پیرمردی که قبرش را در مسجد کند

به گزارش رکنا، قصه تشکیل پایگاه بسیج، با ساخت مسجد این محله آجین شده است. دو سالی از فرمان امام برای تشکیل بسیج مستضعفین می‌گذشت و هنوز جوان‌های بسیجی کوچه ثبت‌احوال در شهرری پایگاه مشخصی برای فعالیت‌های خود نداشتند. همان موقع بود که مهندس کیهانی برای زیارت به شهرری آمد و خیلی اتفاقی با جوان‌های این کوچه دوست شد و عهد رفاقتی بین آن‌ها بسته شد ناگسستنی. رفاقت پیرمرد ۷۷ ساله با جوان‌های ۲۰ ساله آن‌قدر برکت داشت که مهندس کیهانی بعد از آن خود را بسیجی معرفی می‌کرد و جوان‌های محله نیز به لطف کیهانی صاحب پایگاه و مسجد در کوچه‌شان شدند.

«امیر اکبری» عضو هیئت‌امنا و فرمانده بسیج مسجد کیهانی، بااینکه آن روز‌ها خیلی جوان بوده؛ اما ساخت مسجد با کمک اهالی را خوب به خاطر می‌آورد و می‌گوید هنوز هم همان حال و هوا ادامه دارد: «پایگاه بسیج در مسجد کیهانی حال و هوای قدیم‌هایش را حفظ کرده است. اهالی محله ما بیشتر به‌صورت خانوادگی به عضویت بسیج درآمده‌اند. اینکه اعضای خانواده همراه باهم در برنامه‌های مسجد و بسیج حاضر می‌شوند به ما کمک می‌کند که راحت‌تر برنامه‌های خودمان را اجرایی کنیم. ما برای همه اعضای یک خانواده برنامه داریم.

بسیج در دل محله فعالیت می‌کند و کوچک و بزرگ را کنار هم نگه‌داشته است یکی از ویژگی‌های خاص مسجد کیهانی همراهی هیئت‌امنا مسجد، امام جماعت و پایگاه بسیج است. البته این همراهی و همفکری به دلیل وجود پیشکسوتان بسیجی در این محله است. شاید به همین دلیل است که سالخوردگان محله با هر سختی که باشد برای نماز و برنامه‌های مناسبتی خود را به مسجد می‌رسانند. برای بسیجی‌های پیشکسوت مسجد هنوز حال و هوای فعالیت‌های جهادی را دارد.

پیشکسوتان بسیجی که مسجد و پایگاه بسیج را از بدو تأسیس اداره می‌کردند و حالا سن و سالی از آن‌ها گذشته، در پیگیری و انجام برنامه‌های اعیاد و برگزاری مراسم‌ها بسیار باتجربه هستند و به همین جهت همیشه از آن‌ها کمک می‌گیریم تا نیرو‌های جوان از تجربیات آن‌ها استفاده کنند. همه این همبستگی را به دلیل وجود مردی داریم که پی این مسجد را با گل رفاقت شفته کرده است.»

می‌خواهم زیر پای نمازگزاران باشم

علی کرمعلی از دوستان قدیمی مهندس کیهانی را وقتی ملاقات می‌کنیم که فرش ورودی مسجد را بالا زده و انگشت‌بر سنگ‌قبر کیهانی، در حال خواندن فاتحه است. می‌گوید: «دل حاج عباس کیهانی طوری با جوان‌های بسیجی این منطقه گره خورد که هیچ‌وقت فکرش را هم نمی‌کرد یک روز رفقای بسیجی‌اش نام کوچه‌شان را به نام او تغییر بدهند. البته حاج عباس خودش پیش‌تر مقدمات این عاشقی را فراهم کرده بود وقتی برای بسیجی‌های این محل مسجدی را ساخت و درست شبیه به یک پدر سالخورده به آن‌ها گفت: بهترین پایگاه برای شما بسیجی‌ها مسجد است.»

کرمعلی دفتر خاطرات ۳۵ سال پیش را ورق می‌زند: «مهندس کیهانی، خودش از اهالی شهرری نبود؛ اما وقتی رفاقتش با بسیجی‌ها محله زیاد شد دو قواره زمینی که با خواهرش در این کوچه خریده بود را وقف مسجد کرد. کیهانی مهندس عمران بود. بسیجی‌های محل هم به جبران وقف او، کمر همت بستند و از هیچ کمکی در ساخت مسجد دریغ نکردند. بار‌ها گفته بود؛ وقتی ساخت مسجد تمام شود من نیز تمام می‌شوم. هنوز ساخت مسجد تمام نشده بود که بسیجی‌ها در آن مستقر شدند.

چند روزی بود که مهندس کیهانی کم‌حرف شده بود. دوستان مسجدی و بسیجی او که با روحیاتش به‌خوبی آشنا بودند پای درد و دل پیرمرد نشستند. او دل‌تنگ فرزندانش بود که سال‌ها پیش برای تحصیل به خارج از کشور سفر کرده بودند. احساس می‌کرد با مرگش هیچ نام و نشانی از او نخواهد ماند و از یاد‌ها خواهد رفت. یک‌شب همه دوستان جوانش را جمع کرد و برای آن‌ها وصیت کرد: «من را در همین مسجد به خاک بسپارید. زیر پای نمازگزاران، درست جلوی در ورودی مسجد.»

