رسیدگی به این پرونده از 29 شهریور سال 93 و به دنبال ناپدید شدن پسر جوان به نام شاهرخ در شهرری در دستور کار پلیس Police قرار گرفت. خانواده شاهرخ در شکایت خود گفتند؛ شاهرخ مغازه وسایل تزئینات تولد و جشن‌های عروسی دارد. روز گذشته او به خانه آمد و خودروی برادرش را امانت گرفت و با عجله بیرون رفت و دیگر برنگشت. تلفن همراهش نیز خاموش است. به همین خاطر احتمال می‌دهیم حادثه‌ای تلخ برایش رخ داده باشد.

با ادعاهای این مادر، تیمی از کارآگاهان پلیس مأموریت یافتند تحقیقاتی را برای پیدا کردن مرد گمشده آغاز کنند. تیم پلیسی در بررسی‌ها پی برد که شاهرخ در روز ناپدید شدن به مغازه تعویض روغنی دوستش مهرداد رفته بود. با کشف این سرنخ مهرداد دستگیر شد و در بازجویی‌ها به قتل Murder اعتراف کرد و گفت: مقتول دختر هفت‌ ساله مرا مورد آزار و اذیت قرار داده بود و من برای انتقام او را کشتم. بعد هم با کمک برادرم او را به بیابان‌های اطراف شهر برده و با بنزین آتش زدم.

با تکمیل تحقیقات پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و مهرداد ادعاهای قبلی خود را تکرار کرد. برادرش هم منکر معاونت در قتل شد.

قضات دادگاه با توجه به اعتقاد مهرداد بر مهدورالدمی مقتول، او را به پرداخت دیه و حبس محکوم کردند. با ارسال پرونده به دیوان‌عالی کشور، حکم دادگاه نقض و متهم دیروز برای دومین بار محاکمه شد.

محاکمه دوباره

در این جلسه که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران و به ریاست قاضی Judge مقدم‌زهرا برگزار شد، اولیای دم برای قاتل The Murderer پسرشان تقاضای اعدام execution کردند.

در ادامه مهرداد در دفاع از خود گفت: یک روز دختر هفت‌ساله‌ام، سراغ من آمد و راز جنایتی سیاه را فاش و ادعا کرد، شاهرخ او را مورد آزار و اذیت قرار داده است. از شنیدن این موضوع شوکه شدم. وقتی درباره حرف‌های دخترم از همسرم سوال کردم، او گفت که دخترمان را نزد دکتر برده و پزشک اعلام کرده مشکلی برایش پیش نیامده است. روز جنایت Crime از برادرم خواستم به دوستش شاهرخ زنگ بزند و به بهانه آوردن وسایل تزئینات جشن تولد، وی را به مغازه تعویض روغنی‌اش دعوت کند. وقتی شاهرخ به مغازه آمد، او را به بهانه آوردن روغن به زیر زمین بردم و در مورد علت آزار دخترم سوال کردم. منتظر بودم تا عذرخواهی کند اما او طلبکار هم بود. به همین خاطر با او درگیر شده و دست و پایش را بستم. از من آب خواست که قرص خواب‌آور در آب حل کرده و به او دادم.

متهم به قتل ادامه داد: ساعت 2 شب به مغازه آمده و شاهرخ را خفه کردم. بعد هم جسد را در ماشینش گذاشته و در بیابان‌های اطراف شهرری با بنزین آتش زدم. برادرم فقط در حمل جسد تا ماشین به من کمک کرد و نقشی در قتل نداشت.

برادر متهم به قتل هم اتهام معاونت در قتل را رد کرد و گفت: من در قتل نقشی نداشتم و تنها اشتباهم این بود که راز جنایت را به کسی نگفتم.

با دفاعیات متهمان قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی