شهره دختر تهرانی پنهانی عروس شد / داماد شوکه شد
حوادث رکنا: یک دختر ایرانی که با مردی افغان ازدواج کرده بود به دادگاه خانواده شهید محلاتی تهران رفت و خواستار جدایی شد.
به گزارش رکنا، شهره می گوید باید مخالفت پدرش را می پذیرفت و تن به ازدواج با خواستگار سمج نمی داد.
روز آشنایی با داماد افغان
شهره برای خرید خانه شان واقع در افسریه تهران را ترک کرد تا خرید کند وقتی کیسه های خرید را در راه بازگشت روی زمین گذاشت تا زیر نور آفتاب استراحت کند نمی دانست سرنوشتش در سایه ساختمان نیمه کاره ای که ایستاده بود، رقم خواهد خورد.
خنکای باد از درون ساختمان به جانش پیچید. خم شد تا کیسه ها را بردارد که نگاهش به کارگر جوانی خیره ماند. پسرجوان دست در ماسه برده بود و به او نگاه میکرد. احساس کرد برق او را گرفته است. سرش را زیر انداخت و دوباره به راهش ادامه داد.
تا صبح فکر میکرد. یک لحظه نمی توانست از فکر کارگر ساختمان بیرون بیاید روز بعد دوباره راه افتاد. انگار یک حس غریب او را به طرف ساختمان نیمه کاره می کشاند.
لباس مرتبی پوشید و راه افتاد. به ساختمان که رسید احساس کرد نفساش در حال بند آمدن است. از کارگر جوان خبری نبود. احساس بدی پیدا کرد. با خودش فکر کرد شاید بیجهت فکر و خیال کرده است. در همین فکرها بود که صدایی او را به خود آورد.
شهره خواست به خانه برگردد که صدای مردانه ای به او سلام داد. به عقب برگشت. همان پسر بود. چهره شهره از خجالت سرخ شده بود. پسر خنده ای کرد و خودش را دوشنبه معرفی کرد.
در دادگاه
«شهره» حالا با یک بچه کوچولو پای در شعبه دادگاه گذاشته است باز گونه هایش سرخ است نمی داند از کجا شروع کند.
شهره بغض کرد و گفت:آقای قاضی ! نمی دانم چرا من به جوان افغان علاقه مند شدم پسرعموها و پسرخاله هایم خواستگاران من بودند اما یک نوع وابستگی خاص به دوشنبه پیدا کرده بودم.
وی افزود: او همان روز نخست به من گفت دوستم دارد و می خواهد به خواستگاری ام بیاید. میدانستم که پدرم او را یک پسرافغان و کارگر ساختمان است هرگز برای دامادی اش نمی پذیرد، مادرم حتما غش می کرد، در دلم غوغایی برپا شده بود. فکر می کردم دلیلی ندارد با یک افغان ازدواج نکنم.
زن گریان گفت: پدرم وقتی شنید، مخالفت کرد و می گفت، یک کارگر افغان نباید چنین خواستگاری کند. اگر شعور داشت پایش را از گلیماش درازتر نمیکرد که با تو حرف بزند چه برسد به این که خواستگاری بیاید. همین که توی گوشش نزدم و از در خانه بیرونش نینداختم به حرمت تو بود.پس دیگر نشنوم که در این خانه در این باره حرفی زده شود.
فرار شهره از خانه پدری
شهره به دخترش خیره شد و گفت: شب و روز گریه می کردم اصلا نمیتوانستم از فکر«دوشنبه»بیرون بیایم. وقتی برای دیدن «دوشنبه» رفتم او پیشنهاد فرار داد و از رسمشان در افغانستان گفت که عاشق ها با هم فرار می کنند.
ابتدا نپذیرفتم، خواستم باز پدرم را راضی کنم اما او با شنیدن اصرار من سیلی محکمی به گوشم زد و گفت از صبوری اش سوءاستفاده کرده ام.
شهره گفت: همان شب تصمیم به فرار گرفتم صبح در حالی که شناسنامه ام را برداشته بودم به بهانه رفتن به خانه خاله ام بیرون آمدم. چند دست لباس هم با خودم برداشته بودم. نزد دوشنبه رفتم و با آشنایی که او داشت به عقد هم درآمدیم.
زن جوان ادامه داد: آقای قاضی وقتی زن دوشنبه شدم. باورم نمیشد این قدر تنها بمانم. دوشنبه از صبح تا غروب سر ساختمان بود و شب که به خانه بر میگشت کم حرف گوشهای می نشست. دوستان دوشنبه هم مثل او بودند. من هیچ شباهتی به آن ها و همسرانشان نداشتم. آن ها از زندگیشان راضی بودند ولی من دلتنگ دوستان و خانوادهام شده بودم. پدرم حاضر نبود من را ببیند. مادرم هم با دخالت های خاله هایم از من روی برگردانده بود، خواهری هم نداشتم و برادرم خیلی کوچک بود.
نمی خواستم تنها باشم به خاطر همین خیلی زود مادر شدم. باور نمیکردم که به این زودی مسئولیت مادری هم بر دوش من افتاده است، هنوز خودم را در زندگی دوشنبه نتوانسته بودم پیدا کنم.
شهره گفت: این دختربچه که می بینید کوچک ترین بچه ام است دو پسر هم دارم با زحمت زیاد توانستم دستی به سر و روی زندگی ام بکشم ولی بچهها هر چه بزرگتر میشدند مشکلات ماهم بیشتر میشد. بچههایم هنوز شناسنامه ندارند. شوهرم کارت اقامت ندارد. او فرق کرده است. اعتقادات عجیبی دارد فقط زور می گوید خانواده ام من را کلا نادیده گرفته اند. فقط یک دوست خوب دارم لیلا آرایشگاه دارد با او درددل می کنم و او خواسته به دادگاه بیایم تا نجات پیدا کنم. تازه متوجه شدم که چرا پدرم با این وصلت مخالفت میکرد.
