حمله مرگبار داماد عصبانی به زن و پدر و مادرزنش در مشهد + انگیزه و عکس قاتل

به گزارش رکنا، راحتی‌اش شبیه افرادی بود که کار سختی را تمام کرده‌اند. بدون حاشیه همه‌چیز را تعریف می‌کرد و نمی‌گذاشت هیچ ابهامی در پرونده‌اش باقی بماند. او درواقع نماینده تحصیل‌کرده‌هایی بود که با کار در شرکت‌های دولتی و خصوصی چرخ مملکت را می‌چرخانند، اما حق و حقوقی که می‌گیرند، کفاف زندگی‌شان را نمی‌دهد و ناچارند شغل دومی دست‌وپا کنند، حتی اگر مسافرکشی باشد.

عقیل پنجشنبه گذشته پس از برگشتن از تهران، در یک نزاع خانوادگی، زن ، پدرزن و مادرزنش را با چاقو می‌زند که مرد میان‌سال به علت شدت صدمات جان می‌بازد و 2 زن دیگر راهی بیمارستان می‌شوند. حالا متهم به قتل، جزئیات این حادثه را در حاشیه اولین جلسه بازپرسی در مقابل قاضی صادق صفری، بازپرس جنایی، برای خبرنگار شهرآرا تشریح می‌کند.

گاهی پای مهریه در میان است

عقیل 33 ساله اولین‌بار 12 سال قبل در زمان دانشجویی عاشق می‌شود، عشقی که منجر به ازدواج می‌شود. اما این ازدواج آتشین خیلی زود سرد می‌شود و جایش را دل‌خوری و کدورت می‌گیرد و همین می‌شود که خطبه طلاق، سرنوشتشان را یک‌سره می‌کند.

عقیل تمام داروندارش را به‌عنوان مهریه می‌دهد و فقط یک خودرو تیبای در آستانه توقیف برایش می‌ماند. او برای اینکه خودرو را همسرش مصادره نکند، آن را به نام دامادشان سند می‌زند و این‌گونه خطر توقیف از سر خودرو کم می‌شود.

این سند تا همین چندی قبل به نام دامادشان بود. اما 5 سال بعد از جدایی، ازدواج دومش با مریم که متولد ۱۳۶۹ است، مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. او که مهندس کشاورزی است، در یک شرکت مشغول به کار می‌شود و این‌بار آهنگ زندگی‌اش بر وفق مراد می‌شود، البته اگر تورم می‌گذاشت.

عقیل و مریم در بولوار پیروزی خانه‌ای اجاره می‌کنند و زندگی مشترکشان رسما آغاز می‌شود. بعد از گذشت حدود 5 سال تصمیم می‌گیرند بچه‌دار شوند. مریم در طول بارداری، دوری از پدر و مادر اذیتش می‌کند و این موضوع را با شوهرش در میان می‌گذارد و پس از شور و مشورت قرار می‌شود که برای مدتی در طبقه وسط خانه پدرش در پنجتن ۶۴ مستقر شوند تا بعد از زایمان، دوباره برای زندگی‌شان تصمیم جدیدی بگیرند.

یک تغییر اساسی

زندگی عقیل و مریم با ۴۰ میلیون تومان رهن و یک‌میلیون و ۵۰۰ هزار تومان اجاره در طبقه وسط خانه پدر زن آغاز می‌شود. این زوج جوان در طبقه وسط زندگی می‌کرده‌اند و طبقه بالایی نیز در اختیار پدر و مادر مریم بوده است.

پدر مریم راننده‌تاکسی بود، اما برای امرارمعاش، مغازه زیر خانه‌اش را هم تبدیل به سوپرمارکت می‌کند، به همین دلیل کمتر با تاکسی کار می‌کرد.

اقساط مهریه ازدواج قبلی، عقیل را اذیت می‌کند. او حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان بدهکار بوده که این میزان بدهی با دریافت ماهی ۱۲ میلیون تومان حقوق از شرکت که باید 8 میلیون تومان آن را قسط می‌داد، همخوانی نداشته است. همین موضوع موجب می‌شود که به مسافرکشی با خودرو تیبایش رو بیاورد.

مرد جوان چندی قبل نیز موضوعی را با همسرش در میان می‌گذارد و پیشنهاد می‌کند که سند خودرو را به نام همسرش بزند. با این پاسخ مریم که «ما زن و شوهر هستیم و مال من و تو معنایی ندارد» خودرو به نام زن می‌شود تا خطر مصادره برای مهریه ازدواج قبلی هم در میان نباشد.

بوی بد طلاق

بعد از تولد دخترشان، زن جوان دچار نارسایی کبدی می‌شود، به‌نحوی‌که رنگ پوست زن جوان زرد و در بخش‌هایی کبود می‌شود که ظاهر خوبی نداشته است. درمان‌های پزشکی هم چندان جوابگو نبوده، اما مشکل عقیل و خانواده همسرش از روزی شروع می‌شود که آن‌ها به‌جای درمان‌های تکمیلی شیمیایی به‌سراغ دارو‌های گیاهی می‌روند، موضوعی که عقیل با آن مشکل داشته است و چندین‌بار سر همین موضوع با خانواده همسرش بگومگو می‌کند.

