با دیدن تورج در کنار یک زن غریبه فهمیدم قربانی هوس بازی هایش شده ام
رکنا: با آن که از وضعیت مالی مناسبی برخوردار بودیم اما باز هم با کارکردن در آرایشگاه سعی می کردم پول بیشتری به دست بیاورم تا زندگی مرفه تری داشته باشیم اما اکنون احساس می کنم طمع ورزی های بیش از اندازه ام موجب شد تا از همسرم غافل شوم و همین موضوع زندگی مرا بر لبه تیغ قرارداد تا جایی که فهمیدم...
زن 46 ساله درحالی که عنوان می کرد من و 2 فرزندم قربانی خیانت و هوس بازی همسرم شده ایم از سر تاسف آه بلندی کشید و به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: وقتی در رشته علوم انسانی دیپلم گرفتم دیگر ادامه تحصیل ندادم چرا که علاقه زیادی به آرایشگری داشتم و به همین منظور در یک آرایشگاه زنانه مشغول به کار شدم تا مهارت های لازم را کسب کنم طولی نکشید که همه فن و فنون این کار را آموختم و با کمک پدرم یک آرایشگاه مجهز تاسیس کردم. خیلی زود کارم رونق گرفت و مشتریان زیادی پیدا کردم. در همین روزها بود که با معرفی یکی از مشتریانم با «تورج» و خانواده اش آشنا شدم.
پس از چند بار رفت و آمد خانواده تورج به آرایشگاه و تعریف و تمجید از یکدیگر بالاخره روز خواستگاری تعیین شد و «تورج» با خانواده اش به خواستگاری ام آمد. او مهندس ساختمان بود و من احساس می کردم مرد رویاها و آرزوهایم را یافته ام. با آن که «تورج» وضعیت مالی مناسبی داشت دوران نامزدی ما حدود 2 سال به طول انجامید تا این که زندگی زیر یک سقف را آغاز کردیم. در این میان من هم سعی می کردم با کار در آرایشگاه به رونق بیشتر زندگی مان کمک کنم تا هرچه بیشتر در رفاه و آسایش زندگی کنیم. 11 سال از آغاز زندگی مشترکمان می گذشت و ما صاحب 2 فرزند دختر شده بودیم. در تمام این سال ها به تورج عشق می ورزیدم و تلاش می کردم از نظر مادی چیزی کم و کسر نداشته باشیم ولی تقریبا در جمع آوری مادیات غرق شده بودم و از امور معنوی زندگی غافل بودم. به خیال خودم زندگی شیرینی داشتم تا این که آرام آرام احساس کردم حرکات و رفتار همسرم تغییر کرده است. او دیروقت به خانه می آمد و به من و فرزندانم کم توجهی و بی محلی می کرد این رفتارها به شدت آزارم می داد اما وقتی به او اعتراض می کردم با ناسزاگویی و کتک پاسخم را می داد. زمانی دلیل این رفتارهایش را فهمیدم که دیگر دیر شده بود آن روز دریافتم تورج به من خیانت کرده و با زن دیگری ازدواج کرده است. به خاطر فرزندانم سکوت کردم، اما رفتارهای آن زن و تورج هر روز بیشتر موجب آزارم می شد. تورج هدایایی را به خانه می آورد و عنوان می کرد آن زن به مناسبت های مختلف آن هدایا را برایش خریده است. کینه عمیقی از آن زن به دل گرفته بودم تا این که روزی او را داخل خودروی همسرم دیدم دیگر صبر و تحملم تمام شده بود و با عصبانیت به سوی زنی که زندگی مرا صاحب شده بود حمله ور شدم اما تورج پدال گاز را فشرد و با یکدیگر فرار کردند. آن شب وقتی همسرم بازگشت با کتک مرا از خانه ام بیرون انداخت و قفل ها را نیز عوض کرد. اکنون در منزل مادرم زندگی می کنم و دلم برای خودم و فرزندانم می سوزد که این گونه قربانی هوس بازی های تورج شده ایم و...... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
عجب شوهر بی احساس ونفهمی