کرمعلی انگار کتاب قصه مهندس کیهانی را بازکرده است و می‌خواند. صدای تلاوت اذان در صحن و سرای مسجد می‌پیچد و جمعیت نمازگزاران یکی‌یکی وارد مسجد می‌شوند. کرمعلی زیر لب صلوات می‌فرستد و بازهم رشته کلام را به دست می‌گیرد: «با کمک هم قبرش را کندیم. اول می‌گفت قبرم وسط مسجد باشد. بعد نظرش تغییر کرد و کنار دیوار شروع کردیم به کندن قبر. وقتی تمام شد به من گفت: «کرمعلی برو در قبر من بخواب» همین کار را کردم. پرسید: چطور بود؟ و در یک‌کلام گفتم: خیلی خوب.».

یک ماه از این اتفاق نگذشت که مهندس کیهانی فوت کرد. مرحوم آیت‌الله غیوری صیغه مسجد را خوانده بود. با وساطت او عباس کیهانی را در مسجد به خاک سپردیم و برای همیشه همسایه ما شد. به خواست مردم، نام مسجد را کیهانی گذاشتند و نام کوچه‌مان را هم همین‌طور.

ایده پیرمرد «والفجر۸» را عملیاتی کرد

اکبری می‌گوید: «جوان‌های با جنم اوایل انقلاب، مهندس کیهانی را به جبهه هم برده بودند و پیوندی را بین خود و پیرمرد به وجود آوردند که هنوز برکات آن زنده است.» علی کرمعلی که حالا مویی سفید کرده از خاطرات جوانی و جبهه می‌گوید: «من در جبهه راننده کمپرسی بودم. به مهندس کیهانی پیشنهاد دادم به‌عنوان کمک‌راننده کنار من بنشیند و به جبهه بیاید. سه دوره همراهم بود و حدود ۲ ماه در جبهه کنار هم بودیم. بااینکه مهندس عالی‌رتبه کشور بود؛ اما هر جا می‌رفتیم خودش را پیرمرد بسیجی معرفی می‌کرد. اجازه نمی‌داد او را کامل معرفی کنم تا اینکه پرده از راز او که تحصیل‌کرده دانشگاهی بود برداشته شد.

دریکی از عملیات‌ها برای هموار کردن مسیر عملیات با کمپرسی عازم جنوب شدیم. رزمندگان در جزیره مجنون برای اینکه بتوانند به‌راحتی از آب بگذرند لوله‌هایی را در کف آب خوابانده بودند و بر روی آن شن می‌ریختند تا معبر رزمندگان برای عملیات آماده شود؛ اما به دلیل حرکت آب، شن‌ها شسته می‌شد، این کار چندین بار تکرار شد و بچه‌های راه‌سازی از این کار بی‌ثمر خسته شده بودند. مهندس وقتی از محل بازدید کرد گفت: «باید شن مخلوط بریزید که با جریان آب، شن‌ها شسته نشود» تا بعدازظهر آن روز معبر برای عملیات والفجر۸ آماده‌شده بود. همان عملیاتی که در آن، فاو توسط نیرو‌های ایرانی فتح شد.» شاید این طرح، آخرین ماموریت حاج‌عباس در این دنیا بود. او که به آرزویش برای حضور در جبهه رسیده بود، چند ماه پس از این عملیات، از دنیا رفت.

خانه رشد فرهنگی

اکبری توضیح می‌دهد: «ما هنوز دوران نوجوانی خودمان را فراموش نکرده‌ایم. ما بچه‌های محل در دامن بزرگوارانی رشد کردیم که بسیجی بودند و این مسجد را برای حفظ ارکان انقلاب به ما سپردند. من از طریق مسجد مسیر زندگی‌ام را پیدا کردم و ایمان‌دارم اگر جوان‌های محله به مسجد گره بخورند گمراه نمی‌شوند. کانون رشد مسجد سال‌هاست که فعالیت‌های فرهنگی خود را آغاز کرده و تأثیر زیادی در رشد تحصیلی و علمی کودکان و نوجوانان محله‌های اطراف داشته است. با برگزاری کلاس‌های تابستانی و همچنین ارتباط مؤثر با معلمانی که ساکن محله ما هستند تلاش می‌کنیم نوجوان‌ها و جوان‌ها را برای بهتر درس خواندن و کسب مهارت‌های فنی ترغیب کنیم. آنچه که به گفته قدیمی‌ها مهندس کیهانی برای تربیت بچه‌های بااستعداد مرتب سفارش می‌کرد را سعی می‌کنیم عملی کنیم.

بااینکه مسجد در یک فرعی و نزدیک به ضلع شرقی حرم حضرت عبدالعظیم (ع) قرار گرفته است، بسیار مورد استقبال قرار می‌گیرد طوری که در هر نماز بیش از ۲۰۰ نفر شرکت می‌کنند. البته این اتفاق به این دلیل است که این مسجد دو در ورودی دارد. از در اصلی بومی‌نشین‌ها وارد می‌شود و از در دیگر، ساکنان آپارتمان‌های تازه تأسیس که جمعیت شناوری را در خود جای‌داده‌اند.»

در این مسجد جوان‌ها با والدینشان دوست می‌شوند

«محمدحسین قاسمی» از نوجوان‌های فعال بسیج توضیح می‌دهد: «یکی از فعالیت‌های مهم بسیج محله ما ایجاد ارتباط مؤثر در بین خانواده است. بزرگان مسجد تلاش می‌کنند نوجوان‌ها را همراه با خانواده‌هایشان در مسجد بپذیرند و درواقع بسیجی‌های مسجد حلقه‌ای شده‌اند بین نوجوان‌ها و والدینشان. برای همین گرو‌هایی را در شبکه مجازی طراحی کرده‌اند که پدر و مادر‌ها می‌توانند سؤالات تربیتی خود را به‌ویژه در رابطه با فرزندانشان در این کانال مطرح کنند بدون اینکه نام و نشانی از آن‌ها باشد و کارشناس مسائل تربیتی در همان کانال پاسخشان را بدهد.»برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی