وقتی از رفتار زشت پسر عمویم به پسر خاله ام گفتم او همان بلا را سرم آورد/ 14 ساله بودم که بیوه شدم!
رکنا: من چوب غفلت و سهل انگاری پدر و مادرم را می خورم. آن ها زمانی که دختر خردسالی بودم مرا تنها در خانه رها می کردند و از پسردایی ام می خواستند مواظب من باشد، اما ... .
دختر 13ساله در حالی که به شدت اشک می ریخت و در میان های های گریه هایش عنوان می کرد، هیچ گاه به همسرم خیانت Cheat نکرده ام اما او حق دارد به من مظنون باشد، به تشریح روز سیاه زندگی اش پرداخت و با بیان این که هنوز از یادآوری تلخ ترین روز زندگی ام شرم دارم، به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: پدرم کارگر زحمتکشی است که برای به دست آوردن روزی حلال تلاش می کند. با این وجود، مادرم که زنی خانه دار بود گاهی برای گفت وگو با همسایگان، از خانه خارج می شد و من در خانه تنها می ماندم.
دختر نوجوان که سعی می کرد لرزش عجیب دستانش را از دید مشاور کلانتری پنهان کند، ادامه داد: آن روزها من شش سال بیشتر نداشتم و گاهی اوقات پسردایی ام به منزل ما رفت و آمد می کرد. او نوجوان بود ولی مادرم هیچ وقت به تنها ماندن ما در کنار یکدیگر اهمیت نمی داد. او طبق معمول برای خرید مایحتاج زندگی و یا گفت و گو با همسایگان و گاهی هم شرکت در مجالس زنانه، از خانه خارج می شد و مرا با پسردایی ام تنها می گذاشت. در یکی از همین روزها، پسردایی ام به بهانه بازی مرا به داخل اتاق کشاند و مورد آزار قرار داد. از آن روز به بعد، ترس عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفته بود و نمی دانستم با این موضوع چگونه کنار بیایم. من که می ترسیدم آن چه را برایم اتفاق افتاده برای پدر و مادرم بازگو کنم، تصمیم گرفتم این ماجرا را با پسرخاله ام در میان بگذارم، اما وقتی حکایت آن روز سیاه را به پسرخاله ام گفتم او نیز از این موضوع سوءاستفاده کرد و مرا به داخل اتاق برد تا چگونگی این حادثه Incident را برایش بازگو کنم، در همین حال او هم مرا مورد آزار قرار داد. دیگر نمی توانستم به کسی چیزی بگویم و از بیان این حوادث Accidents تلخ وحشت داشتم. از آن روز به بعد، تا زمانی که به سن 12سالگی رسیدم پسرخاله ام به خانه ما می آمد و با سوءاستفاده از غفلت و سهل انگاری پدر و مادرم، مرا اذیت می کرد. وقتی کم کم پدر و مادرم به موضوع رفت و آمد پسرخاله ام مشکوک شدند، با ازدواج من با یک مرد 34ساله موافقت کردند. با وجود این که من هیچ گاه پس از ازدواج به همسرم خیانت نکرده ام اما او به من مشکوک شده بود که با دیگران رابطه نامشروع دارم، به همین خاطر روزی چنان با مشت به سرم کوبید که از آن روز به بعد لرزش عجیبی در اندامم به وجود آمد، ولی با همه این ها من همسرم را دوست دارم و دلم برایش تنگ می شود. با این که چندین بار نیز به همراه همسرم برای مشاوره نزد روان شناس رفته ایم ولی هیچ نتیجه ای حاصل نشد تا این که احضاریه دادگاه به دستم رسید. تازه فهمیدم که پس از گذشت یک سال از ازدواجمان، همسرم درخواست طلاق داده و عنوان کرده است به خاطر این که قبل از ازدواج رابطه نامشروع داشته ام، نباید مهریه ای به من پرداخت کند اما من قربانی سهل انگاری وناآگاهی های پدر و مادرم شده ام و همسرم را دوست دارم ... .برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
دختر عزیزم اگر واقعا تو گناهکار نبودی می توانستی به هر شکل ممکن هر دوتای آنها را به جهنم واصل کنی هنوز هم دیر نیست دنبالشان کن سر فرست انها را غافلگیر کن وبه سزای اعمال ننگینشان برسان بدان که خدا هم ترا یاری میکند .