او به دل آتش زد تا ما را نجات بدهد / ماجرای آتش نشان فداکاری که زوج خلبان را از مرگ نجات داد
حوادث رکنا: «جان مِفِرت» آتشنشان فداکاری است که قهرمان زندگی یک زوج امریکایی شد. او وقتی سوار بر خودرو به منزل بازمیگشت با سقوط یک هواپیمای دوموتوره در حاشیه فرودگاه مواجه شد و با فداکاری توانست جان خلبان و همسرش را از این حادثه مرگبار نجات بدهد و بهعنوان یک قهرمان نام خود را ثبت کند. او میگوید احساس کردم هواپیما خیلی نزدیک به زمین پرواز میکند، اما دلیلش را نمیدانستم. مدت زیادی نگذشت که شعلههای آتش را دیدم و فهمیدم چه اتفاقی افتاده است.
ساعت 9 و 30 دقیقه صبح جمعه «جان مفرت» در حال رانندگی در یکی از بزرگراههای ایالت کالیفرنیای امریکا بود. فرودگاه بینالمللی جان وِین در سمت راست او قرار داشت. جان مشغول رانندگی بود و در آسمان، هواپیمایی که دو موتورش از کار افتاده بود در حال سقوط Fall بود. خلبان به برج مراقبت میگفت: «موتور سمت راست از کار افتاده. موتور سمت چپ هم وضعیت بهتری نداره. ما داریم سقوط میکنیم.»
هواپیما پایین آمد و از جلوی اتومبیل جان گذشت و بعد از برخورد به زمین آتش گرفت. شعلههای آن تا چند متر بالا رفته و صحنه وحشتناکی را رقم زده بود.اتفاق جالب ماجرا این بود که جان، کاپیتان اداره آتشنشانی است. بسرعت به خودش آمد و در کنار بزرگراه توقف کرد و به سوی هواپیما دوید. او میخواست جانش را برای نجات جان مسافران به خطر بیندازد، در حالی که احتمال زنده ماندن آنها زیاد نبود. او با یادآوری آن روز به خبرنگار سیانان میگوید: «فقط به خودم گفتم باید بروم و ببینم کسی به کمک من نیاز دارد یا نه. آیا کسی زنده مانده که من بتوانم جانش را نجات بدهم؟ این وظیفه من بهعنوان یک آتشنشان است.» او با عجله به طرف شعلههای آتش میدوید تا ببیند کسی زنده مانده است. «خطر انفجار وجود داشت، اما وقتی به نزدیکی هواپیما رسیدم، یکی از مسافران را زنده دیدم. با عجله از سمت دم هواپیما به جلوی هواپیما دویدم تا او را نجات بدهم.» وقتی جان به جلوی هواپیما رسید، آن زن تلاش میکرد از بین شعلههای آتش خلبان را نجات بدهد. «به او گفتم به عقب هواپیما برود تا زنده بماند و خودم سراغ خلبان رفتم. این هواپیما شخصی بود و فقط این زن مسافرش بود. پاهای خلبان زیر صندلی گیر کرده بود. گفتم میخواهم تو را بیرون بکشم و آماده باش.» بعد او را بیرون میکشد و علائم اولیهاش را چک میکند تا ببیند خطری تهدیدش میکند یا نه.
جان مفرت قبل از پیوستن به آتشنشانی 7 سال در نیروی دریایی امریکا خدمت کرده بود و کاملاً به نجات جان آدمها از هواپیماهای کوچک وارد بود. هیچ کس بهتر از او برای نجات جان خلبان و مسافرش نبود. «آن زن و خلبان که بعداً فهمیدم زن و شوهر هستند غرق خون بودند و چند تا از استخوان هایشان هم شکسته بود. زنده ماندنشان یک معجزه بود.» استخوانهای کمر خلبان فرانک پیزانو از چند جا شکسته بود. استخوانهای همسرش جانان نیز شکسته بود. حالا هر دو دوران نقاهتشان را میگذرانند. فرانک 27 سالی بود که خلبانی میکرد و 10 سال بود که آن هواپیما را داشت. بعد از اینکه چشمهایش را باز کرد، یادش آمد که ناگهان متوجه شده بال چپ هواپیما آتش گرفته و نمیداند چکار کند. «به همسرم گفتم پایین بپرد تا زنده بماند، اما او گفت تو را رها نمیکنم و کنارت میمانم. این مرد زندگی من و همسرم را نجات داد، چون اگر او نبود مطمئناً همسرم میخواست مرا از هواپیما بیرون بکشد و معلوم نبود چه بلایی سرمان میآمد. او قهرمان ماست. او جانش را به خطر انداخت تا ما را از وسط شعلههای آتش بیرون بکشد و جانمان را نجات بدهد.» چند دقیقه پس از سقوط، آدمهای دیگری هم توقف کردند تا جان این زوج را نجات دهند. جان میگوید: «مردم دوست دارند در لحظات سخت به هم کمک کنند. مثلاً یکی لباسش را درآورد و دور سر جان پیچید تا خونریزیاش متوقف شود اما خب من باید تلاش میکردم تا جان آدمهای دیگر را به خطر نیندازم و خوشحالم که نتیجه تلاشم، نجات جان این زوج و به خطر نیفتادن جان بقیه بود. من سعی کردم با سرعت بهتری کار را انجام دهم. ممکن بود نتیجه تلاش من مرگ آنها را رقم بزند، اما من تمام سعیام را کردم و حالا هم حسابی خوشحالم.»
وقتی هواپیما سقوط کرد، بزرگراه شلوغ بود و ترس باعث شد چند اتومبیل به هم بخورند. خوشبختانه اتفاق خاصی برای کسی نیفتاد و همه زنده ماندند. اتفاق وحشتناکی که پایان خوشی داشت؛ اتفاقی که باعث شد تا جان مفرت قهرمان زندگی آدمهای زیادی شود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر