تجاوز به همکلاسی معلول از سوی هنرجوی نقاشی ! / به پدرم گفتم نفهمید چه کابوسی دارم !

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده با شکایت پسری معلول به نام آرش آغاز شد. این پسر ۲۷ ساله که همراه پدرش به پلیس آگاهی رفته بود از یکی از همکلاسی‌هایش در کلاس نقاشی شکایت کرد.

وی در تشریح ماجرا گفت: من از معلولیت جسمی رنج می‌برم و سال‌هاست خانه نشین هستم. این موضوع باعث افسردگی ام شده بود .تا اینکه به پیشنهاد پدرم در کلاس نقاشی که در نزدیکی خانه مان دایر شده بود ثبت نام کردم .چون به سختی قادر به حرکت هستم از حضور در کلاس نقاشی که در نزدیکی خانه‌مان بود خوشحال بودم .من بعد از چند جلسه با یکی از هنرجوهای نقاشی به نام شاهین که او هم هم سن و سال خودم بود دوست شدم. پدر و مادرم از اینکه بعد از سال‌ها رفیقی پیدا کرده‌ام به من امیدوار شده بودند. رابطه من و شاهین هبا م نزدیک شده بود و شب‌ها با هم چت می‌کردیم اما او گاهی اوقات شوخی‌های نامربوط می‌کرد .اما من از اینکه با او دوست شده‌ و از تنهایی درآمده‌ام  آنقدر خوشحال بودم که متوجه منظور او نمی‌شدم.

وی ادامه داد: یک بارآرش بعد از کلاس نقاشی مرا به خانه‌شان دعوت کرد اما آنجا مرا به تله سیاه انداخت و آزارم داد. من که شوکه شده بودم وقتی به خانه برگشتم ماجرا را سربسته به پدرم گفتم اما پدرم متوجه حقیقت نشد. او سراغ آرش رفت و از او خواست مرا اذیت نکند و رابطه دوستش اش را با من ادامه دهد. اما بعد از این تذکر رفتار آرش بدتر شد .او دو بار مرا در خیابان کتک زد و به زور به گوشه  ای خلوت کشاند و آزارم داد. حتی یکی از همسایه‌ها نیز این ماجرا را دید.

انکار جنایت سیاه

با این شکایت آرش ردیابی و بازداشت شد اما جرم سیاهش را گردن نگرفت.

 وقتی پزشکی قانونی آزار و اذیت پسر معلول را تایید کرد پرونده برای رسیدگی به شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

 در نخستین جلسه تحقیق پسر معلول به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: هم  کلاسی ام یک بار در خانه‌اش و دو بار هم در خیابان مرا آزار داد.او بعد از تذکر پدرم مدام برایم پیامک ارسال می کرد و مرا تهدید می کرد اگر این موضوع را فاش کنم آبرویم را می‌برد. این ماجرا تاثیر بدی در روحیه ام گذاشته  و از قبل افسرده‌تر شده‌ام. من حالا دیگر حاضر نیستم برای لحظه‌ای از خانه بیرون بروم.

وقتی متهم روبه روی قضات ایستاد اتهامش را نپذیرفت اما قضات دادگاه از شاهدی که آرش به دادگاه معرفی کرده بود خواستند تا آنچه را دیده برای آنها تشریح کند.

این مرد گفت: من در همسایگی خانه پدری آرش ساکن هستم  و شاهین را هم که بچه محل بود می‌شناختم .یک بار شاهین را در حال کتک زدن پسر معلول در خیابان دیدم .او کشان کشان سعی داشت آرش را به داخل کوچه‌ای ببرد اما وقتی به او اعتراض کردم گفت آنها با هم دوست هستند و شوخی می کنند. من هم که متوجه ماجرا نشده بودم آنجا را ترک کردم.

 با اظهارات این شاهد متهم لب به اعتراف گشود و به جنایت سیاه اعتراف کرد.

وی ابراز پشیمانی کرد و گفت می‌دانم اشتباه کرده‌ام.

با پایان جلسه تحقیق، قرار شد پسر شیطان صفت در دادگاه محاکمه شود.

وبگردی