بیماری ادامه‌دار مریم، موضوع آشنای طلاق را به میان می‌آورد. خانواده زن هم به طلاق اصرار می‌کنند، اما مرد جوان به‌خاطر تجربه تلخ قبلی با آن مخالفت می‌کند. این اختلاف تا پنج‌ماهگی دخترشان ادامه می‌یابد و میان این زوج بحث طلاق توافقی مطرح می‌شود.

سفر بی‌موقع

یکی از آتش‌بیار‌های این دعوای زن‌وشوهری، برادر مریم بوده که مدام بر طبل اختلاف می‌کوبیده است. روز‌های پایانی مردادماه، چند مسافر به مقصد تهران از طریق تاکسی‌های اینترنتی برای عقیل فراهم می‌شود و او راهی تهران می‌شود. در همین سفر بوده که برادرزنش چندین‌بار با او تماس می‌گیرد و خواستار یک‌سره‌کردن وضعیت خواهرش می‌شود. آن‌ها با هم درگیری لفظی پیدا می‌کنند که حسابی هر دو را تحریک می‌کند و برای همدیگر از پشت تلفن خط‌ونشان می‌کشند.

عقیل وقتی راه مشهد را پیش می‌گیرد، بین راه چاقوی کوچکی می‌خرد تا در صورت درگیری و نزاع دسته‌جمعی بتواند از خود دفاع کند. او چاقوی کوچک را در جورابش مخفی می‌کند.

آغاز یک بحران

با رسیدن داماد به مشهد، برادرزنش برای یک‌سره‌کردن زندگی خواهرش به پنجتن ۶۴ می‌رود. دو مرد جوان برای هم کری می‌خوانند تا جایی که خانواده زن به پلیس زنگ می‌زنند و مأموران انتظامی برای حل‌وفصل وارد میدان می‌شوند.

عقیل که تا این لحظه چاقو در جورابش بوده با ورود پلیس چاقو را در اتاق‌خواب خانه‌اش مخفی می‌کند. بعد از رفتن پلیس باز هم بگومگوی آن‌ها شروع می‌شود و برادرزن با صدای بلند دامادشان را حرام‌زاده خطاب می‌کند و او را تهدید به گرفتن تمام حق‌وحقوق خواهرش می‌کند و در ادامه عقیل را به عقب هل می‌دهد و او را بی‌عرضه می‌خواند. با وساطت اطرافیان عقیل به خانه‌اش می‌رود. اما داماد جوان کسی نبوده که زیر بار زور برود، حتی به یاد دارد که زمان تحصیل در مدرسه، 11 نفر از هم‌کلاسی‌هایش را که به او زور می‌گفته‌اند، می‌زند و تعجب ناظم مدرسه را به همراه داشته که چطور شاگرد اول مدرسه توانسته این همه را بزند.

زن و شوهر جوان دوباره در خانه با هم صحبت می‌کنند و قرار می‌شود که مراحل طلاق را طی کنند که مرد تصمیم می‌گیرد در خانه نماند. عقیل موقع رفتن غم عجیبی روی سینه‌اش حس می‌کند و نیم‌نگاهی هم به دختر معصوم پنج‌ماهه‌اش می‌اندازد. مریم به او می‌گوید با خودرو برو و همین می‌شود که او سوئیچ به دست از پله‌ها پایین می‌آید.

و ناگهان قتل

ساعت حدود ۹ شب بوده که مهندس جوان به سمت خودروش می‌رود. اما ناگهان پدرزنش از پشت او را صدا می‌زند و خطاب به او می‌گوید که حق نداری خودرو را جابه‌جا کنی، باید بدون خودرو بروی. عقیل هرچه تلاش می‌کند که مرد میان‌سال را قانع کند که مریم از او خواسته خودرو را بردارد، مرد میانسال زیر بار نمی‌رود و مرغش یک پا داشته که خودرو متعلق به دخترش است.

عقیل خشمگین به خانه‌اش می‌رود و از درون اتاق‌خواب چاقو را برمی‌دارد و چون دسته چاقو کوتاه بوده است، آن را با یک‌بند دوردستش می‌بندد تا هنگام دعوا از دستش نیفتد. او با برداشتن پلاستیک زباله به بهانه گذاشتن آشغال‌ها پایین می‌آید و چاقو را زیر آن مخفی می‌کند. وقتی از پله‌ها پایین می‌آید، مردمیانسال روی کاپوت تاکسی زردرنگش نشسته بوده که عقیل بلافاصله به او نزدیک شده و از روبه‌رو با دست راست چند ضربه به سینه‌اش می‌زند.

بعد هم از پله‌ها بالا رفته و از شدت عصبانیت همسر و مادرزنش را هم زخمی کرده و از محل فرار می‌کند. عقیل در پایان این صحنه خونین مستقیم به کلانتری پنجتن رفته و خودش را تحویل می‌دهد.

این متهم به قتل در حضور قاضی صادق صفری، بازپرس جنایی، صحنه جرم را بازسازی کرد.