شهره گفت: دوشنبه می خواهد به افغانستان برود. او اصرار دارد من را هم با خودش ببرد اما من نمی روم. بچه ها را بهانه ای برای تهدید کرده است می گوید آن ها را با خودش می برد. باور کنید نمی خواهم بچه هایم را از دست بدهم اما باید طلاق بگیرم و می خواهم حضانت بچه هایم به من برسد و بتوانم برای آن ها شناسنامه بگیرم. دوشنبه ابتدا نمی پذیرفت. سفری به کابل کرد و برگشت و پذیرفت طلاقم بدهد. یکی از زنانی که همسر پسرعموی دوشنبه است به من گفت انگار می خواهد آن جا ازدواج کند.می دانم بدبخت شده ام اما می خواهم با کار در آرایشگاه بچه هایم را بزرگ کنم.
بنابه این گزارش؛ قاضی دادگاه خانواده شهید محلاتی با احضار شوهر شهره به دادگاه قرار است طبق قانون حکم نهایی را صادر کند.
سخن قانون
به موجب ماده 1060 قانون مدنی ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجی در مواردی که مانع قانونی ندارد موکول به اجازه مخصوص از طرف دولت است و براساس ماده 17 قانون ازدواج مصوب 1310 ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجی در مواردی که مانع قانونی ندارد موکول به اجازه مخصوص مرجع است ودولت باید در هر نقطه مرجعی را برای اجازه دادن معین کند و هر خارجی که بدون اجازه با زن ایرانی ازدواج کند به حبس تادیبی از یک سال تا سه سال محکوم خواهد شد.
هیئت وزیران درباره صدور پروانه زناشویی برای زنان ایرانی با اتباع غیر ایرانی در سال 1345 در مصوبهای اعلام کرد:وزارت کشور اجازه دارد پروانه اجازه زناشویی بانوان ایرانی را با اتباع بیگانه صادر کند. همچنین صدور پروانه منوط به ارائه مدارکی است که از طرف متقاضی باید به وزارت کشور تقدیم شود که اولاً از مرجع رسمی کشور بررسی بر بلا مانع بودن این ازدواج و به رسمیت شناختن ازدواج درکشور متبوع شود که در صورت نبود امکان تهیه این گواهی نامه وزارت کشور با رضایت زن، پروانه ازدواج صادر می کند و در صورتی که مرد غیر مسلمان و زن مسلمان باشد گواهی یا استشهاد تشرف مرد به دین مبین اسلام باید ارائه شود و مدارک دیگر مربوط باید از سوی مرد ارائه شود. این مدارک مربوط به مجرد بودن مرد یا وضعیت تاهل او از مرجع رسمی یا ماموران سیاسی کشور متبوع مرد، استطاعت مالی و تعهد ثبتی از طرف مرد بیگانه مبنی بر این که متعهد پرداخت هزینههای زن و اولاد او شود و در صورت مصلحت وزارت کشور مرد باید تضمین کند تا در وظایف خود در مدت زناشویی و حضانت فرزندان و در صورت طلاق در پرداخت هزینههای زن برای مراجعت به بهترین نحو عمل کند.
ولی به دلیل این که اغلب زنان ایرانی که با اتباع بیگانه به خصوص افغانها ازدواج میکنند بدون رعایت تشریفات قانونی واخذ مجوز است و اغلب بعد از این که صاحب فرزند میشوند با مشکلات عدیدهای روبهرو میشوند زیرا ازدواجشان بدون مجوز بوده است. مرد خانواده را ترک میکند و زن در سردرگمی می ماند ولی دادگاه با طلاق موافقت نمیکند زیرا باید ازدواج اثبات شود و اینجاست که زن دچار مشکل میشود. جامعهشناسان هشدار میدهند از نظر تابعیت، حداکثر مردان خارجی ازدواج کرده با زنان ایرانی را مردان تبعه افغانستان و سپس اتباع عراقی تشکیل میدهند. آنان بر این باورند که وجود بحرانهای اجتماعی و سیاسی در این کشورها و بازبودن درهای کشور روی مهاجران و آوارگان از عوامل عمده مهاجرت وسیع و گسترده این افراد به کشورمان بوده که متاسفانه به علت تداوم بحران در کشورهای مبدا، فراهمبودن شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ایران، حضور مهاجران در کشور تداوم پیدا کرده و زنان ایرانی به گمان رسیدن به آرزوهای واهی، تن به ازدواج با این افراد میدهند. این در حالی است که همسران خارجی زنان به منظور رفت و آمد به کشورشان عمدتا از طریق مرزهای زمینی اقدام میکنند، اعلام میکنند که برای تردد خود دچار مشکلات زیادی نیستند که این بیانگر نبود، یا عدم اعمال نکردن قوانین سخت و دقیق در کنترل ورود و خروج از مرزهاست و این مسئله خود منشأ پیامدهای زیادی از جمله افزایش ازدواجهای غیرقانونی و افزایش تعداد فرزندان بیسرپرست، فاقد اسناد هویتی و غیره است..برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
این هم شوهر خارجی که با اسب سفیدش آمد و شهره را برد.من هم تا تیتر را دیدم احساس کردم باز پای یک کارگر....در میان است.