالیت پرداخت.
شغل دوم نیما فلاح
نیما فلاح در این چند سال اخیری که چندان در بازیگری فعال نبود مشغول ساخت تبلیغات تلویزیونی و تیتراژ سریال و سینما بود.
نحوه آشنایی نیما فلاح و سحر ولدبیگی
در واقع سر سریال « پسرخاله ها» بود که با هم آشنا شدند. بعد از آن باز هم در کارهای مختلفی کنار هم بازی کردیم و بیشتر با هم آشنا شدیم، به نقاط مشترک و سلیقه های هم پی بردیم و رفته رفته هفته ای یکبار دیدن مان تبدیل به دو دفعه و بیشتر شد و یکدفعه گفتیم چرا همیشه با هم نباشیم! ؟ نخستین کار مشترک مان پس از نامزدی، مجموعه« دختران» بود.
نیما فلاح و سحر ولدبیگی در سال 1379 با هم ازدواج کردند.
هر دوی ما اصلاً اصراری برای گرفتن جشن عروسی نداشتیم. با این که خانواده هایمان سعی می کردند تا ما را برای گرفتن عروسی متقاعد کنند ولی اصلاً دلمان نمی خواست برای خودمان دغدغه درست کنیم. شما هر چه قدر هم که برای مراسم خود برنامه ریزی کنید، باز هم اضطراب و استرس مراسم را دارید که همه چیز درست برگزار شود به کسی بد نگذرد و مهمانان خاطره خوبی داشته باشند.
فی الواقع مراسم عروسی به همه خوش می گذرد به غیر عروس و داماد. ما اصلاً این استرس را دوست نداشتیم و دنبال آرامش بودیم. هر دوی ما به اندازه کافی در فیلم ها و سریال های لباس عروس و دامادی پوشیده بودیم و دیگر برایمان جذابیتی نداشت. برای همین تصمیم گرفتیم بی سروصدا برویم سر زندگی مان! پس از مراسم عقدمان یک شام ساده با خانواده هایمان خوردیم و بعد هم رفتیم به خانه مان! به همین راحتی ...
ارسال نظر