شکار کابوس زنان و مردان شرق تهران/ جوان آرایشگر تیزی به دست بود! + عکس

به گزارش رکنا، در خیابان تهرانپارس پرسه می‌زدند و طعمه‌های خود را انتخاب می‌کردند. بعد با یک موتور ویو آبی‌رنگ به آنها نزدیک می‌شدند و با تهدید چاقو گوشی آنها را گرفته و فرار می‌کردند.

شمار شاکیان هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد. هر ماه سروکله یک فرد مضطرب در کلانتری پیدا می‌شد. آنها در تیزی چاقو، مرگ را به چشم خود دیده بودند. وقتی به کلانتری می‌رسیدند، از شدت وحشت لکنت زبان پیدا کرده بودند و دست و پایشان می‌لرزید.

تا اینکه بالاخره یکی از این سارقان به دام افتاد و روز گذشته در شعبه دوم دادسرای ناحیه 34 ویژه سرقت، با متهمان چشم در چشم شد.

سرقت از اهالی تهرانپارس

گوشه تا گوشه شعبه بازپرسی نشسته‌اند. سارق جوانکی لاغراندام با جثه‌ای کوچک است که روی یکی از صندلی‌ها دورتر از شاکیان نشسته و نگاهش را به زمین دوخته است. باورش سخت است که او مسبب چنین رعب و وحشتی برای این 8 زن و مرد بوده است.

اولین کسی که شروع به صحبت می‌کند، یک مرد جوان است: «9 آذر ماه سال قبل روبه‌روی یک طباخی در چهارراه تیرانداز ایستاده بودم که این جوان به همراه یک فرد دیگر به من نزدیک شدند. در چشم بر هم زدنی از ترک موتور پایین پرید و گوشی من را از دستم کشید. می‌خواستم مقاومت کنم که چاقو کشید. من از ترس لال شده بودم! خیلی سریع ترک موتور پرید و دور شد. بعد از آن تا یک هفته شوک عصبی داشتم. از خواب می‌پریدم و قلبم تندتند می‌زد!»

بعد از این شاکی، زن جوانی شروع به صحبت می‌کند: «من بین فلکه دوم و سوم تهرانپارس در خودروی شوهرم نشسته بودم تا او از عابربانک پول بگیرد و برگردد. شیشه خودرو تا نصفه پایین بود و من سرم در گوشی بود. اصلاً متوجه اطرافم نبودم که ناگهان دستی با یک چاقو از پنجره وارد ماشین شد. از ترس همه بدنم می‌لرزید.در چند ثانیه گوشی من را از دستم قاپید و فرار کرد. من وحشت‌زده جیغ می‌کشیدم و شوهرم سمت ماشین برگشت تا ببیند چه اتفاقی افتاده که سارقان را در حال فرار دید.»

 مرد میانسالی که یکی دیگر از مالباختگان است نیز می‌گوید: «من بازنشسته هستم و گاهی با چند نفر از همسایه‌ها در یک بوستان کوچک واقع در تهرانپارس می‌نشینیم. آن روز روی صندلی پارک نشسته و منتظر دوستانم بودم. در همان حال سرم در گوشی بود که این جوان با چاقو به من نزدیک شد و گوشی را از دست من کشید. گوشی من چندان ارزشمند و مدل بالا نبود اما اطلاعات سامانه بانک و دیگر اطلاعات روی آن برایم خیلی مهم بود. فریاد زدم و گفتم این گوشی به درد تو نمی‌خورد اما گوش نداد و از نرده‌ها پرید و سوار موتور دوستش شد. سپس با هم فرار کردند.»

حالا نوبت یک مرد جوان است که شروع به صحبت می‌کند: «چهره این مرد تا آخر عمر از ذهنم پاک نمی‌شود. از روزی که چشم در چشم من روبه‌رویم ایستاد و گوشی‌ام را با تهدید و ارعاب از من گرفت، تصویرش در ذهنم نقش بست. از همان روز اول هم گفتم که اگر او را ببینم، می‌شناسمش.»

من آرایشگرم!

حالا نوبت متهم پرونده است که صحبت کند. او می‌گوید: «من این اتهامات را قبول ندارم! از هیچ‌کس سرقت نکردم. من در تهرانپارس آرایشگاه دارم و از صبح تا شب در مغازه خود در حال زحمت کشیدن هستم!»

متهم در توضیح سابقه کیفری خود گفت: «یک بار من موتوری خریدم که بعداً متوجه شدم سرقتی بوده است اما نتوانستم اثبات کنم که من موتور را ندزدیدم! برای همین زندانی شدم.»

بنا بر این گزارش، رسیدگی به اتهامات این متهم در جریان قضایی ادامه دارد.